Dictiornary-Farsi | حفاظ گرفتن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (12 milliseconds)

English	Persian
take cover	حفاظ گرفتن


Search result with all words

haul defilade	تابرجک پشت حفاظ قرار گرفتن
Other Matches

safeguarding	حفاظ
cover	حفاظ
disposed	بی حفاظ
awnings	حفاظ
bleakly	بی حفاظ
protected	در حفاظ
awning	حفاظ
shelters	حفاظ
sheltering	حفاظ
sheltered	حفاظ
shelterless	بی حفاظ
shelter	حفاظ
safeguarded	حفاظ
safeguard	حفاظ
sconce	حفاظ
mantelet	حفاظ
bleak	بی حفاظ
coverture	حفاظ
bleakest	بی حفاظ
bleaker	بی حفاظ
covers	حفاظ
coverings	حفاظ
umbrella	حفاظ
unsheltered <adj.>	بی حفاظ
umbrellas	حفاظ
safeguards	حفاظ
snow fence	حفاظ برف
magnet keeper	حفاظ اهنربا
spillway apron	فرش حفاظ
keeper of magnet	حفاظ اهنربا
conduit	لوله حفاظ
magnetic shield	حفاظ مغناطیسی
sight defilade	حفاظ مگسک
protective plating	حفاظ فلزی
protective cover	روپوش حفاظ
overhead cover	حفاظ بالای سر
conduits	لوله حفاظ
magnetic screen	حفاظ مغناطیسی
metal conduit	لوله حفاظ
shelterer	دارای حفاظ
biological shield	حفاظ زیستی
soft missile base	سکوی بی حفاظ
guardrail	سیم حفاظ
dunnage	حفاظ کالاها
shielding	حفاظ کشیدن
heat shield	حفاظ حرارتی
hangars	پناهنگاه حفاظ
hangar	پناهنگاه حفاظ
fender	نرده حفاظ
defilade	حفاظ مانع
expose	بی حفاظ گذاردن
exposing	بی حفاظ گذاردن
exposes	بی حفاظ گذاردن
conduit elbow	زانویی لوله حفاظ
hang up <idiom>	حفاظ ،محکم کردن
shells	عامل محافظ حفاظ
shelling	عامل محافظ حفاظ
shell	عامل محافظ حفاظ
fiber conduit	لوله حفاظ فیبری
flexible conduit	لوله حفاظ نرم
hull down	بدنه پشت حفاظ
flexible metal conduit	لوله حفاظ خرطومی
conduit bushing adapter	تبدیل لوله حفاظ
conduit bushing	بوش لوله حفاظ
screen	دیوار تخته حفاظ
screened	دیوار تخته حفاظ
facadism	حفاظ جلو ساختمان
screening, screenings	دیوار تخته حفاظ
screens	دیوار تخته حفاظ
scabbard	حفاظ غلاف کردن
scabbards	حفاظ غلاف کردن
magnetic screening effect	اثر حفاظ مغناطیسی
armor plate	حفاظ یا پوشش زرهی
goggles	عینک حفاظ دار
rigid metal conduit	لوله حفاظ سخت
roadstead	لنگرگاه بدون حفاظ
shield	حفاظ پیدا کردن
shields	حفاظ پیدا کردن
shields	حفاظ پوشش محافظ
depth charge armor	حفاظ بمب زیرابی
shield	حفاظ پوشش محافظ
protected	در پشت حفاظ دارای جان پناه
instrument for electrostatic screening	دستگاه اندزه گیری با حفاظ الکترواستاتیکی
hull defilade	تا ارتفاع لوله در پشت حفاظ قرارگرفتن
instrument with magnetic screening	دستگاه اندازه گیری با حفاظ مغناطیسی
instrument for electromagnetic screening	دستگاه اندازه گیری با حفاظ الکترومغناطیسی
soft missile base	سکوی بدون حفاظ پرتاب موشک
hull down	قرار دادن تانک تالوله پشت حفاظ
redoubt	موضع محصور دفاعی کوچک حفاظ استحکامات
guarded output	خروجی حفاظ دار [مهندسی برق] [الکترونیک]
uncovers	برداشتن روپوش یا چادر وسایل فرمان از حفاظ یا سنگرخارج شوید
uncover	برداشتن روپوش یا چادر وسایل فرمان از حفاظ یا سنگرخارج شوید
uncovering	برداشتن روپوش یا چادر وسایل فرمان از حفاظ یا سنگرخارج شوید
to take medical advice	دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
clam	بچنگال گرفتن محکم گرفتن
gripping	طرز گرفتن وسیله گرفتن
take in <idiom>	زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
grip	طرز گرفتن وسیله گرفتن
clams	بچنگال گرفتن محکم گرفتن
to seal up	درز گرفتن کاغذ گرفتن
slag	کفه گرفتن تفاله گرفتن
gripped	طرز گرفتن وسیله گرفتن
grips	طرز گرفتن وسیله گرفتن
calebrate	جشن گرفتن عید گرفتن
parapet	حفاظ سنگر خاکریز جلو سنگر دیواره سنگی
parapets	حفاظ سنگر خاکریز جلو سنگر دیواره سنگی
hardened site	حفاظ مقاوم پایگاه مقاوم در مقابل تک ش م ر و اتمی
main guard	نیروی جلودار اصلی حفاظ اصلی
To tell some one his fortune .	برای کسی فال گرفتن ( فال کسی را گرفتن )
capture	گرفتن
to shut off	را گرفتن
to hunt out	گرفتن
tithes	ده یک گرفتن از
to lay a wager	گرفتن
blinds	گرفتن
to station oneself	جا گرفتن
capturing	گرفتن
to nestle oneself	جا گرفتن
blinded	گرفتن
captures	گرفتن
blind	گرفتن
indwell	جا گرفتن
infold	در بر گرفتن
tithe	ده یک گرفتن از
overtaken	گرفتن
overtakes	گرفتن
to addict oneself	خو گرفتن
lay to heart	به دل گرفتن
to get accustomed to	خو گرفتن [به]
reoccupy	از سر گرفتن
obturate	گرفتن
holds	گرفتن
hold	گرفتن
catch	گرفتن
overtake	گرفتن
to begin again	از سر گرفتن
to put a stop to	را گرفتن
seize	گرفتن
seized	گرفتن
to get at	گرفتن
seizes	گرفتن
to draw back	پس گرفتن
inclasp	در بر گرفتن
to catch a fly	بل گرفتن
to call back	پس گرفتن
to bring to a stop	را گرفتن
to break in	گرفتن
raclaim	پس گرفتن
detracted	گرفتن
abated	اب گرفتن از
abate	اب گرفتن از
reclaim	پس گرفتن
pushing	گرفتن
reclaimed	پس گرفتن
reclaiming	پس گرفتن
reclaims	پس گرفتن
lute	گل گرفتن
retrieves	پس گرفتن
abates	اب گرفتن از
abating	اب گرفتن از
retreat	پس گرفتن
detracting	گرفتن
detracts	گرفتن
takes	گرفتن
take	گرفتن
retreats	پس گرفتن
retreating	پس گرفتن
retreated	پس گرفتن
retrieved	پس گرفتن
retrieve	پس گرفتن
fleas	کک گرفتن
acquiring	گرفتن
acquires	گرفتن
acquire	گرفتن
wed	گرفتن
accompany	دم گرفتن
accompanies	دم گرفتن
accompanied	دم گرفتن
puddles	گل گرفتن
flea	کک گرفتن
renovating	از سر گرفتن
renovates	از سر گرفتن
accustom	خو گرفتن
ceasing	گرفتن
accustoming	خو گرفتن
ceases	گرفتن
accustoms	خو گرفتن
ceased	گرفتن
cease	گرفتن
renovate	از سر گرفتن
renovated	از سر گرفتن
puddle	گل گرفتن
detract	گرفتن
skim	کف گرفتن از
grab	گرفتن
grabbed	گرفتن
grabbing	گرفتن
skims	گرفتن کف
grabs	گرفتن
skims	کف گرفتن از