English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
to thrash out the truth حقیقت امری را بزحمت وباازمایشهای پی درپی دریافتن
Other Matches
factually حقیقت امری
factual حقیقت امری
kentish fire محلهای پی درپی وجمعی نمایشهای پی درپی وگروهی
pragmatism مصلحت گرایی روش فکری منسوب به ویلیام جیمز امریکایی که درمقابل تعریفی که فلسفه مابعدالطبیعه از حقیقت میکند به این شرح " مطابقت ذهن با واقعیت خارجی "تعریف جدیدی وضع نموده است به این شکل " ان چه درعمل مفید افتد حقیقت است "
barely <adv.> بزحمت
arduously بزحمت
laboriously بزحمت
just [enough] <adv.> بزحمت
with d. بسختی بزحمت
to struggle through بزحمت رد شدن
tug بزحمت کشیدن
worry out بزحمت حل کردن
to get into trouble بزحمت افتادن
tugged بزحمت کشیدن
tugs بزحمت کشیدن
tugging بزحمت کشیدن
hardly مشکل بزحمت
to get oneself into trouble بزحمت افتادن
elaborates بزحمت درست شده
traipses بزحمت راه رفتن
to tug at the oar بزحمت پارو زدن
traipse بزحمت راه رفتن
traipsed بزحمت راه رفتن
elaborated بزحمت درست شده
elaborating بزحمت درست شده
to lead a person a d. کسیرا بزحمت انداختن
to choke down بزحمت دردل نگهداشتن
traipsing بزحمت راه رفتن
elaborate بزحمت درست شده
to spell out بزحمت خواندن یا هجی کردن
to scramble a victory بزحمت برنده [پیروز] شدن
scramble بزحمت جلو رفتن تلاش
scrambled بزحمت جلو رفتن تلاش
scrambles بزحمت جلو رفتن تلاش
scrambling بزحمت جلو رفتن تلاش
He escaped by the skin of his teeth. بزحمت جانش رانجات داد
continuum پی درپی
consecutive پی درپی
vomiturition قی پی درپی
after درپی
successive پی درپی
continuate پی درپی
continual پی درپی
hand running پی درپی
to wriggle one's way بزحمت ازمیان گروهی بیرون امدن
trilcgy سه تراژدی پی درپی
fusillade اتش پی درپی
what is he seeking? درپی چیست
steadiest پی درپی مداوم
steady پی درپی مداوم
steadying پی درپی مداوم
steadied پی درپی مداوم
batter پی درپی زدن
batters پی درپی زدن
steadies پی درپی مداوم
imperatives امری
magistral امری
imperative امری
fiat امری
fiats امری
one after a یکی درپی دیگری
attends درپی چیزی بودن
harasses حملات پی درپی کردن
harass حملات پی درپی کردن
insufflate پی درپی روح دمیدن در
attend درپی چیزی بودن
crepitate انفجار پی درپی کردن
hand on پی درپی وبتواترچیزی را رساندن
attending درپی چیزی بودن
bobble پی درپی اشتباه کردن
prowled درپی شکار گشتن
prowls درپی شکار گشتن
flux گداز تغییرات پی درپی
prowl درپی شکار گشتن
no end <idiom> پی درپی بدون توقف
scrounge around <idiom> درپی چیزی گشتن
bobbles پی درپی اشتباه کردن
prowling درپی شکار گشتن
jussive حالت امری
imperative statement حکم امری
jussive کلمهء امری
apprehending دریافتن
apprehended دریافتن
deduced دریافتن
apprehend دریافتن
apperceive دریافتن
realizing دریافتن
perceives دریافتن
apprehends دریافتن
realised دریافتن
comprehends دریافتن
comprehending دریافتن
comprehended دریافتن
senses دریافتن
comprehend دریافتن
sensed دریافتن
sense دریافتن
realize دریافتن
realized دریافتن
realizes دریافتن
realising دریافتن
deducing دریافتن
discovered دریافتن
suss دریافتن
discovers دریافتن
discovering دریافتن
discover دریافتن
to catch on دریافتن
to find out دریافتن
perceive دریافتن
perceived دریافتن
deduces دریافتن
realises دریافتن
deduce دریافتن
to take in دریافتن
find out دریافتن
perceiving دریافتن
pelts پی درپی زدن پی در پی ضربت خوردن
drive volley ضربههای پی درپی کوتاه ومستقیم
pelted پی درپی زدن پی در پی ضربت خوردن
pelt پی درپی زدن پی در پی ضربت خوردن
to goon a wild goose chase درپی کارغیرعملی یامحال رفتن
turkey 3 امتیاز کامل استرایک پی درپی
turkeys 3 امتیاز کامل استرایک پی درپی
prolepsis تقدیم یا تقدم امری
whipping boy وجه المصالحه امری
nonfeasance قصور در انجام امری
committing متعهدبانجام امری نمودن
committed متعهدبانجام امری نمودن
commit متعهدبانجام امری نمودن
commits متعهدبانجام امری نمودن
to pierce a mystery وازی را دریافتن
senses دریافتن جهت
sensed دریافتن جهت
sense دریافتن جهت
to make out سر دراوردن دریافتن
intue مستقیما دریافتن
to lay a wager ربودن دریافتن
intue با فراست دریافتن
look for <idiom> سعی دریافتن
betoken دلالت کردن بر دال بر امری
bring about سبب وقوع امری شدن
postulancy کاندید نامزد انجام امری
hunching فن احساس وقوع امری در اینده
hunches فن احساس وقوع امری در اینده
hunched فن احساس وقوع امری در اینده
to make inquires into a matter در امری تحقیقات بعمل اوردن
to evolve a fact چگونگی امری را فاهر کردن
precognition الهام قبل ازوقوع امری
that is a thing این امری است علیحده
prerequisite شرط قبلی لازمه امری
prerequisites شرط قبلی لازمه امری
sin of omission گناه فروگذاری از انجام امری
hunch فن احساس وقوع امری در اینده
understand دریافتن درک کردن
pick out انتخاب کردن دریافتن
to obtain legal advice مشاوره حقوقی دریافتن
understands دریافتن درک کردن
bottom bouncing ماهیگیری با قایق و تکان دادن پی درپی قلاب
keep on at a person کسی را با سرزنش وتقاضاهای پی درپی بستوه اوردن
to engage yourself to do something خود را به انجام امری متعهد نمودن
preordain قبلا وقوع امری را ترتیب دادن
to commit yourself to do something خود را به انجام امری متعهد نمودن
hindsight درک یا فهم امری که واقع شده
to pick out باگوش پیدا کردن دریافتن
to regard something as a matter of course چیزی [داستانی] را امری آشکار در نظر گرفتن
pools عده کارمند اماده برای انجام امری
pooled عده کارمند اماده برای انجام امری
pool عده کارمند اماده برای انجام امری
to read between the lines معنی پوشیده نوشته یا سخنی را دریافتن
power 0 تلاش برای سرعت بیشتر ضمن مسابقه با 02 پاروزن پی درپی
nurses حفظ یک گوی یا بیشتر در یک نقطه برای کسب امتیاز پی درپی
nurse حفظ یک گوی یا بیشتر در یک نقطه برای کسب امتیاز پی درپی
nursed حفظ یک گوی یا بیشتر در یک نقطه برای کسب امتیاز پی درپی
truth حقیقت
in truth در حقیقت
act حقیقت
truths حقیقت
yea در حقیقت
acted حقیقت
fact حقیقت
indeed [admittedly] <adv.> در حقیقت
admittedly <adv.> در حقیقت
in sooth در حقیقت
in reality در حقیقت
to be sure <adv.> در حقیقت
realities حقیقت
facts حقیقت
reality حقیقت
actually در حقیقت
boggle دراثر امری ناگهان وحشت زده وناراحت شدن
mutualize بطور مشترک امری را انجام دادن همزیستی کردن
weaves حرکت قوسی بشکل 8 لاتین ازطرف سه مهاجم یا بیشترجلودروازه باپاس پی درپی
weave حرکت قوسی بشکل 8 لاتین ازطرف سه مهاجم یا بیشترجلودروازه باپاس پی درپی
hold up <idiom> اثبات حقیقت
tell the truth حقیقت را گفتن
untruthful خلاف حقیقت
truthless عاری از حقیقت
verism حقیقت گرایی
reserves کتمان حقیقت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com