English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 106 (7 milliseconds)
English Persian
immanence حضور درهمه جا
immanency حضور درهمه جا
Other Matches
at all points درهمه جا
far and wide درهمه جا
whether or not درهمه حال
at any time <adv.> درهمه اوقات
any time <adv.> درهمه اوقات
everywhere درهمه جا درهرقسمت
anytime <adv.> درهمه اوقات
at all times درهمه اوقات
through thick and thin درهمه حالی
at all hours <adv.> درهمه اوقات
to broad cast information خبری که درهمه جا منتشرشود
up hill and down dale دردره وماهور درهمه جا
to broadcast seed تخمی که درهمه جا پاشیده شود
to have a finger in every pie درهمه کاری دخالت کردن
ubiquitous همه جا حاضر موجود درهمه جا
world wide مشهور جهان متداول درهمه جا
exhaustively چنانکه درهمه جزئیات واردشودیابحث کند
wisenheimer کسیکه معلومات سطحی درهمه چیز دارد
full timer بچهای که درهمه ساعات اموزشگاه دراموزشگاه میما
immanent دارای نفوذ کامل درسرتاسرجهان درهمه جاحاضر
this word occurs in gulistan p این واژه درهمه جای گلستان دیده میشود
platonic cycle or year مدت گردش اجرام آسمانی درهمه مدارهای خود و برگشت آنها بوضوح نخستین
tendance حضور
attendance حضور
attendances حضور
presence حضور
in the presence of ... در حضور ...
in your presence در حضور شما
non appearance عدم حضور در
non attandance عدم حضور
non attendance عدم حضور
before the jvdges در حضور قاضی
in my presence در حضور من [حقوق]
roll call حضور و غیاب
savoir faire حضور ذهن
presentment بیان حضور
presence of mind حضور ذهن
attend حضور داشتن
attends حضور داشتن
attending حضور داشتن
tact حضور ذهن
audience اجازه حضور
common sense حضور ذهن
audiences اجازه حضور
arrivals حضور در خدمت فرستی
arrival حضور در خدمت فرستی
to make ones a حضور بهم رساندن
to put in an appearance حضور بهم رساندن
to request the company of: حضور کسی را خواستن
presence [of somebody] حضور [کسی] [حقوق]
process تکلیف به حضور کردن
ubiquity حضور در همه جا در یک وقت
call the roll حضور و غیاب کردن
locus standi حق حضور در دادگاه یامجلس
roll call حضور و غیاب سازمانی
immediacy اگاهی حضور ذهن
coram judice در حضور قاضی اصاع
omnipresence حضور در همه جا در ان واحد
processes تکلیف به حضور کردن
absence of mind عدم حضور ذهن
pluripresence حضور در چند جا در یک زمان
phenolic epoxy خانوادهای از رزینها وچسبها که در مشتقات فنل کاربرد فراوان دارند و درهمه انها پلهای اکسیژن رابط رادیکالهای هیدروکربنی وجود دارد
libation تقدیم شراب به حضور خدایان
sit-ins حضور درمحلی بعنوان اعتراض
sit-in حضور درمحلی بعنوان اعتراض
bases boaded ضربه با حضور بازیگران درپایگاههای 1 و 2 و 3
Is my presence absolutely necessary? آیا حضور من لازم است؟
show up حاضر شدن حضور یافتن
libations تقدیم شراب به حضور خدایان
to bring somebody before the judge کسی را در حضور قاضی آوردن
to bring the matter before a court [the judge] دعوایی را در حضور قاضی آوردن
sit in حضور درمحلی بعنوان اعتراض
she is a rosrtam in petticoats درهمه چیز مانندرستم است جز اینکه زن است
assist حضور بهم رساندن توجه کردن
assisted حضور بهم رساندن توجه کردن
assisting حضور بهم رساندن توجه کردن
assists حضور بهم رساندن توجه کردن
to be in attendance [at an event] حضور داشتن [در مراسمی ] [اصطلاح رسمی]
recusancy سرپیچی امتناع از حضور در مجالس عبادت
recusance سرپیچی امتناع از حضور در مجالس عبادت
attendance of a doctor حضور پزشک روی رینگ بوکس
your presence is requested خواهشمند است حضور بهم رسانید
bases empty ضربه بدون حضور بازیگر درپایگاهها
coincidence circuit یک مدارالکترونیکی که تنهادرصورت دریافت سیگنال درهمه ورودیها بصورت همزمان یا بسیار نزدیک بهم دارای سیگنال خروجی خواهدبود
rosettes اشکال و الگوهای استانداردی برای بکارگیر مکانیزم تبدیل تغییر حاصل از تنش به سیگنالهای الکتریکی برای تنشها درهمه جهات
rosette اشکال و الگوهای استانداردی برای بکارگیر مکانیزم تبدیل تغییر حاصل از تنش به سیگنالهای الکتریکی برای تنشها درهمه جهات
subpoena کتبا" کسی را به دادگاه یا به حضور مامورتحقیق فراخواندن
subpoenaed کتبا" کسی را به دادگاه یا به حضور مامورتحقیق فراخواندن
subpoenas کتبا" کسی را به دادگاه یا به حضور مامورتحقیق فراخواندن
subpoenaing کتبا" کسی را به دادگاه یا به حضور مامورتحقیق فراخواندن
banc جلسهای که با حضور کلیه قضات یک دادگاه تشکیل شود
preconceptions عقیده از قبل تشکیل شده حضور پیش از وقت
preconception عقیده از قبل تشکیل شده حضور پیش از وقت
appearance money پولی که به افراد مشهور برای حضور در محافل پرداخت میشود
barristers وکیل مدافع وکیلی که حق حضور دردادگاه و دفاع شفاهی را دارد
barrister وکیل مدافع وکیلی که حق حضور دردادگاه و دفاع شفاهی را دارد
nonduty status حالت یا وضعیت بدون کاری عدم حضور در سر خدمت معلق
nuncupative will وصیتی که ابتدا در حضور عدهای ازشهود اعلام و متعاقبا"نوشته میشود
two man rule قانون حضور یاتصویب دونفره یا تصویب به وسیله دونفر برای انجام کار
time card کارتی که ساعت حضور وغیاب کارگر روی ان قید میشود گاه برگ
arrival زمان حضور زمان رسیدن
arrivals زمان حضور زمان رسیدن
statute of fraud قوانین ضد کلاهبرداری قوانینی که در سال 7761میلادی در زمان چارلزیازدهم در انگلستان به تصویب رسید و هدف اصلی ان جلوگیری از گواهی دروغ و پیمان شکنی و استفاده نامشروع از عدم حضور ذهن گواهان در محکمه بود
early token release در شبکه FDDI یا Ring-Token سیستمی که به دو Token اجازه حضور در شبکه حلقهای میدهد که مناسب برای وقتی است که ترافیک خط بالا است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com