English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 144 (7 milliseconds)
English Persian
thumbhole حفرهای که شست دران جابگیرد
Other Matches
capful انچه دریک کلاه جابگیرد
areolar حفرهای
hole conductance رسانایی حفرهای
vacuolar حفرهای حفره دار
vacuolate حفرهای حفره دار
therein دران
thereabout دران حدود
therabout دران حدود
offing دران نزدیکی ها
slideway راهی که دران سر
therewith دران هنگام بدانوسیله
then انگاه دران هنگام
it is not subject to review دران روا نیست
nautch که دران رقاص میرقصند
scrinium لوله یاصندوقی که دران طوماربگذارند
pot liquor اب ته دیگ پس از پختن سبزیجات دران
swimming bath تن شو یاحوضی که دران شناتوان کرد
thereis not a p of truth init ذرهای راستی دران نیست
polytony ایجادچند لحن دران واحد
polytonality ایجاد چندلحن دران واحد
errors slipped in اشتباهاتی دران راه یافت
i had no voice in that matter من دران قضیه رایی نداشتم
flashingpoint درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
oast کورهای که رازک را دران خشک می کنند
actinology دانشی که دران از خواص نورگفتگو میکند
flashpoints درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
cellaret گنجهای که شیشههای باده دران میگذارند
deadfall دامی که جانوران بزرگ دران زیراوارمیمانند
flashpoint درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
impressibly بطوریکه بتوان دران تاثیر کرد
mainstream مسیر جویباری که دران اب جریان دارد
gill net دامی که چون ماهی دران بیافتد
dish wash ابی که دران فرف شسته باشند
crates صندوقی که چینی یا شیشه دران میگذارند
crate صندوقی که چینی یا شیشه دران میگذارند
dish water ابی که دران فرف شسته باشند
dripping pan فرفی که چکیده کباب دران میریزد
there is nothing in it چیز مهمی دران نیست پروپایی ندارد
slugfest مسابقهای که دران ضربات سنگین ردوبدل میشود
dry town شهری که فروش نوشابه دران ممنوع است
protoxide ترکیبی که حداقل ذرات اکسیژن دران باشد
dies non روزی که فعالیت اقتصادی دران انجام نگیرد
effective beaten zone منطقهای که 28 درصد گلوله ها دران فرود می اید
crematorium کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
crematoria کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
heath زمین بایری که علف وخاربن دران می روید
crematoriums کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
the bill defined his powers حدود اختیارات وی دران لایحه معلوم گردید
book message نامهای که سایر گیرندگان دران قید نمیشود
heaths زمین بایری که علف وخاربن دران می روید
vortex filament خطی که شدت یا تمرکزجریانهای حلقوی دران بیشتراست
polyandry اختیار چندشوهر توسط زن دران واحد تعدد ازدواج
fence month ماهی که شکارگوزن یاماهی گیری دران ممنوع است
turbulent flow جریانی است که دران عدد رینولدز از0032 بیشتراست
lyophobic دارای عدم تجانس با مایعی که دران پراکنده شده
he is a proficient that art در ان هنر زبر دست است دران فن متخصص یا ماهراست
oxyhydrogen blowpipe بوری زرگری که دران اکسیژن و ایدروژن با هم امیخته میشوند
isocracy حکومتی که اختیارات سیاسی همه دران یکسان است
clearinghouse سازمانی که چکهای بانکهای مختلف را دران مبادله میکنند
the room was seated for 00 جای سدکرسی دران خانه تهیه کرده بودند
coulisse ناویا شیاری که دریچه بند اب دران حرکت میکند
bearbaiting نوعی تفریح که دران سگهارابجان خرس مقید درزنجیرمیاندازند
ringthe bull بازی ای که دران حلقهای راپرتاب میکنندتابه قلابی بیاویزد
mince pies نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
registers فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
jardiniere جعبهای که گل دران سبز کرده و برای ارایش اطاق می گذارند
registering فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
register فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
indirect speech گفته کسی که تغییرات دستوری دران داده نقل کنند
catastasis بخش سوم داستانهای باستانی که اوج مطلب دران بود
mince pie نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
ready reckoner کتابچه یاجدولی که حسابهای عمل شده واماده دران موجوداست
polygram طرح یانقشه که خطهای زیاد دران بکاربرده شده است
vasculum کبریت قوطی ای که گیاه شناسان دران نمونه جمع میکنند
tragi comedy نمایشی که دران مطالب جدی ومضحک باهم امیخته باشد
tie in sales حالتی که دران فروشنده چند کالا رابصورت مجموعه میفروشد
water hole سوراخ یا شکاف طبیعی رودخانه خشک شده که مقداری اب دران باشد
pot pourri کوزهای که برگهای چندین جورگل رابا ادویه خوشبوامیخته دران میریزند
jumble shop دکانی که خرده ریز و کالای گوناگون ارزان و نیمدار دران میفروشند
to prove an a اثبات اینکه شخص هنگام وقوع جرم دران محل نبوده
light trap اسبابی که حائل نور بوده ولوازم عکاسی دران حرکت کند
paranoia or noea دیوانگی خیالی که دران انسان مردم دیگر رازیردست وسزاوارمی پندارد
group contracts قراردادهای کلی قراردادهایی که دران کالاهای مختلف موردمعامله قرار میگیرد
free on quay قراردادی که دران فروشنده کالا رادراسکله بندر مقصد تحویل میدهد
sachets بالشتک یا کیسه کوچکی که دران عطر خوشبومیریزند ودر لباس می گذارند
sachet بالشتک یا کیسه کوچکی که دران عطر خوشبومیریزند ودر لباس می گذارند
fugues قطعه موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند
handy dandy بازی بچگانه که دران کودکی چیزی رادریکی ازدودست بسته خودنگاه
pantechnicons نام بازاری در لندن که همه جورکالاهای صنعتی دران نمایش میدهند
fugue قطعه موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند
pantechnicon نام بازاری در لندن که همه جورکالاهای صنعتی دران نمایش میدهند
rigging position وضعیت هواپیما که دران محورعرضی و یک محورطولی اختیاری در یک صفحه افقی قرار دارند
ex ship یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالا را در بندرمقصد و درکشتی به خریدارتحویل میدهد
marinade اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
funeral home محلی که دران مرده را جهت انجام مراسم تدفین یا سوزاندن اماده میکنند
ex quay یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالا را در بندرمقصد به خریدار تحویل میدهد
portmark علامت روی بسته که مشخصات بندر مقصد نیز دران ذکر گردیده
marinades اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
marinading اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
marinaded اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
dramatic monologue نوعی داستان نمایشی که دران یکنفر بتنهایی فاهر میشودوبا متکلم وحده است
universal legacy وصیتی که دران موصی جهت تسلیم موردوصیت به ورثه شرطی قائل نشده باشد
ostensory فرف سیمین یا زرینی که هنگام عشا ربانی نان دران گذاشته نمایش میدهند
free trade شیوهای که دران کالاها بدون محدودیتهای دولتی از کشوری به کشوردیگر انتقال داده میشود
log rolling دسته بندی سیاسی که دران همدیگر رابستایندویاری کننداصول نان بهم قرض دادن
compound bending خمشی که دران لنگر پیچشی صفر بوده وتنشهای عمودی کششی وفشاری فاهر میشوند
totaliarian state دولتی که دران یک نفر یا یک هیات حاکمه اختیار و تصدی همه امور رادر دست دارند
delivered at frontier یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالای موردمعامله را در مرز تعیین شده تحویل میدهد
esturm مرحله تحریکات جنسی زنان که دران زن میل به نزدیکی بامرد وقابلیت ابستن شدن رادارد
estrus مرحله تحریکات جنسی زنان که دران زن میل به نزدیکی بامرد وقابلیت ابستن شدن رادارد
open cycle reactor system سیستم راکتوری که دران ماده سردکننده تنها یکبار از مبدل حرارتی مرکزی عبور میکند
positive economics شاخهای ازاقتصاد که دران پدیده هاانطوریکه وجود دارند موردبررسی قرارمیگیرند نه انطوریکه باید باشند
hemophilia بیماری موروثی که دران خون دیر لخته میشودودرنتیجه اشکال در بندامدن خونریزی پدید می اید
replenishing phase بخشی از سیکل عملکردموتورهای پالس جت که دران افت فشار داخل مجرا سبب ورود سوخت میگردد
fugal وابسته به قطعهای موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند نوعی ماشین پشم خشک کن
vortex tube وسیلهای فاقد هرگونه قطعه متحرک که دران اختلاف فشارسبب ورود جریان سیال ازطریق شکافهای مماسی میگردد
boostrap operation عملکرد سیستم دینامیکی که دران سیکل اولیه به کمک نیرویا نیروهای خارجی شروع میشود ولی بدون ان ادامه مییابد
grand larceny سرقت بزرگ در CL سرقتی را گویند که دران قیمت مال مسروق ان ازمیزان معینی که در قانون مشخص شده است بیشتر باشد
harlequinade بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
isocratic دارای اختیارات برابر که دران اختیارات سیاسی همه کس یکسان است
solarium اتاق افتاب رو اطاق مریضخانه که دران مریض حمام افتاب میگیرد
incorporating mill کارخانهای که اجزای باروت دران امیخته میشوند کارخانه باروت سازی
solariums اتاق افتاب رو اطاق مریضخانه که دران مریض حمام افتاب میگیرد
precatory words عبارتی در وصیتنامه که دران موصی تقاضایی از موصی له کرده باشد
thermionic tube لوله الکترونی که دران الکترون بوسیله حرارت دادن به الکترود منتشر میشود لوله گرمایونی
plenum method طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
compound compression فشار مرکب حالت فشاری که دران لنگرپیچشی صفربوده وتمام تنشهای عمودی فشاری میباشند
kiss in the ring بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
turboprop توربین گاز که دران توان بیشتری از توربین برای چرخاندن شفت ملخ نسبت به توربوفن گرفته میشود
cyclotron دستگاه شتاب دهندهای که دران ذرات باردار بعد از خروج از منبع توسط میدانهای الکتریکی شتاب میگیرند
exhibitionism نوعی انحرافات جنسی که دران شخص بوسیله نشان دادن الت جنسی خود احساسات شهوانی رافرومینشاند عریان گرائی
new deal برنامه توسعه اقتصادی فرانکلین روزولت پس از سالهای بعداز بحران بزرگ درامریکا که دران کمک به کشاورزی بازنشستگی وبیمه بیکاری و غیره گنجانیده شده است
hotbeds بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbed بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
canard رسانگر ایرودینامیکی که دران سطوح فرامین افقی لازم برای کنترل و تنظیم حرکت حول محور عرضی درجلوی سطوح اصلی برا قراردارند
canards رسانگر ایرودینامیکی که دران سطوح فرامین افقی لازم برای کنترل و تنظیم حرکت حول محور عرضی درجلوی سطوح اصلی برا قراردارند
chocked nozzle خروجی موتور جت که سرعت جریان گازهای خروجی دران به سرعت صوت رسیده است
declassified cost هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
ppm Position Pulse مدولاسیون یا تلفیق زمانی پالس که دران مقدار نمونه لحظهای موج موقعیت زمانی یک پالس را مدوله میکندodulation
overbuild زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
scitovsky double criterion که براساس ان تغییری ایده ال استکه دران کسانیکه بهره برده اند بتوانندکسانیراکه زیان میبرند جبران نموده و در مقابل زیان کنندگان قادر نباشند که ازتغییر جلوگیری نمایند
poisson distribution این توزیع در حقیقت یک توزیع احتمال برای متغیرهای تصادفی ناپیوسته است که دران میزان احتمال بسیارکوچک و در مقابل تعدادمشاهدات بسیار زیاد است
tacit collusion حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com