English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (30 milliseconds)
English Persian
barff's precess حفافت اهن در مقابل زنگ زدن بوسیله اکسیده کردن
Other Matches
splash proof enclosure حفافت در برابر قطرات اب حفافت در برابر باران حفافت در مقابل ریزش قطرات اب
flood protection حفافت در مقابل طغیان
drip proof enclosure حفافت در مقابل ریزش اب
write protect غیر ممکن کردن نوشتن روی فلاپی دیسک یا با حرکت دادن قسمت حفافت در مقابل نوشتن
troop safety حفافت عده ها در مقابل اثرات ترکش اتمی
warned protected قابلیت حفافت نیروهای خودی در مقابل انفجار اتمی
noise توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
noises توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
oxidized اکسیده
oxidation اکسیده شدن
oxidized asphalt اسفالت اکسیده
shields حفافت کردن
maintenance حفافت کردن
guard حفافت کردن
shield حفافت کردن
guards حفافت کردن
guarding حفافت کردن
protect حفافت کردن
safeguarded حفافت کردن
safeguard حفافت کردن
safeguards حفافت کردن
protects حفافت کردن
safeguarding حفافت کردن
protecting حفافت کردن
shields حفافت کردن درمقابل
shield حفافت کردن درمقابل
to keep watch and ward حفافت یادفاع کردن
write protect disable بی اثر کردن حفافت در برابرنوشتن
retention حفافت توقیف بازداشت کردن
osmose نفوذ کردن در بوسیله تراوش تجزیه کردن بوسیله نفوذ تجزیه کردن
protect حفظ کردن حفافت کردن
protects حفظ کردن حفافت کردن
protecting حفظ کردن حفافت کردن
sheet down ثابت کردن بادبان در مقابل باد
to resist an attack در مقابل حملهای مقاومت یاایستادگی کردن
to backtrack <idiom> <verb> نقض کردن [موضوعی در مقابل حریف]
to row back <idiom> <verb> نقض کردن [موضوعی در مقابل حریف]
fin de non recevoir رد کردن شکایت یا اعتراض طرف مقابل
slides سواری کردن مقابل موج بازاویه شکسته
slide سواری کردن مقابل موج بازاویه شکسته
to make a goal توپ راازدروازه طرف مقابل بیرون کردن
play footsie <idiom> از زیرمیز با پا عضوی از بدن شخص مقابل را لمس کردن
trap سد کردن حرکت دادن هدفها در مقابل تیرانداز دام
to scrape down تراشیدن وکوچک کردن بوسیله کشیدن پابرزمین سخن کسیراپایمال کردن
lyophilization خشک کردن چیزی بوسیله منجمد کردن ان در لوله هی خالی از هوا
sense روشن کردن تابلوی مقابل کامپیوتر قابل بررسی است
sensed روشن کردن تابلوی مقابل کامپیوتر قابل بررسی است
senses روشن کردن تابلوی مقابل کامپیوتر قابل بررسی است
ratten بوسیله دزدیدن یا خراب کردن افزارش اذیت کردن
quick count کوتاه کردن علامتهای قراردادی بوسیله مهاجم میانی در خط تجمع بمنظورغافلگیر کردن تیم مدافع
wipe خشک کردن بوسیله مالش پاک کردن
wiping خشک کردن بوسیله مالش پاک کردن
wiped خشک کردن بوسیله مالش پاک کردن
wipes خشک کردن بوسیله مالش پاک کردن
shave down کوتاه کردن موی سر پیش ازمسابقه شنا جهت کاستن مقاومت در مقابل اب
baptizes بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptize بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptised بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptising بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptises بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptized بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptizing بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
shadowmask صفحهای با سوراخهایی در مقابل صفحه تصویر رنگی برای جدا کردن اشعههای سه رنگ
latches بوسیله کلون محکم کردن
hyphenate بوسیله خط دارای فاصله کردن
wet down بوسیله اب پاشی خیس کردن
step down کم کردن ولتاژجریان بوسیله ترانسفورماتور
shields بوسیله سپر حفظ کردن
instantiate معرفی کردن بوسیله کنسرت
shield بوسیله سپر حفظ کردن
chafe بوسیله اصطکاک گرم کردن
chafes بوسیله اصطکاک گرم کردن
latch بوسیله کلون محکم کردن
chafing بوسیله اصطکاک گرم کردن
electrotype بوسیله برق چاپ کردن
semaphore بوسیله پرچم مخابره کردن
barrier forces نیروهای مامور سد کردن راه دشمن نیروهای حفافت ازموانع
vectors شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
gravitates بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
roentgenize بوسیله اشعه مجهول معالجه کردن
gravitate بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
gravitated بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
gravitating بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
vectorial شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
electrolyze تجزیه کردن بوسیله جریان برق
faradize بوسیله القای برق معالجه کردن
whet عمل تیز کردن بوسیله مالش
thermostats :بوسیله الت تعدیل گرماکنترل کردن
to proclaim meetings بوسیله اگهی اجتماعات راقدغن کردن
polices بوسیله پلیس اداره وکنترل کردن
policed بوسیله پلیس اداره وکنترل کردن
police بوسیله پلیس اداره وکنترل کردن
latensify بوسیله مواد شیمیایی تقویت کردن
to shield بوسیله سپر [پوشش] حفظ کردن
photoengrave بوسیله عکاسی گراور سازی کردن
thermostat :بوسیله الت تعدیل گرماکنترل کردن
vector شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
postcards بوسیله کارت پستال مکاتبه کردن
postcard بوسیله کارت پستال مکاتبه کردن
to file a petition بوسیله درخواست نامه تقاظا کردن
percutaneous perspiration عرق کردن بوسیله پوست تعرق جلدی
labiovelar تلفظ شده بوسیله گرد کردن لبها
psychanalyze بوسیله تجزیه وتحلیل روانی معالجه کردن
scalded cream سر شیری که بوسیله گرم کردن شیر بگیرند
to file an application to somebody از کسی بوسیله درخواست نامه تقاظا کردن
talk out بوسیله بحث شفاهی موضوعی را روشن کردن
seams درز دادن بوسیله درزگیری بهم متصل کردن
seam درز دادن بوسیله درزگیری بهم متصل کردن
pyrogravure نقشهای که بوسیله داغ کردن چوب روی ان می اندازند
lixiviate تجزیه کردن بوسیله شستشو باقلیا یا ماده حلالی
maieutics فن زنده کردن فکر نهایی شخص بوسیله پرسش وپاسخ
manual عمل وارد کردن داده به کامپیوتر توسط اپراتور بوسیله صفحه کلید
sifting روشی از مرتی کردن داخلی که بوسیله ان رکوردهاحرکت داده می شوند تا ورودرکوردهای دیگر را مجازسازند
lifemanship متشخص وبرجسته شدن یاتظاهر به تشخص کردن بوسیله تحت تاثیر گذاردن دیگران
to walk the chalk بوسیله درست راه رفتن ازمیان خطهای گچ کشیده هوشیاری خود را ثابت کردن
safe guard حفافت
conservation حفافت
egis حفافت
safekeeping حفافت
protection حفافت
preservation حفافت
cell protection حفافت سل
custody حفافت
security حفافت
armor protection حفافت زرهی
system security حفافت سیستم
anti skid protection حفافت از لغزش
overcurrent device دستگاه حفافت
collective protection حفافت گروهی
data protection حفافت داده ها
collective protection حفافت جمعی
storage protection حفافت حافظه
cathode protection حفافت کاتدی
x ray protection حفافت رونتگن
degree of protection میزان حفافت
soil conservation حفافت خاک
safety gap دهانه حفافت
anodic protection حفافت اندی
file protection حفافت فایل
file protection حفافت پرونده
storage protection حفافت انباره
safe keeping حفافت توجه
data encryption حفافت داده
protection عمل حفافت
physical security حفافت تاسیسات
protection key کلید حفافت
block protection حفافت بلوک
protection level سطح حفافت
protection ring حلقه حفافت
format حفافت حافظه و..
line differential protection حفافت دیفرانسیلی خط
memory protection حفافت حافظه
conservable قابل حفافت
self protection حفافت از خود
impedance protection حفافت امپدانس
shielded حفافت شده
formats حفافت حافظه و..
protect by fuse حفافت با فیوز
data encyption standard استاندارد حفافت داده
insulation against vibration حفافت در برابر ارتعاش
protective fire اتشهای حفافت کننده
cryptoguard مسئول حفافت رمز
keeps حفافت امانت داری
write protect ring حلقه حفافت از نوشتن
keep حفافت امانت داری
positional protection device دستگاه حفافت درگاه
copy protection حفافت دربرابر کپی
power system protection حفافت سیستم قدرت
anticorrosive protection حفافت در برابر خوردگی
protected location مکان حفافت شده
cryptosecurity حفافت مکاتبات رمزی
environmental conservation حفافت محیط زیست
protecting ring حلقه حفافت کننده
conservation programs برنامههای حفافت منابع
custody of goods حفافت یا نگهداری کالا
high tension protection حفافت فشار قوی
insulation protection حفافت عایق بندی
protected field میدان حفافت شده
ward محجور حفافت بخش
software protection حفافت نرم افزاری
file protect ring حلقه حفافت پرونده
shielding region ناحیه حفافت کننده
overload protection حفافت بار زیاد
file protect ring حلقه حفافت فایل
distance protection وسیله حفافت فاصله
wards محجور حفافت بخش
unprotected field میدان حفافت نشده
overvoltage protection حفافت فشار زیاد
garrote اسباب ادم خفه کنی راهزنی بوسیله خفه کردن مردم
bouse بوسیله طناب وقرقره کشیدن بزور باطناب کشیدن میگساری کردن
garotte اسباب ادم خفه کنی راهزنی بوسیله خفه کردن مردم
power down خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
phototostat رونوشت برداری بوسیله عکاسی دستگاه عکسبرداری ازاسناد رونوشت تهیه کردن
acid vapor canister ماسک حفافت در برابر بخاراسید
degree of protection میزان تامین درجه حفافت
safeguarding مامور حفافت پرسنل و یا اموال
rust protection حفافت در برابر زنگ زدگی
self protection صیانت نفس حفافت از خود
chemical security حفافت برعلیه مواد شیمیایی
beaching سنگ چینی جهت حفافت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com