Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English
Persian
arrival
حضور در خدمت فرستی
arrivals
حضور در خدمت فرستی
Other Matches
nonduty status
حالت یا وضعیت بدون کاری عدم حضور در سر خدمت معلق
career
شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
careered
شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
careering
شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
careers
شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
transmission
فرا فرستی
presence
فرستی در یکان
transmissions
فرا فرستی
transmittable
قابل فرا فرستی
duty assignment
واگذار کردن وفیفه گماردن به خدمت تعیین محل خدمت شغل دادن
wait on
خدمت رسیدن و خدمت کردن
dishonorable discharge
اخراج از خدمت به علت عدم صلاحیت اخراج از خدمت
wait upon
پیشخدمتی کردن خدمت رسیدن و خدمت کردن
in the presence of ...
در حضور ...
tendance
حضور
attendance
حضور
presence
حضور
attendances
حضور
audiences
اجازه حضور
audience
اجازه حضور
in your presence
در حضور شما
attend
حضور داشتن
attending
حضور داشتن
attends
حضور داشتن
in my presence
در حضور من
[حقوق]
before the jvdges
در حضور قاضی
savoir faire
حضور ذهن
common sense
حضور ذهن
tact
حضور ذهن
presentment
بیان حضور
immanence
حضور درهمه جا
roll call
حضور و غیاب
non attandance
عدم حضور
presence of mind
حضور ذهن
immanency
حضور درهمه جا
non appearance
عدم حضور در
non attendance
عدم حضور
call the roll
حضور و غیاب کردن
pluripresence
حضور در چند جا در یک زمان
coram judice
در حضور قاضی اصاع
presence
[of somebody]
حضور
[کسی]
[حقوق]
locus standi
حق حضور در دادگاه یامجلس
immediacy
اگاهی حضور ذهن
omnipresence
حضور در همه جا در ان واحد
roll call
حضور و غیاب سازمانی
to make ones a
حضور بهم رساندن
absence of mind
عدم حضور ذهن
processes
تکلیف به حضور کردن
process
تکلیف به حضور کردن
to request the company of:
حضور کسی را خواستن
to put in an appearance
حضور بهم رساندن
ubiquity
حضور در همه جا در یک وقت
to bring somebody before the judge
کسی را در حضور قاضی آوردن
to bring the matter before a court
[the judge]
دعوایی را در حضور قاضی آوردن
Is my presence absolutely necessary?
آیا حضور من لازم است؟
bases boaded
ضربه با حضور بازیگران درپایگاههای 1 و 2 و 3
libation
تقدیم شراب به حضور خدایان
show up
حاضر شدن حضور یافتن
sit-ins
حضور درمحلی بعنوان اعتراض
sit-in
حضور درمحلی بعنوان اعتراض
sit in
حضور درمحلی بعنوان اعتراض
libations
تقدیم شراب به حضور خدایان
assisted
حضور بهم رساندن توجه کردن
assist
حضور بهم رساندن توجه کردن
your presence is requested
خواهشمند است حضور بهم رسانید
attendance of a doctor
حضور پزشک روی رینگ بوکس
assisting
حضور بهم رساندن توجه کردن
assists
حضور بهم رساندن توجه کردن
bases empty
ضربه بدون حضور بازیگر درپایگاهها
to be in attendance
[at an event]
حضور داشتن
[در مراسمی ]
[اصطلاح رسمی]
recusancy
سرپیچی امتناع از حضور در مجالس عبادت
recusance
سرپیچی امتناع از حضور در مجالس عبادت
subpoena
کتبا" کسی را به دادگاه یا به حضور مامورتحقیق فراخواندن
subpoenaing
کتبا" کسی را به دادگاه یا به حضور مامورتحقیق فراخواندن
subpoenas
کتبا" کسی را به دادگاه یا به حضور مامورتحقیق فراخواندن
subpoenaed
کتبا" کسی را به دادگاه یا به حضور مامورتحقیق فراخواندن
preconception
عقیده از قبل تشکیل شده حضور پیش از وقت
preconceptions
عقیده از قبل تشکیل شده حضور پیش از وقت
banc
جلسهای که با حضور کلیه قضات یک دادگاه تشکیل شود
appearance money
پولی که به افراد مشهور برای حضور در محافل پرداخت میشود
barristers
وکیل مدافع وکیلی که حق حضور دردادگاه و دفاع شفاهی را دارد
barrister
وکیل مدافع وکیلی که حق حضور دردادگاه و دفاع شفاهی را دارد
nuncupative will
وصیتی که ابتدا در حضور عدهای ازشهود اعلام و متعاقبا"نوشته میشود
time card
کارتی که ساعت حضور وغیاب کارگر روی ان قید میشود گاه برگ
two man rule
قانون حضور یاتصویب دونفره یا تصویب به وسیله دونفر برای انجام کار
serviced
خدمت
on service
سر خدمت
sorb
خدمت
service
خدمت
on duty
سر خدمت
offices
خدمت
duty
خدمت
office
خدمت
ministrant
خدمت کننده
sea duty
خدمت دریا
public service
خدمت بجامعه
ready for duty
اماده خدمت
record of service
سابقه خدمت
service stairs
پلکان خدمت
shore duty
خدمت ساحل
service calls
شیپور خدمت
personal service
خدمت شخصی
service medal
نشان خدمت
ministration
اداره خدمت
one's service
خدمت یکسره
in service
به خاطر خدمت
service obligation
تضمین خدمت
be off one's duty
سر خدمت نبودن
service contract
قرارداد خدمت
information service
خدمت اطلاعاتی
service cap
کلاه خدمت
on duty
درحین خدمت
au pairs
خدمت تهاتری
au pair
خدمت تهاتری
while on duty
حین خدمت
veteran service
خدمت سربازی
to wait
خدمت رسیدن
shipmate
هم خدمت درناو
servants
پیش خدمت
service uniform
اونیفرم خدمت
honorable service
خدمت با افتخار
military service
خدمت نظامی
bad conduct discharge
اخراج از خدمت
serve
در خدمت بودن
breach of duty
ترک خدمت
serves
خدمت کردن
carded for record
از خدمت صف معاف
serve
خدمت کردن
chancery
در ان خدمت میکند
dismissals
اخراج از خدمت
dismissal
اخراج از خدمت
compulsory service
خدمت وفیفه
ministers
خدمت کردن
serve
خدمت کردن به
served
خدمت کردن
servant
پیش خدمت
attendance
خدمت ملازمت
attendances
خدمت ملازمت
national service
خدمت ملی
conscription
خدمت اجباری
obliging
اماده خدمت
off duty
خارج از خدمت
serves
خدمت کردن به
serves
در خدمت بودن
active federal service
خدمت کادر
served
خدمت کردن به
served
در خدمت بودن
minister
خدمت کردن
desertion
فرار از خدمت
desertion
ترک خدمت
active service
خدمت کادرثابت
extra duty
خدمت اضافی
drafts
به خدمت فراخواندن
exempt from duty
معاف از خدمت
duty station
محل خدمت
drafted
به خدمت فراخواندن
draft
به خدمت فراخواندن
caskets
کلاه خدمت
general discharge
خاتمه خدمت
casket
کلاه خدمت
half pay
حق انتظار خدمت
serves
خدمت انجام دادن
rewards
جبران خدمت اجر
to serve in the army
درارتش خدمت کردن
in serving training
اموزش ضمن خدمت
inbearing
فضولانه حاضر خدمت
to bear arms
خدمت نظام کردن
to serve in the ranks
خدمت سربازی کردن
active duty
خدمت کادر ثابت
national service
خدمت نظام وظیفه
serves
خدمت ارتشی کردن
gun book
دفترچه خدمت توپ
active service
خدمت زیر پرچم
reward
جبران خدمت اجر
draft order
[American English]
دستور به خدمت
[سربازی]
layoff
خاتمه دادن به خدمت
layoffs
خاتمه دادن به خدمت
servitude
خدمت اجباری رعیتی
military service
خدمت نظام وفیفه
leaves of absence
ایام ترک خدمت
military service
خدمت زیر پرچم
au pairs
وابسته به مبادلهی خدمت
rewarded
جبران خدمت اجر
call-up order
دستور به خدمت
[سربازی]
duty
ماموریت خدمت نگهبانی
walking papers
ورقه خاتمه خدمت
walking ticket
ورقه خاتمه خدمت
effective
سرباز اماده به خدمت
au pair
وابسته به مبادلهی خدمت
i am at your service
در خدمت شما هستم
leave of absence
ایام ترک خدمت
desertion
ترک خدمت کردن
certificate of service
تصدیق نامه خدمت
rewardable
جبران خدمت اجر
efective
واجدصلاحیت برای خدمت
reenlistment
دوباره به خدمت فراخواندن
exit interview
مصاحبه پایان خدمت
conscientious objection
خودداری از خدمت سربازی
honorable service
خدمت افتخار امیز
preservice training
کاراموزی پیش از خدمت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com