English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 136 (8 milliseconds)
English Persian
Cat حصار مرتفع
Other Matches
highest مرتفع
raised flooring کف مرتفع
elevated مرتفع
highs مرتفع
hidings مرتفع
high مرتفع
hiding مرتفع
blast furnaces کوره مرتفع
obviate مرتفع کردن
high cloud ابرهای مرتفع
high level cistern ابفشان مرتفع
outdoor antenna انتن مرتفع
high aerial آنتن مرتفع
blast furnace کوره مرتفع
obviated مرتفع کردن
obviates مرتفع کردن
obviating مرتفع کردن
height جای مرتفع
aerie خانهء مرتفع
aerie اشیانهء مرتفع
high جای مرتفع
plateau جلگه مرتفع
highest جای مرتفع
highs جای مرتفع
heights جای مرتفع
plateaus جلگه مرتفع
plateaux جلگه مرتفع
Cat قلعه مرتفع
champaign زمین مرتفع
to make all doubts even هرگونه شک را مرتفع کردن
lifting مرتفع بنظرامدن بلندی
lifted مرتفع بنظرامدن بلندی
lift مرتفع بنظرامدن بلندی
cateran اهل مناطق مرتفع
lifts مرتفع بنظرامدن بلندی
eagre موج یا سدخیلی مرتفع
detoxification مرتفع شدن حالت مسمومیت
uplands زمین مرتفع دور از دریا
upland زمین مرتفع دور از دریا
arch-band [نوار یا تسمه ی مرتفع زیر طاق]
reserved for unexpired risks ذخیره برای خطرات مرتفع نشده
aerie لانهء پرنده بر روی صخرهء مرتفع
crush barrier حصار
barracoon حصار
barrier حصار
fenceless بی حصار
enceinte حصار
enclosures حصار
enclosure حصار
barriers حصار
fences حصار
bind حصار
wall حصار
within در حصار
entanglements حصار
entanglement حصار
folds حصار
folded حصار
fold حصار
hedges حصار
hedged حصار
hedge حصار
binds حصار
walls حصار
fence حصار
haws حصار
hawing حصار
hawed حصار
haw حصار
kraals حصار
kraal حصار
williwaw جریان هوای سرد که در سرزمینهای مرتفع میوزد
karroo قطعه زمین صاف مرتفع وخشک افریقا
karoo قطعه زمین صاف مرتفع وخشک افریقا
blast furnace slag تفاله کورههای مرتفع روباره کوره بلند
inclose چهاردیواری حصار
brick up حصار کشیدن
ring wall or ring fence حصار گرد
a breach in the fence سوراخی در حصار
backstop حصار سیمی
siege محاصره حصار
hags مه سفید حصار
churchyard حصار کلیسا
masons حصار کشیدن
fort حصار قلعه
stockades حصار بندی
fencing محجر حصار
stockade حصار بندی
cramp محدودکننده حصار
cramps محدودکننده حصار
hag مه سفید حصار
hedges پرچین حصار
churchyards حصار کلیسا
hedge پرچین حصار
mason حصار کشیدن
sieges محاصره حصار
hedged پرچین حصار
crash barrier حصار کنار جاده
enclosure چینه کشی حصار
wall حصار دار کردن
paler حصار دفاعی دفاع
walls حصار دار کردن
pale حصار دفاعی دفاع
batten fence حصار با میله چوبی
palest حصار دفاعی دفاع
backstop حصار انتهای زمین
enclosures چینه کشی حصار
paddock در حصار قراردادن غوک
paddocks در حصار قراردادن غوک
paling حصار کشی نرده
inclosure چهار دیواری حصار
extramural خارج از حصار شهر
roller-coaster راه اهن مرتفع و پیچ و خم دار تفریحگاههای کودکان وغیره
roller-coasters راه اهن مرتفع و پیچ و خم دار تفریحگاههای کودکان وغیره
roller coaster راه اهن مرتفع و پیچ و خم دار تفریحگاههای کودکان وغیره
garrisons محصور کردن حصار کشیدن
garrison محصور کردن حصار کشیدن
fjeld فلات مرتفع وصخره داری که تقریبا هیچ درختی نداشته باشد
burg حصار یانرده اطراف خانه یاشهر
enclosing به پیوست فرستادن حصار یا چینه کشیدن دور
encloses به پیوست فرستادن حصار یا چینه کشیدن دور
enclose به پیوست فرستادن حصار یا چینه کشیدن دور
batting cage حصار توری برای تمرین بیس بال
paddocks میدان تمرین اسب دوانی واتومبیلهای کورسی حصار
paddock میدان تمرین اسب دوانی واتومبیلهای کورسی حصار
deodorize بوی بد را مرتفع کردن گندزدایی کردن
deodorised بوی بد را مرتفع کردن گندزدایی کردن
deodorizing بوی بد را مرتفع کردن گندزدایی کردن
deodorizes بوی بد را مرتفع کردن گندزدایی کردن
deodorized بوی بد را مرتفع کردن گندزدایی کردن
deodorising بوی بد را مرتفع کردن گندزدایی کردن
deodorises بوی بد را مرتفع کردن گندزدایی کردن
lifter مرتفع کننده برطرف کننده
fence [around / between something] حصار [دور چیزی] [بین چیزی]
wire entanglement با سیم خاردار محصور کردن حصار سیم خاردار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com