Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 178 (8 milliseconds)
English
Persian
cathode protection
حفافت کاتدی
Other Matches
splash proof enclosure
حفافت در برابر قطرات اب حفافت در برابر باران حفافت در مقابل ریزش قطرات اب
peak cathode current
جریان کاتدی
cathodoluminescence
لومینانس کاتدی
cathode rays
پرتو کاتدی
cathode spot
لکه کاتدی
cathode rays
اشعه کاتدی
cathodic pickling
قطعه شوی کاتدی
cathode follower
فزون ساز کاتدی
cathode pay tube
لامپ با اشعه کاتدی
cathod ray tube
لوله پرتو کاتدی
peak cathode fault current
جریان نابهنجار کاتدی
crt
لامپ با اشعه کاتدی
cathode ray oscilloscope
اسیلوسکوپ اشعه کاتدی
cathode ray tude
لوله اشعه کاتدی
cathode ray oscilloscope
نوسان نمای اشعه کاتدی
x plate
صفحات قائم موازی در لوله اشعه کاتدی
wave form
شکل موج تکراری در نموداردامنه و زمان یا روی لوله اشعه کاتدی
phosphor
برای پوشاندن درون تیوپ اشعه کاتدی . مراجعه شود به TELEVISION
dark bulb
نوعی لامپ اشعه کاتدی که هنگام خاموش بودن سیاه بنظر می رسد و به تصاویرویدئویی وضوح خوبی میدهد
y plates
صفحات افقی موازی که اختلاف پتانسیل انها سبب انحراف قائم پرتو الکترونی در لوله اشعه کاتدی میگردد
gun
منبع اشعه الکترونی درون تیوپ اشعه کاتدی
guns
منبع اشعه الکترونی درون تیوپ اشعه کاتدی
safe guard
حفافت
security
حفافت
conservation
حفافت
custody
حفافت
cell protection
حفافت سل
preservation
حفافت
safekeeping
حفافت
protection
حفافت
egis
حفافت
armor protection
حفافت زرهی
collective protection
حفافت جمعی
memory protection
حفافت حافظه
collective protection
حفافت گروهی
formats
حفافت حافظه و..
data protection
حفافت داده ها
data encryption
حفافت داده
format
حفافت حافظه و..
conservable
قابل حفافت
line differential protection
حفافت دیفرانسیلی خط
block protection
حفافت بلوک
impedance protection
حفافت امپدانس
anti skid protection
حفافت از لغزش
anodic protection
حفافت اندی
shielded
حفافت شده
file protection
حفافت فایل
degree of protection
میزان حفافت
file protection
حفافت پرونده
overcurrent device
دستگاه حفافت
protection
عمل حفافت
safeguarding
حفافت کردن
safe keeping
حفافت توجه
safeguards
حفافت کردن
guard
حفافت کردن
guarding
حفافت کردن
safety gap
دهانه حفافت
guards
حفافت کردن
protection ring
حلقه حفافت
safeguarded
حفافت کردن
safeguard
حفافت کردن
x ray protection
حفافت رونتگن
storage protection
حفافت حافظه
shield
حفافت کردن
storage protection
حفافت انباره
shields
حفافت کردن
soil conservation
حفافت خاک
maintenance
حفافت کردن
protection level
سطح حفافت
self protection
حفافت از خود
protects
حفافت کردن
protecting
حفافت کردن
physical security
حفافت تاسیسات
system security
حفافت سیستم
protection key
کلید حفافت
protect by fuse
حفافت با فیوز
protect
حفافت کردن
distance protection
وسیله حفافت فاصله
to keep watch and ward
حفافت یادفاع کردن
unprotected field
میدان حفافت نشده
environmental conservation
حفافت محیط زیست
write protect ring
حلقه حفافت از نوشتن
overvoltage protection
حفافت فشار زیاد
software protection
حفافت نرم افزاری
power system protection
حفافت سیستم قدرت
high tension protection
حفافت فشار قوی
flood protection
حفافت در مقابل طغیان
protective fire
اتشهای حفافت کننده
protecting ring
حلقه حفافت کننده
insulation against vibration
حفافت در برابر ارتعاش
protected field
میدان حفافت شده
overload protection
حفافت بار زیاد
protected location
مکان حفافت شده
file protect ring
حلقه حفافت فایل
shielding region
ناحیه حفافت کننده
insulation protection
حفافت عایق بندی
file protect ring
حلقه حفافت پرونده
drip proof enclosure
حفافت در مقابل ریزش اب
data encyption standard
استاندارد حفافت داده
custody of goods
حفافت یا نگهداری کالا
shields
حفافت کردن درمقابل
keep
حفافت امانت داری
wards
محجور حفافت بخش
anticorrosive protection
حفافت در برابر خوردگی
positional protection device
دستگاه حفافت درگاه
keeps
حفافت امانت داری
shield
حفافت کردن درمقابل
conservation programs
برنامههای حفافت منابع
copy protection
حفافت دربرابر کپی
cryptoguard
مسئول حفافت رمز
ward
محجور حفافت بخش
cryptosecurity
حفافت مکاتبات رمزی
password protection
حفافت به کمک کلمه رمز
safeguards
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
retention
حفافت توقیف بازداشت کردن
signal security
حفافت امور مخابراتی یا ارتباطات
safeguard
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
self protection
صیانت نفس حفافت از خود
safeguarded
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
rust protection
حفافت در برابر زنگ زدگی
safeguarding
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
beaching
سنگ چینی جهت حفافت
degree of protection
میزان تامین درجه حفافت
acid vapor canister
ماسک حفافت در برابر بخاراسید
chemical security
حفافت برعلیه مواد شیمیایی
subsidiaries
باقیمانده در محل برای حفافت
subsidiary
باقیمانده در محل برای حفافت
write protect disable
بی اثر کردن حفافت در برابرنوشتن
electronic security
رعایت حفافت ارتباط الکترونیکی
poaches
شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
poached
شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
bed pitching
سنگ چینی کف کانال جهت حفافت
write protect notch
شکاف حفافت از نوشتن بریدگی محافظ
poach
شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
sacristan
متصدی حفافت فروف مقدسه کلیسا
ppd
Device Protection Port دستگاه حفافت گذرگاه
troop safety
حفافت عده ها در مقابل اثرات ترکش اتمی
warned protected
قابلیت حفافت نیروهای خودی در مقابل انفجار اتمی
bank protection
حفافت ساحل رودخانه درمقابل تخریبهای ناشی ازجریان
shares
روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
shared
روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
shield
حفافت سیگنال یا وسیله از واسط خارجی و ولتاژ آسیب رساننده
scalper
پوشش روی پا و سم عقبی برای حفافت از ضربه پای جلو
scribing
روش روکش کشیدن حروف یانوشتههای نقشه برای حفافت
noises
توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
shields
حفافت سیگنال یا وسیله از واسط خارجی و ولتاژ آسیب رساننده
share
روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
noise
توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
blanket
لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
blanketed
لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
protecting
که از نوک حفافت یا سیستم امنیت محاسبات داده استفاده میکند
blankets
لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
protect
که از نوک حفافت یا سیستم امنیت محاسبات داده استفاده میکند
protects
که از نوک حفافت یا سیستم امنیت محاسبات داده استفاده میکند
barff's precess
حفافت اهن در مقابل زنگ زدن بوسیله اکسیده کردن
bail out
کنار رفتن توپ زن از محل ایستادن برای حفافت ازضربه توپ
barrier forces
نیروهای مامور سد کردن راه دشمن نیروهای حفافت ازموانع
write protect
غیر ممکن کردن نوشتن روی فلاپی دیسک یا با حرکت دادن قسمت حفافت در مقابل نوشتن
write protect tab
حفافت دیسک لغزان از نوشته شدن اطلاعات جدید به وسیله یک شکاف که روی دیسک ایجاد میشود
armor protection
حفافت درمقابل ادوات زرهی پوشش زرهی
prohibited area
منطقه ممنوعه هوایی منطقه حفافت شده
reserved area
مناطق حفافت شده ارتشی مناطق ممنوعه
take sides
<idiom>
حفافت ازیک طرف به طرف دیگر
preventive
حفافت کننده جلوگیری کننده
protects
حفظ کردن حفافت کردن
protecting
حفظ کردن حفافت کردن
protect
حفظ کردن حفافت کردن
target
برنامه هدف یا برنامه کامپیوتری به صورت کد هدف که توسط کامپایلر حفافت میشود
targeted
برنامه هدف یا برنامه کامپیوتری به صورت کد هدف که توسط کامپایلر حفافت میشود
targeting
برنامه هدف یا برنامه کامپیوتری به صورت کد هدف که توسط کامپایلر حفافت میشود
targets
برنامه هدف یا برنامه کامپیوتری به صورت کد هدف که توسط کامپایلر حفافت میشود
targetted
برنامه هدف یا برنامه کامپیوتری به صورت کد هدف که توسط کامپایلر حفافت میشود
targetting
برنامه هدف یا برنامه کامپیوتری به صورت کد هدف که توسط کامپایلر حفافت میشود
power down
خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
demolition guard
نگهبان منطقه تخریب مسئول حفافت منطقه تخریب
environmental preservation
نگهداشت زیست محیطی حفافت زیست محیطی
custody
مسئولیت کنترل و انتقال ودسترسی به جنگ افزارها مسئولیت حفافت و کنترل جنگ افزارها و اسناد انها
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com