English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English Persian
receptacle حفره درون سلولی گیاه
receptacles حفره درون سلولی گیاه
Search result with all words
lumen حفره سلولی درون جدار گیاه
Other Matches
PCMCIA - سوزنی که در انتهای کارت PCMCIA درون حفره آن قرار دارد
loculicidal شکوفا در شکاف پشت حفره یاحجره گرزن گیاه
endogen گیاه درون روییده
intercoastal رفت و امد داخل مملکتی درون ساحلی درون مرزی
isomorph جانور یا گیاه ویاگروهی که مشابه گیاه یاگروه دیگری است
gametophyte گیاه یا نژادی از گیاه که دارای عضو جنسی تناوبی
ear خوشه [بخشی از ساقه گیاه غلاتی] [گیاه شناسی]
rhubarb گیاه ریواس [از برگ های این گیاه در چین و هند جهت تهیه رنگ زرد لیمویی استفاده می شود.]
madder گیاه روناس [از ریشه این گیاه رنگینه قرمز به دست می آید که یکی از اصلی ترین مواد رنگی در رنگرزی فرش محسوب می شود.]
wildling گیاه وحشی گیاه خودرو
halophyte گیاه اب شور یا گیاه شوره زی
unicellular یک سلولی
cellulous سلولی
unicellularity یک سلولی
multicellular چند سلولی
cell animation تحرک سلولی
extracellular خارج سلولی
cell receptor گیرنده سلولی
cellular بافت سلولی
meiosis تقسیم سلولی
amebas جانور تک سلولی
amoeba جانور تک سلولی
acellular غیر سلولی
intercellular داخل سلولی
amebae جانور تک سلولی
amoebas جانور تک سلولی
amoebae جانور تک سلولی
diploblastic دارای دو غشاء سلولی
exoenzyme انزیم خارج سلولی
macronucleus هسته سلولی بزرگتر
lysate حاصل تجزیه سلولی
sclerenchyma بافت سخت سلولی
amitosis یک نوع تقسیم سلولی
amoebic وابسته به جانور تک سلولی
endoenzyme انزیم داخل سلولی
cellular structure ساختارسلولی سازه سلولی
karyokinesis مرحله تقسیم سلولی
protoplasm ماده اصلی جسم سلولی
triploblastic دارای سه غشاء سلولی ابتدایی
agamete تکثیر سلولی غیر جنسی
stratum رتبه طبقه نسج سلولی
hemp گیاه شاهدانه [در فرش هند، افغانستان و بعضی از فرش های چین از ساقه های چوبی این گیاه، الیاف تهیه کرده و در تار فرش از آن استفاده می کنند.]
in line processing پردازش درون برنامهای پردازش درون خطی
prophase مرحله اولیه تقسیم سلولی پیشگاه
karyolymph ماده اساسی زمینه هسته سلولی
lyse بوسیله " لیزین " تجزیه سلولی بعمل اوردن
schizogony تولید مثل بوسیله شکاف یاتقسیم سلولی
telophase اخرین مرحله تقسیم غیر مستقیم سلولی
gametocyte سلولی که تقسیم شده و از ان سلول جنسی بوجود میاید
mastigophoran اغازیان تک سلولی تاژکدار که گاهی جزء جلبک محسوبند
macromere سلولهای بزرگتری که در اثر تقسیم سلولی نامساوی تخم ایجادمیشود
prolotherapy اصلاح وتر یا عضوی بوسیله کاهش رویش وتکثیر سلولی
islets of langerhans دستههای سلولی اثنی عشر بنام >جزایرلانگرهانس < که تولید انسولین میکنند
lymphoblast سلولی که تبدیل بذره سفید یابیرنگ بلغم یاخلط میگردد سلول نرسیده لنفی
cavern حفره
holes حفره
cells حفره
potholes حفره
holed حفره
dales حفره
hole حفره
caverns حفره
delved حفره
dale حفره
cell حفره
holing حفره
delving حفره
loculus حفره
laigh حفره
ventricle حفره
ventricles حفره
lacuna حفره
chamber حفره
chambers حفره
borings حفره
thirl حفره
delves حفره
delve حفره
cavitation حفره
cavities حفره
cavity حفره
crater حفره
craters حفره
interstice حفره
pothole حفره
hollow حفره
sucket حفره
fovea حفره
sinuses حفره مغ
sockets حفره
sheugh حفره
porous حفره
hollows حفره
sinus حفره مغ
ditches حفره
ditched حفره
venter حفره
sheuch حفره
ditch حفره
socket حفره
vacuolation تشکیل حفره
cavern حفره زیرزمینی
camouflet حفره زیرزمینی
pitting ایجاد حفره
hollows گودی حفره
vacuolation ایجاد حفره
hollow گودی حفره
calyculate حفره دار
gleonid حفره دار
caverns حفره زیرزمینی
camouflet حفره ماسوره
maw حفره معده
knot hole محل حفره
boring حفره کنی
fossate حفره دار
charging socket حفره جا شارژر
pits گودال حفره
pit حفره روباه
pit گودال حفره
cavitation حفره سازی
foveal حفره دار
foveate حفره دار
foveiform حفره مانند
vacuolar حفره مانند
pits حفره روباه
vacuolate حفره مانند
loculate حفره دار
ozone hole حفره اوزون
crypt حفره غدهای
fossa حفره فرورفتگی
pitted حفره دار
electron hole حفره الکترونی
mold cavity حفره قالب
alveolate حفره دار
trilocular دارای سه حفره
crypts حفره غدهای
weak square حفره سوراخ
sink ته نشینی حفره یاگودال
pit حفره خرج چاه
excavation گود برداری حفره
fox hole سنگر حفره روباه
electron pair زوج الکترون حفره
vacuolate حفرهای حفره دار
cellular expanded بتن با حفره منبسط
triloculate دارای سه حفره سه یاختهای
pits حفره خرج چاه
vacuolar حفرهای حفره دار
fuze cavity حفره نصب ماسوره
loculus حفره کیسه گرده
chambers جان لوله حفره
chamber جان لوله حفره
sinks ته نشینی حفره یاگودال
socket bayonet سرنیزه حفره دار
fissiparous تولیدکننده سلولهای جدیدبوسیله تقسیم سلولی یاشکاف تقسیم شونده
lacunar وابسته به حفره یا جای خالی
hydrothorax تجمع مایع در حفره جنب
loculus سلول یا حفره تخمدان مرکب
lacunary وابسته به حفره یا جای خالی
calyculate دارای سطوح حفره دار
lacunate وابسته به حفره یا جای خالی
lumen حفره یا مجرای عضولولهای شکل
cavity سوراخ حفره یا محفظه قالب
lacunal وابسته به حفره یا جای خالی
vesiculate مربوط به حفره تاول دار
hawse buckler درپوش حفره زنجیر لنگر
cavities سوراخ حفره یا محفظه قالب
vesicular مربوط به حفره تاول دار
vesicular حفره ایجادکردن ابدانک دارکردن
colony گروهی از جانوران یا گیاهان یا جانوران تک سلولی هم نوع که با هم زندگی یا رشد می کنند [زیست شناسی]
gemmulation جوانه کوچک ایجادموجود تازه توسط جوانه سلولی
tamping سفت کردن حفره ها بعد ازپرکردن
hamstring زردپی طرفین حفره پشت زانو
hamstringing زردپی طرفین حفره پشت زانو
hamstrings زردپی طرفین حفره پشت زانو
vesiculate حفره ایجاد کردن ابدانک دارکردن
hamstrung زردپی طرفین حفره پشت زانو
craters دهانه یا حفره حاصله در اثر بمب وغیره
crater دهانه یا حفره حاصله در اثر بمب وغیره
sitzmark حفره حاصل از زمین خوردن اسکی باز
pits منطقه فرود در پرشها حفره پشت میلههای بولینگ
stope حفره پله مانند برای استخراج سنگ معدن
pit منطقه فرود در پرشها حفره پشت میلههای بولینگ
ball and socket joint [مفصل ماشینی که گلوله دارد و در داخل حفره قرار میگیرد]
endodontia شاخهای از دندانپزشکی که درباره بیماریهای حفره میانی دندان بحث میکند
endodontics شاخهای از دندانپزشکی که درباره بیماریهای حفره میانی دندان بحث میکند
hair [الیاف نازکتر از پشم مو یا کرک بز و شتر، تفاوت آن با پشم در داشتن ساختار سلولی است که کیسه های هوای موجود باعث ایجاد درخشندگی بیشتر آن می گردد.]
karyosystematice بخشی از رده بندی موجودات که روابط طبیعی انهارابوسیله مطالعه خصوصیات سلولی موجودات مورد مطالعه قرارمیدهد
karyology هسته شناسی مبحثی ازعلم سلول شناسی ک ه درباره تشریح هسته سلولی وساحتمان کروموسوم بحث میکند
embryonic layer غشاء جنینی غشاء سلولی
two cell accumulator اکومولاتور دو سلولی اکومولاتور دوبل
endogenous درون زا
interior درون
inly از درون
internally از درون
abintra از درون
inward درون
interiors درون
ben درون
interiorly از درون
inhaul line درون کش
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com