English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English Persian
bank protection حفافت ساحل رودخانه درمقابل تخریبهای ناشی ازجریان
Other Matches
waisting کاهش موضعی قطر ناشی ازجریان برگشت ناپذیر حاصل از تنش در نقطه شکست
shields حفافت کردن درمقابل
shield حفافت کردن درمقابل
riparian ساحل رودخانه زی
river bank ساحل رودخانه
stethe ساحل رودخانه
river line خط ساحل رودخانه
river banks ساحل رودخانه
riverain ساکن ساحل رودخانه
near bank ساحل نزدیک رودخانه
wharves لنگر گاه ساحل رودخانه با اسکله یادیوار
wharf لنگر گاه ساحل رودخانه با اسکله یادیوار
camp-shedding [پایه ها و تخته های روی ساحل رودخانه]
wharfs لنگر گاه ساحل رودخانه با اسکله یادیوار
knee brace پشت بندی که جهت مقاومت ساختمان درمقابل فشار ناشی از بادبسته میشود
armor protection حفافت درمقابل ادوات زرهی پوشش زرهی
alluviation رسوبات ماسه و شن ناشی ازکم شدن سرعت جریان رودخانه
afflux خیزاب بالاامدن سطح اب رودخانه بوسیله کاهش عرض رودخانه
beach marker علامت یا وسیله مشخص کننده ساحل یا تاسیسات ساحلی شاخص خط ساحل
ship to shore حرکت از دریا به ساحل عملیات پیاده کردن افراد ازدریا به ساحل
up the river سوی سر چشمه رودخانه بطرف بالای رودخانه
affluent رودخانه ای که به داخل رودخانه بزرگتر یا دریاچه بریزد.
splash proof enclosure حفافت در برابر قطرات اب حفافت در برابر باران حفافت در مقابل ریزش قطرات اب
shore to shore movement عملیات و حرکت مستقیم از یک ساحل به ساحل دیگر
liman خلیج مصب رودخانه مدخل رودخانه
onshore روی ساحل متوجه بطرف ساحل
nmos مداری که ازجریان تولید شده بارهای منفی استفاده میکندOS
inshore بطرف ساحل جلو ساحل
tortious liability ضمان ناشی از شبه جرم مسئوولیت ناشی از خطای مدنی
low cycle fatigue خستگی ناشی از لرزشهایی بافرکانس کم ناشی از تغییرسرعت دوران دستگاه
air cooled oil cooler نوعی خنک کننده روغن که ازجریان هوا برای خنک کردن روغن استفاده میکند
look ahead جمع کننده سریع که وجود رقم نقلی ناشی از جمع را پیش بینی میکند. و تاخیر ناشی از آن را حذف میکند
by the same token <adv.> درمقابل
apart from that <adv.> درمقابل
on the other hand <adv.> درمقابل
on the other side <adv.> درمقابل
otherwise <adv.> درمقابل
at the same time [on the other hand] <adv.> درمقابل
against درمقابل
cut it with a knife درمقابل
on the other hand <idiom> درمقابل
in d. from درمقابل
in contrast with درمقابل
alternatively <adv.> درمقابل
approach lane مسیر نزدیک شدن به ساحل خطوط نزدیک شدن به ساحل
for درمقابل برله
against payment درمقابل وجه
gainst برعلیه درمقابل
braced درمقابل فشارمقاومت کردن
bayed دفاع کردن درمقابل
baying دفاع کردن درمقابل
bays دفاع کردن درمقابل
vis-a-vis شخص روبرو درمقابل
vis a vis شخص روبرو درمقابل
little frog in a big pond <idiom> قطرهای درمقابل دریا
brace درمقابل فشارمقاومت کردن
bay دفاع کردن درمقابل
to keep at bay دفاع کردن درمقابل
in security for یعنوان وثیقه درمقابل
To stand up to someone . To assert oneself. درمقابل کسی قد علم کردن
v مخفف versus به معنی درمقابل
defendant مقاوم درمقابل زور و فشار
thermolabile بی ثبات یا ناپایدار درمقابل حرارت
thermistor الت مقاوم درمقابل برق
To make a stand against injustice. درمقابل ستم ایستادگی کردن
earthquake proof foundation غیر مقاوم درمقابل زلزله
to defend oneself [against] از خود دفاع کردن [درمقابل]
defendants مقاوم درمقابل زور و فشار
It sinds into insignificance beside his invention . این درمقابل اختراع اوهیچ است
counterpose درمقابل یکدیگر قرار دادن متقابل ساختن
buck fever هیجان شکارچی تازه کار درمقابل شکار
robustness قدرت پوشش یک سیستم وتوانایی آن درمقابل ضربه وافتادن
d/a acceptance documentagainst تحویل اسناد درمقابل قبولی نویسی
best ball بازی یک نفر درمقابل 2 یا 3نفر برای کسب بهترین امتیاز
plene administravit دفاع امین یا مدیر ترکه درمقابل دعاوی مطروحه علیه متوفی
private decument درمقابل عقد رسمی یا سند که در CL اسناد مصدق یا عقودمهمور به مهر نامیده میشود
parliamentarism سیستمی که در ان قوه مجریه درمقابل پارلمان جوابگو ومسئول اعمال خود باشد
stiffest مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
creditor's bill رسیدی که بستانکار متوفی درمقابل دریافت مقداری ازترکه به عنوان تصفیه حساب
stiff مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
stiffer مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
conservation حفافت
security حفافت
safe guard حفافت
egis حفافت
custody حفافت
safekeeping حفافت
protection حفافت
cell protection حفافت سل
preservation حفافت
rever رودخانه
rivers رودخانه
glacier رودخانه یخ
river رودخانه
glaciers رودخانه یخ
river line خط رودخانه
river gravel شن رودخانه
river clay گل رودخانه
guard حفافت کردن
cathode protection حفافت کاتدی
file protection حفافت پرونده
line differential protection حفافت دیفرانسیلی خط
protect حفافت کردن
collective protection حفافت گروهی
collective protection حفافت جمعی
safeguarded حفافت کردن
format حفافت حافظه و..
conservable قابل حفافت
safeguarding حفافت کردن
safeguards حفافت کردن
guards حفافت کردن
block protection حفافت بلوک
safeguard حفافت کردن
guarding حفافت کردن
protects حفافت کردن
memory protection حفافت حافظه
protecting حفافت کردن
maintenance حفافت کردن
formats حفافت حافظه و..
overcurrent device دستگاه حفافت
degree of protection میزان حفافت
protect by fuse حفافت با فیوز
safe keeping حفافت توجه
safety gap دهانه حفافت
protection عمل حفافت
anti skid protection حفافت از لغزش
self protection حفافت از خود
anodic protection حفافت اندی
x ray protection حفافت رونتگن
soil conservation حفافت خاک
shielded حفافت شده
storage protection حفافت انباره
storage protection حفافت حافظه
armor protection حفافت زرهی
data protection حفافت داده ها
physical security حفافت تاسیسات
file protection حفافت فایل
data encryption حفافت داده
shields حفافت کردن
protection key کلید حفافت
shield حفافت کردن
impedance protection حفافت امپدانس
protection ring حلقه حفافت
system security حفافت سیستم
protection level سطح حفافت
head stream سرچشمه رودخانه
fork of ... river شاخه رودخانه ...
headwater بالادست رودخانه
euphrates رودخانه فرات
lethe اب رودخانه بزرخ
water system رودخانه و شعبات ان
the karoon river رودخانه کارون
alpheus رب النوع رودخانه
an open river رودخانه باز
strands لایه رودخانه
strand لایه رودخانه
the river karoon رودخانه کارون
riverward بطرف رودخانه
river trip مسافرت رودخانه ای
river trip گردش رودخانه ای
stream رودخانه ابراهه
streamed رودخانه ابراهه
low water فروکش اب رودخانه
along the river درامتداد رودخانه
riverine سواحل رودخانه
riverbed بستر رودخانه
ostiary دهانه رودخانه
bight پیچ رودخانه
streams رودخانه ابراهه
bottom ice یخ کف دریاچه یا رودخانه
by water از راه رودخانه
conferva علف رودخانه
levee کناره رودخانه
river bed بستر رودخانه
potamology مبحث رودخانه ها
upstream بالای رودخانه
river profile نیمرخ رودخانه
river mouth دهانه رودخانه
river beds بستر رودخانه
drip proof enclosure حفافت در مقابل ریزش اب
conservation programs برنامههای حفافت منابع
cryptoguard مسئول حفافت رمز
copy protection حفافت دربرابر کپی
cryptosecurity حفافت مکاتبات رمزی
keep حفافت امانت داری
keeps حفافت امانت داری
custody of goods حفافت یا نگهداری کالا
data encyption standard استاندارد حفافت داده
anticorrosive protection حفافت در برابر خوردگی
distance protection وسیله حفافت فاصله
file protect ring حلقه حفافت پرونده
ward محجور حفافت بخش
wards محجور حفافت بخش
write protect ring حلقه حفافت از نوشتن
high tension protection حفافت فشار قوی
environmental conservation حفافت محیط زیست
software protection حفافت نرم افزاری
insulation against vibration حفافت در برابر ارتعاش
insulation protection حفافت عایق بندی
unprotected field میدان حفافت نشده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com