English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
open cut حفاری در فضای باز
Other Matches
drill extractor التی که مته حفاری شکسته رااز سوزن حفاری جدا میکند
pioneer tools وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
drilling حفاری
excavation حفاری
diggings حفاری
drilling mud گل حفاری
dig حفاری
digs حفاری
trench excavator ماشین حفاری
rotary drilling حفاری دورانی
drilling bit مته حفاری
drilling capacity فرفیت حفاری
unearthing حفاری کردن
mud flush rotary حفاری اورانی
drilling pipe سوزن حفاری
earth excavating حفاری زمین
inclined drilling حفاری مایل
back shovel بیل حفاری
digger الت حفاری
excavate حفاری کردن
excavated حفاری کردن
excavates حفاری کردن
excavating حفاری کردن
unearth حفاری کردن
unearthed حفاری کردن
unearths حفاری کردن
sapper قسمت حفاری
sappers قسمت حفاری
back hoe بیل حفاری
crowed shevel بیل حفاری
boring pipe لوله حفاری
drillship کشتی حفاری
scoop ماشین حفاری
scooping ماشین حفاری
outfit تجهیزات حفاری
scoops ماشین حفاری
outfits تجهیزات حفاری
earth excavating حفاری زمین
scooped ماشین حفاری
ullage فضای خالی داخل محفظه سوخت موشک فضای بازداخل محفظه سوخت
bin storage space فضای انبار قطعات بسته بندی نشده فضای انبار قطعات روباز
navvy کارگرحفار ماشین حفاری
hoe کج بیل حفاری یا خاکبرداری
common excavation of structure حفاری عمومی ساختمان
core نمونه مواد حفاری
hoed کج بیل حفاری یا خاکبرداری
hoeing کج بیل حفاری یا خاکبرداری
cores نمونه مواد حفاری
hoes کج بیل حفاری یا خاکبرداری
adamantine drilling حفاری با مته ساچمهای
archeological dig حفاری باستان شناسی
jetting tube لوله تزریق در حفاری
navvies کارگرحفار ماشین حفاری
pool tool حفاری با میله توپر
grabbed بیل حفاری دندانه دار
grabs بیل حفاری دندانه دار
grab بیل حفاری دندانه دار
grabbing بیل حفاری دندانه دار
workings همه بخشهای حفاری شده معدنی
bored well چاهی که بوسیله مته حفاری شده باشد
boring tubes لوله هایی که برای حفاری بکار میرود
jar این میله مخصوص دستگاه حفاری ضربهای است
jarred این میله مخصوص دستگاه حفاری ضربهای است
trepanation مته حفاری معدن وجراحی بامته سوراخ کردن
jars این میله مخصوص دستگاه حفاری ضربهای است
king pile تیری که قبل از شروع حفاری به منزله شمع در وسط شیارمیکوبند
kelly قطعهای از لوله حفاری که باعث میشود علاوه برحرکت دورانی مته در جهت عمود نیز حرکت نماید
aerospace projection operations عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
kelly drive bushing اتصال کلی که بصورت استوانه بوده و مابین کلی وسوزن حفاری وجود دارد
cellarage فضای زیرزمین
coordination sphere فضای کوئوردیناسیون
dead space فضای راکد
dead space فضای مرده
opened فضای باز
danger space فضای خطرناک
cylinder capacity فضای سیلندر
expanses فضای زیاد
covered space فضای پوشیده
cavity فضای خالی
cavity فضای مجوف
opens فضای باز
covered space فضای سر پوشیده
out of doors فضای ازاد
cavities فضای مجوف
cavities فضای خالی
airspace فضای هوایی
campuses فضای باز
campus فضای باز
biosphere فضای زیست
open فضای باز
phase space فضای فازی
atmospheric environement فضای جوی
masks پوشاندن فضای
mask پوشاندن فضای
expanse فضای زیاد
bad break فضای خالی
acceleration space فضای شتاب
boot فضای ترانک
open area فضای ازاد
gross space فضای کلی
reflector space فضای بازتابی
aerospace فضای ماوراء جو
aerospace فضای هوایی
free space فضای خالی
space فضای خالی
free space فضای ازاد
hollow space فضای توخالی
subspace فضای فرعی
psychological space فضای روانی
clearance فضای بیکار
clearance فضای بازی
life space فضای زیست
lebensraum فضای حیاتی
out of door فضای ازاد
phase space فضای فاز
void فضای خالی
vacuity فضای خالی
fornix فضای مجوف
vacuum فضای تهی
eucleadian space فضای اقلیدسی
vacuumed فضای تهی
floor space فضای اشکوب
image space فضای تصویر
lacuna فضای خالی
vacuuming فضای تهی
vacuums فضای تهی
spaces فضای خالی
deep space فضای سه بعدی
workspace فضای کاری
work space فضای دایر
floorage فضای صحن
topological space فضای توپولوژیک [ریاضی]
phase space cell پیل فضای فاز
perspective space نمایش فضای سه بعدی
payload space فضای بار مفید
vector space فضای برداری [ریاضی]
trough of the sea فضای میان دو موج
metric space فضای متری [ریاضی]
Euclidean space فضای اقلیدسی [ریاضی]
the infinite space فضای بیکران لاینتاهی
runout فضای عمل یک سیستم
metric space فضای متریک [ریاضی]
margins زمان یا فضای اضافی
linear space فضای خطی [ریاضی]
margin زمان یا فضای اضافی
vector space فضای خطی [ریاضی]
linear space فضای برداری [ریاضی]
to close airspace محصورکردن فضای هوایی
aston dark space فضای تاریک استن
hittorf dark space فضای تاریک کاتد
foresheets فضای جلوی قایق
buncher space فضای تحمیل سرعتی
catcher space فضای اوسیلاسیون زای
cathode dark space فضای تاریک کاتد
cathode glow فضای روشن کاتد
floor space occupied فضای مورد نیاز
faraday dark space فضای تاریک فارادی
drift space فضای تبدیل تحمیل
crookes dark space فضای تاریک کاتد
crookes dark space فضای تاریک هیتورف
hittorf dark space فضای تاریک هیتورف
anode dark space فضای تاریک اند
airspace control کنترل فضای هوایی
memory address space فضای نشانی حافظه
loading space فضای قابل بارگیری
interstaller space فضای بین- ستارهای
landscape garden طراحی فضای سبز
glade فضای میان جنگل
glades فضای میان جنگل
airspace [over a country] فضای هوایی [در کشوری]
inane چرند فضای نامحدود
perimeter فضای احاطه کننده
perimeters فضای احاطه کننده
hair space فضای باریکی درچاپ
address apace فضای آدرس دهی
furnace room فضای داخل کوره
danger space فضای هوایی خطرناک
fanfares نمایش در فضای باز
atmosphere فضای اطراف هرجسمی
fanfare نمایش در فضای باز
atmospheres فضای اطراف هرجسمی
blank سفید فضای خالی
blankest سفید فضای خالی
clearance هوا فضای خالی فاصله
bossing [فضای خالی زیر پنجره]
it takes much room فضای زیادی را اشغال میکند
compacting چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
air-hole [تهویه فضای خالی سرداب]
low memory فضای حافظه تا چند کیلوبایت
pre-Hilbert space فضای ضرب داخلی [ریاضی]
inner product space فضای ضرب داخلی [ریاضی]
user area فضای مخصوص استفاده کننده
hyphenated نوشته شده با فضای خالی
frame و مرز اطراف فضای پنجره
outer space فضای خارج از هوا یا جوزمین
space above property فضای قسمت بالای ملک
compacts چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
three-dimensional space فضای سه بعدی [ریاضی] [فیزیک]
compact چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
compacted چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com