Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
basic pay
حقوق اصلی
Other Matches
common low
سیستم حقوقی انگلستان که ازحقوق مدنی و حقوق کلیسایی متمایز است زیرا این قسمت از حقوق انگلستان از پارلمان ناشی نشده عرف و عادت حقوق عرفی
public international law
حقوق بین الملل عمومی حقوق عام ملل
postliminum
قسمت پشت در قانون بازگشت حقوق یاقانون استعاده حقوق یا اعاده وضع حقوقی سابق
detention of pay
ممانعت ازپرداخت حقوق توقیف حقوق
VL local bus
مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
VL bus
مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
protective duty
حقوق و عوارض حمایتی حقوق گمرکی حمایت کننده حقوقی که جهت حمایت ازکالاهای داخلی وضع میگردد
harbour dues
حقوق اسکله حقوق لنگراندازی
attainder
سلب و نفی کلیه حقوق مدنی شخص در موقعی که به علت ارتکاب خیانت یا جنایت به مرگ محکوم میشود محرومیت کامل از حقوق اجتماعی و مدنی
advalorem duty
حقوق گمرکی براساس ارزش کالا حقوق گمرکی از روی قیمت
allotment advice
پیشنهاد تخصیص حقوق یاپرسنل پیشنهاد سهمیه بندی حقوق یا پرسنل
master
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
masters
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
mastered
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master data file
پرونده مشخصات اصلی امادنظامی پروند خصوصیات اصلی اماد
acciaccatura
نت سریعی که نیم پرده کوتاه تر ازنت اصلی است وقبل از نت اصلی نواخته میشود
on board
که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
authorized stoppage
برداشت قانونی از حقوق افرادکسورات قانونی از حقوق
staple
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
prototypic
وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
stapling
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
main guard
نیروی جلودار اصلی حفاظ اصلی
initial reserves
ذخایر اصلی احتیاط اولیه یا اصلی
stapled
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
generations
کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
first generation computer
کپی اصلی تصویر یا متن اصلی
prototypal
وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
generation
کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
mainstays
مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
mainstay
مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
anastylosis
[واژه ای برای ساختار دوباره سازی ساختمان با مواد اصلی و بر طبق سیستم ساختار اصلی]
base unit
یکای اصلی واحد اصلی
base camp
پایگاه اصلی کمپ اصلی
master file
فایل اصلی پرونده اصلی
fundamental unit
یکای اصلی واحد اصلی
expansion slots
شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
matters
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matter
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattering
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattered
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
DIMM
سیستم مرتب کردن قط عات حافظه RAM در دوطرف کارت کوچک که قابل درج روی تخته اصلی کامپیوتر است تا حافظه اصلی بروز شود
externals
که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
external
که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
elegant
یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
FEP
پردازنده بین منبع ورودی و کامپیوتر اصلی که کار آن این است که داده دریافتی را پیش پردازش کند تا بار کاری کامپیوتر اصلی را کم کند
pilot tunnel
تونل کوچکی که جلو تونل اصلی حفر میشود تا شیب وسمت واقعی تونل اصلی که بایستی حفر گردد تعیین شودو به تونل راهنما معروف است
bodies
1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
body
1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
authentic document
اصل سند مدارک اصلی سند اصلی
source
1-لیست کردن متن به صورت اصلی . 2-لیست کردن برنامه اصلی
standby
سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
standbys
سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
echo check
بررسی صحت عملیات ارسال اطلاعات که در ان اطلاعات دریافت شده به منبع اصلی برگشت داده شده و با اطلاعات اصلی مقایسه میشودمقابله به کمک طنین بررسی طنین
stipends
حقوق
rights
حقوق
pays
حقوق
jurisprudence
حقوق
jus
حقوق
pay check
چک حقوق
law
حق حقوق
stipend
حقوق
law
حقوق
laws
حق حقوق
laws
حقوق
duties
حقوق
civil
حقوق
salaries
حقوق
salary
حقوق
paying
حقوق
pay
حقوق
common law
حقوق غیرمدون
personal right
حقوق شخصی
common-law
حقوق غیرمدون
salaries
حقوق دادن
stipendiary
حقوق بگیر
stipendiaries
حقوق بگیر
vindication
استیفای حقوق
personal right
حقوق فردی
vindication of rights
استیفای حقوق
pay order
سندپرداخت حقوق
common law
حقوق عرفی
take-home pay
حقوق خالص
common-law
حقوق عرفی
woman's rights
حقوق نسوان
wage earners
حقوق بگیران
wage bill
لیست حقوق
written laws
حقوق مدون
philosophy of law
فلسفه حقوق
quayage
حقوق بندری
regular salary
حقوق دائمی
sources law
منابع حقوق
equities
تساوی حقوق
regular salary
حقوق ثابت
retired pay
حقوق بازنشستگی
equity
تساوی حقوق
bill of rights
اعلامیه حقوق
salary increase
اضافه حقوق
salary increase
افزایش حقوق
retiring pension
حقوق بازنشستگی
substantive law
حقوق ذاتی
public law
حقوق عمومی
barristers
حقوق دان
theory of law
فلسفه حقوق
political rights
حقوق سیاسی
salary
حقوق دادن
human rights
حقوق بشر
preventive justice
حقوق تامینی
private law
حقوق خصوصی
property rights
حقوق مالکیت
payroll
لیست حقوق
underpay
کم حقوق دادن
barrister
حقوق دان
rights of throne
حقوق سلطنت
jurisprudence
حقوق الهی
customs tariff
حقوق گمرکی
customs dutios
حقوق گمرکی
customs duties
حقوق گمرکی
custom duties
حقوق گمرکی
civil rights
حقوق مدنی
detention of pay
ضبط حقوق
droppage
کسر حقوق
faculty of law
دانشکده حقوق
jurisprudence
فلسفه حقوق
gentlemen of the robe
حقوق دانها
gentleman of the long robe
حقوق دان
pension
حقوق بازشنستگی
pensions
حقوق بازشنستگی
full pay
حقوق تمام
foreign law
حقوق خارجی
family law
حقوق خانواده
civil rights
حقوق اجتماعی
civil law
حقوق مدنی
commercial law
حقوق تجارت
civil low
حقوق مدنی
civi law
حقوق مدنی
child law
حقوق کودک
business law
حقوق تجارت
breach right
تجاوز به حقوق
administrative law
حقوق اداری
annuitant
حقوق بگیر
comparative law
حقوق تطبیقی
comparative low
حقوق تطبیقی
conjugal rights
حقوق زوجیت
statutory
حقوق مدون
criminal low
حقوق جنایی
criminal low
حقوق جزا
criminal law
حقوق جزا
due
سر رسد حقوق
constitutional law
حقوق اساسی
conjugal rights
حقوق زناشویی
basic pay
اصل حقوق
old age pension
حقوق بازنشستگی
law
علم حقوق
laws
حقوق عدالت
laws
علم حقوق
leave with pay
مرخصی با حقوق
school of law
دانشکده حقوق
lawfaculty
دانشکده حقوق
law of treaties
حقوق معاهدات
law of the staple
حقوق تجارت
law
حقوق عدالت
marital rights
حقوق شوهری
maritime law
حقوق دریایی
natural law
حقوق طبیعی
municipal law
حقوق داخلی
pay roll
لیست حقوق
money list
لیست حقوق
money income
مزد و حقوق
matrimonial rights
حقوق زناشویی
law of obligations
حقوق تعهدات
law merchant
حقوق تجارت
islamic law
حقوق اسلامی
indisputable rights
حقوق ثابته
indefeasible rights
حقوق پا برجا
import duty
حقوق واردات
harbour dues
حقوق بندر
half pay
حقوق ناتمام
enfranchisement
اعطای حقوق
salaried
حقوق بگیر
jurisconsult
حقوق دان
jurisprudent
حقوق دان
jus cipile
حقوق مدنی
law faculty
دانشکده حقوق
labour law
حقوق کار
l.l.d
دکتر در حقوق
keelage
حقوق بندری
jus gentium
حقوق ملتها
penal code
حقوق جزا
penal codes
حقوق جزا
jus cipile
حقوق مدنی رم
salaried
دارای حقوق
compensations
حقوق و مزد
accession
الحاق حقوق
He was put on trial.
او محاکمه شد.
[حقوق]
export charge
حقوق صادرات
customs duty
حقوق گمرکی
export duty
حقوق صادرات
import charge
حقوق واردات
import tariff
حقوق واردات
export tariff
حقوق صادرات
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com