Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
profits a prendre
حقوق ناشی از مزارعه
Other Matches
common low
سیستم حقوقی انگلستان که ازحقوق مدنی و حقوق کلیسایی متمایز است زیرا این قسمت از حقوق انگلستان از پارلمان ناشی نشده عرف و عادت حقوق عرفی
duress
در CL نیزمانند حقوق ماهر عمل یاتاسیس حقوقی ناشی از اکراه باطل است
farmletting
مزارعه
contract of farmletting
مزارعه
farmletting
عقد مزارعه
contract of farmletting
قرارداد مزارعه
social contract
اعتقاد به این مسئله که تفویض قدرت به دولتها ناشی از نوعی قرارداد است که ضمن ان فردقسمتی از حقوق خود را به دولت تفویض میکند ومتقابلا" از وجود دولت برخوردار میشود
tortious liability
ضمان ناشی از شبه جرم مسئوولیت ناشی از خطای مدنی
low cycle fatigue
خستگی ناشی از لرزشهایی بافرکانس کم ناشی از تغییرسرعت دوران دستگاه
public international law
حقوق بین الملل عمومی حقوق عام ملل
postliminum
قسمت پشت در قانون بازگشت حقوق یاقانون استعاده حقوق یا اعاده وضع حقوقی سابق
detention of pay
ممانعت ازپرداخت حقوق توقیف حقوق
look ahead
جمع کننده سریع که وجود رقم نقلی ناشی از جمع را پیش بینی میکند. و تاخیر ناشی از آن را حذف میکند
protective duty
حقوق و عوارض حمایتی حقوق گمرکی حمایت کننده حقوقی که جهت حمایت ازکالاهای داخلی وضع میگردد
harbour dues
حقوق اسکله حقوق لنگراندازی
attainder
سلب و نفی کلیه حقوق مدنی شخص در موقعی که به علت ارتکاب خیانت یا جنایت به مرگ محکوم میشود محرومیت کامل از حقوق اجتماعی و مدنی
advalorem duty
حقوق گمرکی براساس ارزش کالا حقوق گمرکی از روی قیمت
allotment advice
پیشنهاد تخصیص حقوق یاپرسنل پیشنهاد سهمیه بندی حقوق یا پرسنل
authorized stoppage
برداشت قانونی از حقوق افرادکسورات قانونی از حقوق
resultant
ناشی
dilettante
ناشی
dilettanti
ناشی
Due to
ناشی از
on account of somebody
[something]
ناشی از
result
ناشی
maladroit
ناشی
muffs
ناشی
muffing
ناشی
muffed
ناشی
descended
ناشی
muff
ناشی
amateurish
ناشی
resulted
ناشی
even tual
ناشی
ill
ناشی
dilettantes
ناشی
ills
ناشی
emergent
ناشی
therefrom
ناشی از ان
gauche
ناشی کج
skilless
ناشی
skill less
ناشی
mala filde
ناشی
resulting
ناشی
due
ناشی از
ill-
ناشی
tisy
ناشی از مستی
awkward
بی لطافت ناشی
unperfect
ناشی نابلد
gremie
بی تجربه و ناشی
variorum
ناشی ازچندمنبع
emanate
ناشی شدن
emanated
ناشی شدن
emanates
ناشی شدن
awkward age
سن خامکار
[ناشی]
sequent
منتج ناشی
negligent
ناشی از بی مبالاتی
issue
ناشی شدن
irritative
ناشی از تحریک
issued
ناشی شدن
issues
ناشی شدن
unskil
ناشی بی مهارت
emanating
ناشی شدن
as green as grass
<idiom>
کم تجربه و ناشی
rhapsodical
ناشی از احساسات
jackleg
ناشی نادرست
hypostatic
ناشی از ته نشینی
toxic
ناشی از زهراگینی
rises
ناشی شدن
rise
ناشی شدن
rise
ناشی شدن از
novices
ادم ناشی
premune
ناشی از جلوگیری
adipic
ناشی ازچربی
due to an accident
ناشی از یک حادثه
dittographic
ناشی ازتکراراشتباهی
abnerval
ناشی از عصب
novice
ادم ناشی
guttural
ناشی از گلو
stingy
ناشی از خست
gaucherie
ناشی گری
unfortunate
ناشی ازبدبختی
rises
ناشی شدن از
awkwardness
ناشی گری
internal
ناشی ازدرون
privative
ناشی از محرومیت
indiscriminate
ناشی از عدم تبعیض
arising
رخ دادن ناشی شدن
ebb current
جریان ناشی از افت اب
comes
رخ دادن ناشی شدن
occupation authorities
اقتدارات ناشی از اشغال
despiteous
ناشی ازکینه یالج
flows
ناشی شدن فلو
flowed
ناشی شدن فلو
flow
ناشی شدن فلو
inexpertly
ازروی ناشی گری
intuitional
ناشی از درک مستقیم
interoceptive
ناشی از امعاء واحشاء
occupation disease
امراض ناشی از کار
vinculo matrimonii
ناشی از علقه زوجیت
come
رخ دادن ناشی شدن
absorption losses
تلفات ناشی از جذب
left handed
واقع در سمت چپ ناشی
inexpertness
ناشی گری بی تخصصی
wind wave
موج ناشی از باد
tutelar authority
اختیار ناشی از قیومت
toxic psychosis
روان پریشی ناشی از سم
well-meaning
ناشی از قصد خوب
arises
رخ دادن ناشی شدن
impiteous
ناشی از سخت دلی
arise
رخ دادن ناشی شدن
associative inhibition
بازداری ناشی از تداعی
well-intentioned
ناشی از نیت خوب
associative facilitation
سهولت ناشی از تداعی
ingenious
با هوش ناشی از زیرکی
war risks
خطرات ناشی از جنگ
well meaning
ناشی از قصد خوب
use inheritance
وراثت ناشی از کاربرد
proceeded
ناشی شدن از عایدات
thoughtless
لاقید ناشی از بی فکری
internal
باطنی ناشی ازدرون
result
ناشی شدن نتیجه
diastrophic
ناشی ازتغییرات ارضی
shear crack
ترک ناشی از برش
renunciatory
ناشی از انکار نفس
scorbutic
ناشی از کمبود ویتامین C
rube
ادم دهاتی ناشی
perjurious
ناشی از پیمان شکنی
royalistic
ناشی از شاه پرستی
renunciative
ناشی از انکار نفس
sentiment
ضعف ناشی ازاحساسات
resulted
ناشی شدن نتیجه
ravening
حریص ناشی از حرص
proceed
ناشی شدن از عایدات
damage feasant
خسارت ناشی از حیوانات
short sighted
ناشی از کوته نظری
resulting
ناشی شدن نتیجه
shear stress
تنش ناشی از برش
kinetic energy
نیروی ناشی ازحرکت
transmission
خطای ناشی از اختلال در خط
transmissions
خطای ناشی از اختلال در خط
wind wave
خیز اب ناشی از باد
shear failure
گسیختگی ناشی از برش
pot valour
دلپری ناشی از مستی
greenhorn
مبتدی ادم خام یا ناشی
rental income
درامد ناشی از اجاره بها
maladroitness
ناشی گری بیدست و پایی
property income
درامد ناشی از املاک ومستغلات
repetitive stress injury
اسیب ناشی از فشار تکراری
rain wash
فرسایش ناشی از ریزش باران
catcher
بوکسور ناشی کتک خور
lummox
ادم ناشی وخام دست
laity
مردم غیر روحانی ناشی
social decrement
کاهش ناشی از کار جمعی
social increment
افزایش ناشی از کار جمعی
somatogenic
ناشی از سلولهای جداری وبدنه
paganish
بیت پرست ناشی ار شرک
supply push inflation
تورم ناشی از فشار عرضه
occupation authority
اقتدار ناشی از فتح و پیروزی
technological unemployment
بیکاری ناشی ازپیشرفتهای فنی
titular
ناشی از لقب رسمی افتخاری
rounding errors
خطاهای ناشی از سرراست کردن
greenhorns
مبتدی ادم خام یا ناشی
bizarre
غیر مانوس ناشی از هوس
forced vibration
ارتعاشات ناشی از تحریکات خارجی
property income tax
مالیات بر درامد ناشی ازمستغلات
to play a poor game
ناشی بودن مهارت نداشتن
simple content debt
دین ناشی از قرارداد شفاهی
derive
ناشی شدن از منتج کردن
machines
خطای ناشی از خرابی قطعه
idols of the market
اوهام ناشی از سخن وامیزش
machined
خطای ناشی از خرابی قطعه
idols of the cave
اوهام ناشی از حالات ویژه هر کس
hunger osteopathy
بیماری استخوانی ناشی از گرسنگی
machine
خطای ناشی از خرابی قطعه
deriving
ناشی شدن از منتج کردن
covenant in low
تعهد ناشی ازحکم قانون
cost push inflation
تورم ناشی از فشار هزینه
scrupulous
ناشی ازوسواس یا دقت زیاد
demand pull inflation
تورم ناشی از فشار تقاضا
dispersion error
اشتباه ناشی از پراکندگی تیر
awesome
حاکی از ترس ناشی از بیم
faute de mieux
همجنس خواهی ناشی ازمحرومیت
wage push inflation
تورم ناشی از فشار مزد
lewd
ناشی از هرزگی شهوت پرست
form drag
مقاومت ناشی از شکل جسم
excess demand inflation
تورم ناشی از مازاد تقاضا
deflationary gap
لطمه ناشی از رکود اقتصادی
derives
ناشی شدن از منتج کردن
wind load
سربار ناشی از اثرات باد
well mcaning
خوش نیت ناشی از قصدخوب
deformation due to moisture and tempratu
تغییر شکل ناشی از رطوبت وحرارت
commutator riple
تغییرات جزئی ناشی از یکسوکردن جریان
induced
خطای وسیله ناشی از تاثیرات خارجی
high cycle fatigue
خستگی ناشی از لرزشهای بافرکانس زیاد
awkwardly
از روی خام دستی یا ناشی گری
eddy loss
افت جریان ناشی از چرخش وپیچش
machined
خطای ناشی خرابی سخت افزار
rat a tat tat
صدای ناشی ازضربات تند و متوالی
endogenous
مسائل ناشی از درونه سیستم اقتصادی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com