English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 118 (1 milliseconds)
English Persian
low dwon حقایق امر اصل حقیقت
Other Matches
You need to take care to differentiate between facts and opinions [ differentiate facts from opinions] . شماها باید به فرق بین حقایق و نظرات توجه بکنید [حقایق را از نظرات تشخیص بدهید] .
pragmatism مصلحت گرایی روش فکری منسوب به ویلیام جیمز امریکایی که درمقابل تعریفی که فلسفه مابعدالطبیعه از حقیقت میکند به این شرح " مطابقت ذهن با واقعیت خارجی "تعریف جدیدی وضع نموده است به این شکل " ان چه درعمل مفید افتد حقیقت است "
res gestae حقایق عینی
probative حقایق فرعی
facts of life <idiom> حقایق زندگی
ultimate truths حقایق اولیه یا اصلی
bring some new facts to light <idiom> کشف حقایق جدید
prim ry truths حقایق اولیه یانخستین
a recital of all the facts شمارشی از همه حقایق
americana اطلاعات و حقایق مربوط بامریکا
subreption اختفای حقایق برای استفاده خود
There is more to it than meets the eye. ارزش [و یا حقایق] پنهان در مورد چیزی وجود دارد.
Please supply the facts relevant to the case. لطفا" حقایق ومطالبی را که با موضوع مناسبت دارد فراهم کنید
intuitionism عقیده به اینکه برخی حقایق رامیتوان مستقیما وبدون استدلال دریافت
research توسعه علمی برای یادگیری حقایق جدید درباره یک موضوع مط العاتی
researching توسعه علمی برای یادگیری حقایق جدید درباره یک موضوع مط العاتی
researches توسعه علمی برای یادگیری حقایق جدید درباره یک موضوع مط العاتی
researched توسعه علمی برای یادگیری حقایق جدید درباره یک موضوع مط العاتی
intuitionalism عقیده به اینکه برخی حقایق را میتوان مستقیما وبدون استدلال دریافت
nescience اعتقاد باینکه حقایق غایی را نمیتوان بوسیله قیاس عقلانی فکر درک نمود
backward chaining روشی برای استدلال که ازهدف مطلوب شروع و به سمت حقایق از قبل شناخته شده ادامه می یابد
act حقیقت
acted حقیقت
yea در حقیقت
in reality در حقیقت
in truth در حقیقت
in sooth در حقیقت
indeed [admittedly] <adv.> در حقیقت
truths حقیقت
truth حقیقت
admittedly <adv.> در حقیقت
actually در حقیقت
to be sure <adv.> در حقیقت
reality حقیقت
realities حقیقت
facts حقیقت
fact حقیقت
special verdict رای هیات منصفه در حالتی که حقایق موضوع مطروحه را ان چنان که برایشان ثابت شده است اعلام و اخذ تصمیم را به دادگاه بسپارند
suppressio veri کتمان حقیقت
hold up <idiom> اثبات حقیقت
truthful <adj.> راست [با حقیقت]
To speak the truth. حقیقت را گفتن
the face remains حقیقت همانست
verism حقیقت گرایی
shoe is on the other foot <idiom> برخلاف حقیقت
tell the truth حقیقت را گفتن
truthless عاری از حقیقت
thing in itself حقیقت غایی
the f.of the matter حقیقت امر
tao حقیقت طریقت
oversoul حقیقت مطلق
verities صحت حقیقت
verity صحت حقیقت
axioms حقیقت اشکار
matter-of-fact حقیقت امر
factually حقیقت امری
factual حقیقت امری
reserves کتمان حقیقت
reserving کتمان حقیقت
unreality عدم حقیقت
understatement کتمان حقیقت
axiom حقیقت اشکار
half truth حقیقت ناقص
understatements کتمان حقیقت
erroneousness عدم حقیقت
approving truth حقیقت مسلم
matter of fact حقیقت امر
reserve کتمان حقیقت
untruthful خلاف حقیقت
veridical از روی حقیقت گویی
untruth خلاف حقیقت کذب
Nothing hurts like the truth. حقیقت تلخ است
understated حقیقت را افهار نکردن
The fact of the matter is. . . . . . . حقیقت امر اینست که ...
understate حقیقت را افهار نکردن
untruths خلاف حقیقت کذب
in the wrong <idiom> اشتباه ،درستی حقیقت
veritable قابل اثبات حقیقت
lowdown <idiom> لپ مطلب ،حقیقت موضوع
understating حقیقت را افهار نکردن
in point of fact حقیقت امر اینست که
That's not so! این حقیقت ندارد!
falsi crimen مخفی کردن حقیقت
disabusing از حقیقت اگاه کردن
that is about the size of it حقیقت امراین است
disabuses از حقیقت اگاه کردن
principle حقیقت مبادی واصول
truth drug داروی کشف حقیقت
disabused از حقیقت اگاه کردن
understates حقیقت را افهار نکردن
disabuse از حقیقت اگاه کردن
realism مشرب اصالت واقعیت یا حقیقت
axiom قضیه حقیقی حقیقت متعارفه
apodeictic شامل یا مستلزم بیان حقیقت
apodictic شامل یا مستلزم بیان حقیقت
mincingly با احتیاط با فرو گذاری حقیقت
axioms قضیه حقیقی حقیقت متعارفه
actions در حقیقت آن منو انتخاب میشود
I know it for a fact. این یک حقیقت مسلم است
action در حقیقت آن منو انتخاب میشود
smoke out <idiom> درمورد چیزی به حقیقت رسیدن
to raise a dust اب راگل الودکردن حقیقت راپنهان کردن
He tried to conceal the facts. سعی داشت حقیقت را پنهان کند
to thrash out the truth حقیقت امری را بزحمت وباازمایشهای پی درپی دریافتن
like hell <idiom> با تاثیر وانرژی بیشتر ،مغایر با حقیقت ،نه زیاد
as a matter of fact حقیقت امر اینست که خوب بخواهید بدانید
The truth was known to no one other than himself. هیچ کس به غیر از خود او [مرد] حقیقت را نمی دانست.
systematic theology بخشی از علوم الهی که مذاهب مختلفه را جزئی ازیک حقیقت کل میداند
power function این تابع در حقیقت چگونگی کارائی ازمون فرضهای اماری رابررسی مینماید
individualism اعتقاد به اینکه حقیقت ازجوهرهای منفردی تشکیل یافته است خصوصیات فردی
rationalism سیستم فکری که عقل و استدلال عقلی را مقدم بر هر چیز جهت کشف حقیقت می داند
pareto distribution در حقیقت بیانگر توزیع درامد است که بر اساس ان رابطه بین درامدشخصی و جمعیت در ان بررسی میشود
phillips curve شکلی غیرخطی بوده و در حقیقت نشان میدهد که یک رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری وجود دارد
united nations organization سازمان جهانی که در تاریخ 42 اکتبر5491 در واقع به عنوان نتیجه قهری جنگ وکنفرانسهای راجع به ان به وجود امده است و در حقیقت جانشین جامعه ملل میباشد
lool لول [تارهای نامتقارن] [این حالت بخاطر قرار گرفتن پود بین تارها بوجود آمده و در حقیقت نشان دهنده اختلاف سطح تارها با یکدیگر است.]
poisson distribution این توزیع در حقیقت یک توزیع احتمال برای متغیرهای تصادفی ناپیوسته است که دران میزان احتمال بسیارکوچک و در مقابل تعدادمشاهدات بسیار زیاد است
quantity equation معادله مقداری . منظورمعادله مقداری پول است که در حقیقت نشان دهنده انگیزه معاملاتی برای پول است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com