Dictiornary-Farsi | حفافت در برابر زنگ زدگی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
rust protection	حفافت در برابر زنگ زدگی


Other Matches

splash proof enclosure	حفافت در برابر قطرات اب حفافت در برابر باران حفافت در مقابل ریزش قطرات اب
sensitive to corrosion	حساس در برابر زنگ زدگی حساس در برابر خوردگی
resistance to corrosion	مقاوم در برابر زنگ زدگی
corrosion resistant	مقاومت در برابر خوردگی وزنگ زدگی
anticorrosive protection	حفافت در برابر خوردگی
insulation against vibration	حفافت در برابر ارتعاش
acid vapor canister	ماسک حفافت در برابر بخاراسید
blight	باد زدگی یا زنگ زدگی
blighting	باد زدگی یا زنگ زدگی
blights	باد زدگی یا زنگ زدگی
howitzer	توپی که طول لوله ان برابر با 02 تا03 برابر کالیبر باشد
doubled	سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
doubled up	سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
double	سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
density	سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند
densities	سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند
isodomon	[بنایی با بلوک های سنگی برابر در طبقاطی با طول های برابر]
isodomun	[بنایی با بلوک های سنگی برابر در طبقاطی با طول های برابر]
triplicate	سه برابر سه برابر کردن
frostiness	یخ زدگی
cacodemonomania	جن زدگی
jetlag	جت زدگی
rime	یخ زدگی
freezes	یخ زدگی
glaciation	یخ زدگی
demonomania	جن زدگی
possession	جن زدگی
freeze	یخ زدگی
without recourse	عبارتی که درفهر نویسی اسناد قابل انتقال بکار می رود و به وسیله ان فهر نویس مسئوولیت خودرا در برابر فهر نویسان بعدی نفی میکند و تنها خودرا در برابر کسی که سند رابرایش صادر کرده است مسئول قرار میدهد
cataplexy	خشک زدگی
hyperthymia	هیجان زدگی
ageing	زنگ زدگی
rust oxide iron	زنگ زدگی
dewiness	شبنم زدگی
scientism	علم زدگی
efflorescence	شوره زدگی
tonic immobility	خشک زدگی
evanescence	غیب زدگی
afflictedness	محنت زدگی
hypersomnia	خواب زدگی
rustiness	زنگ زدگی
ageing	زنگ زدگی
chilled to the bones <idiom>	احساس یخ زدگی
fustiness	کفک زدگی
worriment	ناراحتی غم زدگی
hallucinosis	توهم زدگی
heliosis	افتاب زدگی
sun burn	افتاب زدگی
transfixion	حیرت زدگی
hospitalism	بیمارستان زدگی
corrsion	زنگ زدگی
hurriedness	شتاب زدگی
perished [British] [colloquial] [feeling extremely cold] <adj.>	احساس یخ زدگی
paraphrenia	هذیان زدگی
moldy	کپک زدگی
mouldiness	کپک زدگی
dismaying	وحشت زدگی
dismayed	وحشت زدگی
precipitateness	شتاب زدگی
sunstroke	افتاب زدگی
stain	زنگ زدگی
sunburn	افتاب زدگی
thunderstroke	صاعقه زدگی
corrosion	زنگ زدگی
dismays	وحشت زدگی
fouling	زنگ زدگی
acariasis	کنه زدگی
previousness	شتاب زدگی
acariasis	کرم زدگی
staining	زنگ زدگی
dismay	وحشت زدگی
seasickness	دریا زدگی
stained	زنگ زدگی
stains	زنگ زدگی
outcrops	بیرون زدگی روامدگی
Rust <adj.> <noun>	رنگ زنگ زدگی
pecks	نوک زدگی سوراخ
alcoholic hallucinosis	توهم زدگی الکلی
forwardness	اشتیاق شتاب زدگی
precipitately	از روی شتاب زدگی
startle	پرش وحشت زدگی
melancholy	سودا زدگی غمگین
startles	پرش وحشت زدگی
hurry skurry	دستپاچگی شتاب زدگی
mustiness	پوسیدگی یا کپک زدگی
age hardenable	ثبات در برابرزنگ زدگی
pecked	نوک زدگی سوراخ
hurry scurry	دستپاچگی شتاب زدگی
acute hallucinosis	توهم زدگی حاد
outcrop	بیرون زدگی روامدگی
startled	پرش وحشت زدگی
peck	نوک زدگی سوراخ
pecking	نوک زدگی سوراخ
corrosion	رفتگی زنگ زدگی
corrosion fatigue	استهلاک در اثر زنگ زدگی
foxiness	بدرنگی ترشیدگی کفک زدگی
hastiness	دست پاچگی شتاب زدگی
frostbite	یخ زدگی بافت بدن در اثر سرما
custody	حفافت
conservation	حفافت
cell protection	حفافت سل
egis	حفافت
safe guard	حفافت
protection	حفافت
safekeeping	حفافت
preservation	حفافت
security	حفافت
sunscreens	کرم پوست برای جلوگیری از آفتاب زدگی
manic depressive	دیوانگی وبهت زدگی وشیدایی نوعی جنون
sunscreen	کرم پوست برای جلوگیری از آفتاب زدگی
manic-depressives	دیوانگی وبهت زدگی وشیدایی نوعی جنون
manic-depressive	دیوانگی وبهت زدگی وشیدایی نوعی جنون
protecting	حفافت کردن
protect	حفافت کردن
block protection	حفافت بلوک
shielded	حفافت شده
formats	حفافت حافظه و..
format	حفافت حافظه و..
storage protection	حفافت حافظه
protects	حفافت کردن
soil conservation	حفافت خاک
system security	حفافت سیستم
x ray protection	حفافت رونتگن
cathode protection	حفافت کاتدی
collective protection	حفافت گروهی
collective protection	حفافت جمعی
armor protection	حفافت زرهی
anti skid protection	حفافت از لغزش
storage protection	حفافت انباره
anodic protection	حفافت اندی
conservable	قابل حفافت
safeguards	حفافت کردن
guarding	حفافت کردن
guards	حفافت کردن
shields	حفافت کردن
memory protection	حفافت حافظه
shield	حفافت کردن
protection level	سطح حفافت
guard	حفافت کردن
protection ring	حلقه حفافت
safeguarding	حفافت کردن
line differential protection	حفافت دیفرانسیلی خط
safety gap	دهانه حفافت
maintenance	حفافت کردن
safe keeping	حفافت توجه
file protection	حفافت فایل
file protection	حفافت پرونده
protection key	کلید حفافت
degree of protection	میزان حفافت
protection	عمل حفافت
physical security	حفافت تاسیسات
overcurrent device	دستگاه حفافت
data encryption	حفافت داده
protect by fuse	حفافت با فیوز
safeguard	حفافت کردن
data protection	حفافت داده ها
self protection	حفافت از خود
impedance protection	حفافت امپدانس
safeguarded	حفافت کردن
chilled to the bones <idiom>	نفوذ سوز سرما تا مغز استخوان [احساس یخ زدگی]
cryptoguard	مسئول حفافت رمز
ward	محجور حفافت بخش
positional protection device	دستگاه حفافت درگاه
insulation protection	حفافت عایق بندی
unprotected field	میدان حفافت نشده
high tension protection	حفافت فشار قوی
write protect ring	حلقه حفافت از نوشتن
to keep watch and ward	حفافت یادفاع کردن
shield	حفافت کردن درمقابل
protected location	مکان حفافت شده
keeps	حفافت امانت داری
protected field	میدان حفافت شده
wards	محجور حفافت بخش
overload protection	حفافت بار زیاد
shields	حفافت کردن درمقابل
overvoltage protection	حفافت فشار زیاد
protective fire	اتشهای حفافت کننده
protecting ring	حلقه حفافت کننده
power system protection	حفافت سیستم قدرت
conservation programs	برنامههای حفافت منابع
copy protection	حفافت دربرابر کپی
file protect ring	حلقه حفافت فایل
data encyption standard	استاندارد حفافت داده
software protection	حفافت نرم افزاری
flood protection	حفافت در مقابل طغیان
keep	حفافت امانت داری
custody of goods	حفافت یا نگهداری کالا
distance protection	وسیله حفافت فاصله
drip proof enclosure	حفافت در مقابل ریزش اب
environmental conservation	حفافت محیط زیست
file protect ring	حلقه حفافت پرونده
cryptosecurity	حفافت مکاتبات رمزی
shielding region	ناحیه حفافت کننده
chemical security	حفافت برعلیه مواد شیمیایی
degree of protection	میزان تامین درجه حفافت
self protection	صیانت نفس حفافت از خود
electronic security	رعایت حفافت ارتباط الکترونیکی
beaching	سنگ چینی جهت حفافت
subsidiaries	باقیمانده در محل برای حفافت
signal security	حفافت امور مخابراتی یا ارتباطات