Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (11 milliseconds)
English
Persian
personal right
حقوق شخصی
Search result with all words
trust
تاسیس به خصوصی است در حقوق انگلوساکسون که در ان شخصی مالی را به شخص دیگری منتقل میکند واین شخص متعهد میشودامور خاصی را نسبت به شخص ثالث انجام دهد و یابه طور کلی اموری را که مورد نظر موسس بوده بجااورد
trusted
تاسیس به خصوصی است در حقوق انگلوساکسون که در ان شخصی مالی را به شخص دیگری منتقل میکند واین شخص متعهد میشودامور خاصی را نسبت به شخص ثالث انجام دهد و یابه طور کلی اموری را که مورد نظر موسس بوده بجااورد
trusts
تاسیس به خصوصی است در حقوق انگلوساکسون که در ان شخصی مالی را به شخص دیگری منتقل میکند واین شخص متعهد میشودامور خاصی را نسبت به شخص ثالث انجام دهد و یابه طور کلی اموری را که مورد نظر موسس بوده بجااورد
Personal effects are duty-free.
لوازم شخصی معاف از حقوق گمرکی است
Other Matches
common low
سیستم حقوقی انگلستان که ازحقوق مدنی و حقوق کلیسایی متمایز است زیرا این قسمت از حقوق انگلستان از پارلمان ناشی نشده عرف و عادت حقوق عرفی
f.drss
جامه شخصی که باتفتن شخصی دوخته درمجلس رقص بپوشند
subscriber
1-شخصی که یک تلفن دارد.2-شخصی که مبلغی می پردازد تا به سرویس مثل BBS دستیابی یابد
subscribers
1-شخصی که یک تلفن دارد.2-شخصی که مبلغی می پردازد تا به سرویس مثل BBS دستیابی یابد
public international law
حقوق بین الملل عمومی حقوق عام ملل
postliminum
قسمت پشت در قانون بازگشت حقوق یاقانون استعاده حقوق یا اعاده وضع حقوقی سابق
detention of pay
ممانعت ازپرداخت حقوق توقیف حقوق
protective duty
حقوق و عوارض حمایتی حقوق گمرکی حمایت کننده حقوقی که جهت حمایت ازکالاهای داخلی وضع میگردد
harbour dues
حقوق اسکله حقوق لنگراندازی
attainder
سلب و نفی کلیه حقوق مدنی شخص در موقعی که به علت ارتکاب خیانت یا جنایت به مرگ محکوم میشود محرومیت کامل از حقوق اجتماعی و مدنی
allotment advice
پیشنهاد تخصیص حقوق یاپرسنل پیشنهاد سهمیه بندی حقوق یا پرسنل
advalorem duty
حقوق گمرکی براساس ارزش کالا حقوق گمرکی از روی قیمت
authorized stoppage
برداشت قانونی از حقوق افرادکسورات قانونی از حقوق
some one
شخصی
personas
شخصی
informal
شخصی
one
شخصی
ones
شخصی
civilian
شخصی
persona
شخصی
personae
شخصی
civil
شخصی
private
شخصی
privates
شخصی
civilians
شخصی
personal
شخصی
personable
شخصی
under one's belt
<idiom>
میل شخصی
particular good
عین شخصی
passanger car
اتومبیل شخصی
personal action
دعوی شخصی
personal income
درامد شخصی
personal affairs
امور شخصی
personal computing
محاسبات شخصی
personal identity
هویت شخصی
personal error
خطای شخصی
personal exemptions
معافیتهای شخصی
personal constructs
سازههای شخصی
informal observations
مشاهدات شخصی
personal effects
لوازم شخصی
self-interest
نفع شخصی
personal pronouns
ضمائر شخصی
oomph
چاذبه شخصی
personal computer
کامپیوتر شخصی
who
چه شخصی چه اشخاصی
personal pronoun
ضمیر شخصی
backcourt foul
خطای شخصی
by end
غرض شخصی
ea state in severalty
ملک شخصی
somebody
یک شخص شخصی
ibm personal computer
IBکامپیوتر شخصی
idiograph
نشان شخصی
idols of the cave
اوهام شخصی
individual foul
خطای شخصی
personal computers
کامپیوتر شخصی
under one's thumb
<idiom>
زیرنظر شخصی
on one's shoulders
<idiom>
مسئولیت شخصی
hire out
<idiom>
اجاره شخصی
A private car.
اتوموبیل شخصی
bomb scare
اطلاعتلفنیازوجودبمبدرمکانیتوسط شخصی
whosoever
هر شخصی که باشد
whoso
هر شخصی که باشد
separate estate
اموال شخصی زن
very own
<adj.>
خصوصی
[شخصی]
self will
اراده شخصی
self intrest
نفع شخصی
personal requirment
احتیاجات شخصی
personal remarks
انتقادات شخصی
personal property
مایملک شخصی
personal property
اموال شخصی
personal ownership
مالکیت شخصی
personal outlays
هزینههای شخصی
private motive
غرض شخصی
personal motive
غرض شخصی
personal interest
نفع شخصی
personal requirment
حوائج شخصی
personal saving
پس انداز شخصی
self interest
غرض شخصی
self interest
نفع شخصی
proenomen
نام شخصی
private property
دارایی شخصی
personalty
دارایی شخصی
personalty
اموال شخصی
personalized form letter
فرم شخصی
personal staff
ستاد شخصی
personal service
ابلاغ شخصی
personal service
خدمت شخصی
personal influence
نفوذ شخصی
self-employed
کار شخصی
paraphernalia
اموال شخصی زن
self employed
کار شخصی
self intrested
دربند نفع شخصی
put in one's two cents
<idiom>
به شخصی نظریه دادن
self regard
حفظ منافع شخصی
personal identification number
شماره شناسایی شخصی
With my own capital .
با سرمایه شخصی خودم
duffle bag
کیسه لوازم شخصی
in one's best interest
به صلاح خود شخصی
bunched income
درامد خدمات شخصی
personal income tax
مالیات بر درامد شخصی
valour
ارزش شخصی واجتماعی
author
شخصی که برنامه می نویسد
bye end
غرض شخصی قصدپنهان
ibm personal computer xt
کامپیوتر شخصی ای بی ام مدل XT
pin
شماره شناسایی شخصی
fill (someone) in
<idiom>
جزئیات را به شخصی گفتن
paraphernal
وابسته به دارایی شخصی زن
home use entry
اعلامیه مصرف شخصی
leave alone
<idiom>
راحت گذاشتن (شخصی)
owns
شخصی مال خودم
owning
شخصی مال خودم
own
شخصی مال خودم
ibm personal computer at
کامپیوتر شخصی ای بی ام مدل AT
privy seal
مهر شخصی پادشاه
private property
دارایی شخصی بلامعارض
ibm personal computer system/
کامپیوتر ای بی ام سیستم شخصی 2
personal chattels
دارایی شخصی منقول
pinning
شماره شناسایی شخصی
pinned
شماره شناسایی شخصی
onother's money
پول شخصی دیگر
owned
شخصی مال خودم
self-interested
در بند نفع شخصی
self interested
در بند نفع شخصی
mannerisms
اطوار واخلاق شخصی
personalize
جنبه شخصی دادن به
pocket expenses
هزینه مختصر شخصی
mannerism
اطوار واخلاق شخصی
valor
ارزش شخصی واجتماعی
to hold in d.
درتصرف شخصی داشتن
mend one's ways
<idiom>
اثبات عادت شخصی
theatergoer
شخصی که مکرر به تئاترمیرود
in one's hair
<idiom>
عصبانی کردن شخصی
turn (someone) on
<idiom>
به هیجان آوردن شخصی
toe the line
<idiom>
انجام وفایف شخصی
play (someone) for something
<idiom>
به بازی گرفتن شخصی
individual income tax
مالیات بر درامد شخصی
unbeknownst
خارج از معلومات شخصی
individualization of punshment
شخصی کردن مجازاتها
unbeknown
خارج از معلومات شخصی
personal property
دارایی شخصی منقول
ex-directory
شخصی که چنین شمارهای را دارد
operators
شخصی که با کامپیوتر کار میکند
vectra pc tm
IBریزکامپیوتر سازگار باکامپیوتر شخصی AT
lowerclassman
شخصی که از طبقه پایین است
consulting
شخصی که نصیحات تخصصی میدهد
tandy model 000hl
IBکامپیوتر شخصی سازگار باریزکامپیوتر XT
chew out (someone)
<idiom>
به شدت سرزنش کردن (شخصی)
close to home
<idiom>
به احساسات شخصی نزدیک شدن
accessor
شخصی که به داده دسترسی دارد
pc 00
IBریزکامپیوتر سازگار باکامپیوتر شخصی XT
operator
شخصی که با کامپیوتر کار میکند
lifeguards
نجات غریق محافظ شخصی
self revelation
افشاء افکار واحساسات شخصی
chattel
مال منقول دارایی شخصی
ex gratia
به خاطر میل یا علاقهی شخصی
self-help
اعاشه از راه کار شخصی
self help
اعاشه از راه کار شخصی
woodworth personal data sheet
پرسشنامه اطلاعات شخصی وودورث
stentor
شخصی که صدای بلندی دارد
lightplane
هواپیمای شخصی کوچک وسبک
ibm pc compatible computer
کامپیوتر شخصی سازگار باای بی ام
To have selfish motives . to have an axe to grind.
غرض شخصی ( خصوصی ) داشتن
lifeguard
نجات غریق محافظ شخصی
copy for private use
نسخه برای استفاده شخصی
analysts
شخصی مسئلهای را بررسی میکند
talk shop
<idiom>
درموردکار شخصی صحبت کردن
caller
شخصی که تقاضای تماس دارد
callers
شخصی که تقاضای تماس دارد
disposable income
درامد شخصی پس از مالیات و بیمه
take to the cleaners
<idiom>
همه پولهای شخصی رابردن
personal information manager
برنامه مدیریت اطلاعات شخصی
names
کلمه فراخوانی شخصی یا چیزی
name
کلمه فراخوانی شخصی یا چیزی
musical chairs
<idiom>
هر روز شخصی را سریککار گذاشتن
analyst
شخصی مسئلهای را بررسی میکند
pim
برنامه مدیریت اطلاعات شخصی
It's for my personal use.
برای استفاده شخصی است.
wear down
<idiom>
زوار شخصی ازخستگی در رفتن
commercial water movement
حمل و نقل با کشتیهای شخصی
commercial type vehicle
خودروی تجارتی خودروهای شخصی
take for
<idiom>
اشتباه شخصی برای چیزی
stand up and be counted
<idiom>
گفتن نظر شخصی درجمع
fair-weather friend
<idiom>
شخصی که تنها دوست است
messages
اطلاع تارسالی از شخصی به دیگری
senders
شخصی که پیام ارسال میکند
get a grip of oneself
<idiom>
کنترل کردن احساسات شخصی
let (someone) have it
<idiom>
شخصی را به سختی صدمه زدن
pin down
<idiom>
اجبار شخصی دربیان واقعیت
crackpot
<idiom>
شخصی خنثی وبی اهمیت
message
اطلاع تارسالی از شخصی به دیگری
put one's own house in order
<idiom>
سروسامان دادن کار شخصی
personal disposable income
درامد قابل تصرف شخصی
pull the rug out from under
<idiom>
بهم ریختن نقشه شخصی
personal computing
استفاده ازیک کامپیوتر شخصی
sender
شخصی که پیام ارسال میکند
square peg in a round hole
<idiom>
شخصی که مناسب کاری نباشد
pays
حقوق
paying
حقوق
duties
حقوق
civil
حقوق
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com