English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 79 (4 milliseconds)
English Persian
presence حضور
attendance حضور
attendances حضور
tendance حضور
presence [of somebody] حضور [کسی] [حقوق]
Other Matches
in the presence of ... در حضور ...
immanency حضور درهمه جا
common sense حضور ذهن
roll call حضور و غیاب
tact حضور ذهن
in my presence در حضور من [حقوق]
immanence حضور درهمه جا
presentment بیان حضور
non attendance عدم حضور
in your presence در حضور شما
non appearance عدم حضور در
before the jvdges در حضور قاضی
non attandance عدم حضور
attends حضور داشتن
attend حضور داشتن
presence of mind حضور ذهن
audience اجازه حضور
audiences اجازه حضور
savoir faire حضور ذهن
attending حضور داشتن
locus standi حق حضور در دادگاه یامجلس
omnipresence حضور در همه جا در ان واحد
to request the company of: حضور کسی را خواستن
to put in an appearance حضور بهم رساندن
to make ones a حضور بهم رساندن
roll call حضور و غیاب سازمانی
pluripresence حضور در چند جا در یک زمان
processes تکلیف به حضور کردن
arrivals حضور در خدمت فرستی
arrival حضور در خدمت فرستی
process تکلیف به حضور کردن
absence of mind عدم حضور ذهن
immediacy اگاهی حضور ذهن
ubiquity حضور در همه جا در یک وقت
call the roll حضور و غیاب کردن
coram judice در حضور قاضی اصاع
sit-in حضور درمحلی بعنوان اعتراض
sit in حضور درمحلی بعنوان اعتراض
sit-ins حضور درمحلی بعنوان اعتراض
show up حاضر شدن حضور یافتن
Is my presence absolutely necessary? آیا حضور من لازم است؟
bases boaded ضربه با حضور بازیگران درپایگاههای 1 و 2 و 3
to bring somebody before the judge کسی را در حضور قاضی آوردن
libations تقدیم شراب به حضور خدایان
libation تقدیم شراب به حضور خدایان
to bring the matter before a court [the judge] دعوایی را در حضور قاضی آوردن
to be in attendance [at an event] حضور داشتن [در مراسمی ] [اصطلاح رسمی]
bases empty ضربه بدون حضور بازیگر درپایگاهها
attendance of a doctor حضور پزشک روی رینگ بوکس
assists حضور بهم رساندن توجه کردن
recusance سرپیچی امتناع از حضور در مجالس عبادت
recusancy سرپیچی امتناع از حضور در مجالس عبادت
assisting حضور بهم رساندن توجه کردن
assisted حضور بهم رساندن توجه کردن
assist حضور بهم رساندن توجه کردن
your presence is requested خواهشمند است حضور بهم رسانید
subpoenas کتبا" کسی را به دادگاه یا به حضور مامورتحقیق فراخواندن
subpoenaing کتبا" کسی را به دادگاه یا به حضور مامورتحقیق فراخواندن
subpoenaed کتبا" کسی را به دادگاه یا به حضور مامورتحقیق فراخواندن
subpoena کتبا" کسی را به دادگاه یا به حضور مامورتحقیق فراخواندن
preconception عقیده از قبل تشکیل شده حضور پیش از وقت
preconceptions عقیده از قبل تشکیل شده حضور پیش از وقت
banc جلسهای که با حضور کلیه قضات یک دادگاه تشکیل شود
barristers وکیل مدافع وکیلی که حق حضور دردادگاه و دفاع شفاهی را دارد
appearance money پولی که به افراد مشهور برای حضور در محافل پرداخت میشود
barrister وکیل مدافع وکیلی که حق حضور دردادگاه و دفاع شفاهی را دارد
nonduty status حالت یا وضعیت بدون کاری عدم حضور در سر خدمت معلق
nuncupative will وصیتی که ابتدا در حضور عدهای ازشهود اعلام و متعاقبا"نوشته میشود
time card کارتی که ساعت حضور وغیاب کارگر روی ان قید میشود گاه برگ
two man rule قانون حضور یاتصویب دونفره یا تصویب به وسیله دونفر برای انجام کار
arrivals زمان حضور زمان رسیدن
arrival زمان حضور زمان رسیدن
statute of fraud قوانین ضد کلاهبرداری قوانینی که در سال 7761میلادی در زمان چارلزیازدهم در انگلستان به تصویب رسید و هدف اصلی ان جلوگیری از گواهی دروغ و پیمان شکنی و استفاده نامشروع از عدم حضور ذهن گواهان در محکمه بود
early token release در شبکه FDDI یا Ring-Token سیستمی که به دو Token اجازه حضور در شبکه حلقهای میدهد که مناسب برای وقتی است که ترافیک خط بالا است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com