Dictiornary-Farsi | حقوق اداری | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
administrative law	حقوق اداری


Other Matches

bureaucreacy	رعایت تشریفات اداری به حد افراط کاغذ بازی و سیستم حکومتی و اداری مبتنی بر ان
administrative wheeled vehicle fleet	کاروان خودروهای اداری خودروی اداری
common low	سیستم حقوقی انگلستان که ازحقوق مدنی و حقوق کلیسایی متمایز است زیرا این قسمت از حقوق انگلستان از پارلمان ناشی نشده عرف و عادت حقوق عرفی
bureaucrasy	حکومت اداری تاسیسات اداری
bureaucracy	تاسیسات اداری حکومت اداری
bureaucracies	تاسیسات اداری حکومت اداری
public international law	حقوق بین الملل عمومی حقوق عام ملل
postliminum	قسمت پشت در قانون بازگشت حقوق یاقانون استعاده حقوق یا اعاده وضع حقوقی سابق
workday	ایام کار اداری ساعات کار اداری
workdays	ایام کار اداری ساعات کار اداری
detention of pay	ممانعت ازپرداخت حقوق توقیف حقوق
protective duty	حقوق و عوارض حمایتی حقوق گمرکی حمایت کننده حقوقی که جهت حمایت ازکالاهای داخلی وضع میگردد
harbour dues	حقوق اسکله حقوق لنگراندازی
attainder	سلب و نفی کلیه حقوق مدنی شخص در موقعی که به علت ارتکاب خیانت یا جنایت به مرگ محکوم میشود محرومیت کامل از حقوق اجتماعی و مدنی
allotment advice	پیشنهاد تخصیص حقوق یاپرسنل پیشنهاد سهمیه بندی حقوق یا پرسنل
advalorem duty	حقوق گمرکی براساس ارزش کالا حقوق گمرکی از روی قیمت
authorized stoppage	برداشت قانونی از حقوق افرادکسورات قانونی از حقوق
formal	اداری
administrative	اداری
departmental	اداری
administerial	اداری
bureaucrat	اداری
bureaucrats	اداری
official	اداری
executory	اداری
office chair	مبل اداری
bureaucrats	مامور اداری
management expenses	مخارج اداری
administrative movement	حرکت اداری
officially	از طریق اداری
circular letter	نامه اداری
service element	عنصر اداری
circular letter	بخشنامه اداری
business hours	ساعت اداری
office building	ساختمان اداری
office computer	کامپیوتر اداری
administratively	بطور اداری
malfeasance	خطای اداری
office chair	صندلی اداری
a white collar job	کار اداری
officialdom	سیستم اداری
paperwork	تشریفات اداری
departmentally	ازلحاظ اداری
administration building	ساختمان اداری
departmental intelligence	اطلاعات اداری
bureaucrat	مامور اداری
bureaucreat	گماشته اداری
prefecture	حوزه اداری
administration building	قسمت اداری
administrative approval	موافقتنامه اداری
administrative budget	بودجه اداری
administrative capacity	فرفیت اداری
administrative channels	مجاری اداری
administrative channels	طرق اداری
administrative command	یکان اداری
administrative command	فرماندهی اداری
administrative escort	ناو اداری
administrative net	شبکه اداری
administrative flight	هواپیمای اداری
administrative law	قوانین اداری
administrative order	دستور اداری
administrative publications	نشریات اداری
prefectorial	وابسته به اداری
prefectoral	وابسته به اداری
administrative tribunal	دادگاه اداری
administrative flight	پرواز اداری
administrative services	قسمتهای اداری
administrative services	خدمات اداری
overhead gharges	هزینه اداری
officialism	سیستم اداری
official communications	مکاتبات اداری
office work	کار اداری
office hours	ساعات اداری
administrative march	راهپیمایی اداری
bureau	هیئت اداری
red tape	فرمالیته اداری
unofficial	غیر اداری
bureaus	هیئت اداری
officer	مامور کارمند اداری
officers	مامور کارمند اداری
service echelon	رده اداری و خدماتی
Outside office hours.	خارج از وقت اداری
bureaucratic	وابسته به امور اداری
provisional order	دستور موقت اداری
key personnels	کادر اداری اصلی
out of [outside] office hours	خارج از ساعات اداری
office information system	سیستم اطلاعات اداری
administrative escort	ناو اسکورت اداری
administrative landing	پیاده شدن اداری
office swivel chair	صندلی گردان اداری
general administration cost	هزینه عمومی اداری
deck department	قسمت اداری ناو
extra official	بیرون ازوفایف اداری
officialism	رسمیت مقررات اداری
administrative data processing	پردازش دادههای اداری
placeman	صاحب منصب اداری
formal	مقید به اداب ورسوم اداری
bureaucrasy	رعایت تشریفات اداری بحدافراط
administrative shippings	ارسال اماد به طریق اداری
superstructure	سازمانهای اداری ومدیریه کشور
ministerial	وابسته به وزیر یا کشیش اداری
red tapism	رعایت تشریفات اداری به حدافراط
administrative storage	انبار کردن به طریق اداری
disciplinary court	دادگاه انتظامی محکمه اداری
administrative(financial,legal)process.	جریان اداری (مالی .حقوقی )
formally	مقررات رسمی یا اداری فاهرا"
services	قسمتهای اداری ادارات نظامی
genitourinary	وابسته به دستگاه اداری تناسلی
administrative lead time	زمان اداری دریافت اماد
superstructures	سازمانهای اداری ومدیریه کشور
bureaucracies	رعایت تشریفات اداری بحدافراط
bureaucracy	رعایت تشریفات اداری بحدافراط
general	شرکت مربوط به امور اداری اصلی
bureaucrat	فرد معتقد به رعایت تشریفات اداری
generals	شرکت مربوط به امور اداری اصلی
administrative acceptees	پرسنل قبول شده از نظر اداری
bureaucrats	فرد معتقد به رعایت تشریفات اداری
administrative landing	پیاده کردن بار و مسافر به صورت اداری
administrative segregation	زندانی کردن به طور انفرادی تفکیک اداری
admin	تشریفات اداری و وفایف دیگر مربوط به کارکرد یک موسسه
fiscal station	قسمت اداری یا مالی که در یک سلسله به ترتیب شماره قرارگرفته باشد
nihilism	اعتقاد به تباهی وفساد دستگاههای اداری ولزوم از بین رفتن انها
capitulary	عضو دستهای درکلیسا مجموعه دستورهاوایین نامههای اداری وشرعی سرلوحه
federal government	دولتهای متشکله یک دولت اتحادی که از نظر دول خارجی فقط واحدهای اداری مستقل تلقی می شوند
workflow	نرم افزار طراحی شده برای بهبود جریان متنهای الکترونیکی در یک شبکه اداری از یک کاربر به دیگری
duties	حقوق
laws	حقوق
jurisprudence	حقوق
laws	حق حقوق
rights	حقوق
pays	حقوق
paying	حقوق
pay check	چک حقوق
law	حق حقوق
civil	حقوق
salaries	حقوق
jus	حقوق
stipend	حقوق
law	حقوق
salary	حقوق
stipends	حقوق
pay	حقوق
jurisconsult	حقوق دان
islamic law	حقوق اسلامی
municipal law	حقوق داخلی
indisputable rights	حقوق ثابته
faculty of law	دانشکده حقوق
family law	حقوق خانواده
foreign law	حقوق خارجی
full pay	حقوق تمام
gentleman of the long robe	حقوق دان
gentlemen of the robe	حقوق دانها
half pay	حقوق ناتمام
natural law	حقوق طبیعی
harbour dues	حقوق بندر
import duty	حقوق واردات
indefeasible rights	حقوق پا برجا
lawfaculty	دانشکده حقوق
jurisprudent	حقوق دان
law of the staple	حقوق تجارت
l.l.d	دکتر در حقوق
labour law	حقوق کار
law faculty	دانشکده حقوق
law merchant	حقوق تجارت
marital rights	حقوق شوهری
law of obligations	حقوق تعهدات
law of treaties	حقوق معاهدات
in my presence	در حضور من [حقوق]
maritime law	حقوق دریایی
jus cipile	حقوق مدنی
pay roll	لیست حقوق
money list	لیست حقوق
money income	مزد و حقوق
matrimonial rights	حقوق زناشویی
jus cipile	حقوق مدنی رم
jus gentium	حقوق ملتها
keelage	حقوق بندری
school of law	دانشکده حقوق
leave with pay	مرخصی با حقوق
take-home pay	حقوق خالص
written laws	حقوق مدون
woman's rights	حقوق نسوان
export tariff	حقوق صادرات
export charge	حقوق صادرات
export duty	حقوق صادرات
import tariff	حقوق واردات
import charge	حقوق واردات
customs duty	حقوق گمرکی
He was put on trial.	او محاکمه شد. [حقوق]
wage earners	حقوق بگیران
wage bill	لیست حقوق
preventive justice	حقوق تامینی
political rights	حقوق سیاسی
theory of law	فلسفه حقوق
philosophy of law	فلسفه حقوق
personal right	حقوق شخصی
personal right	حقوق فردی
pay order	سندپرداخت حقوق
old age pension	حقوق بازنشستگی
salary increase	افزایش حقوق