Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English
Persian
right of search
حقی که کشتیهای دول متحارب برای جستجوی ناوگان ممالک بیطرف به منظور مطمئن شدن از بیطرفیشان دارند
Other Matches
right of
حق جستجوی کشتی بی طرف از طرف دولت متحارب
the british common wealth of nation
انگلستان و ایرلند و ممالک وابسته ازاد و ممالک تحت الحمایه و مستعمره ان راگویند
to prospect for gold
جستجوی زردر محلی کردن برای جستجوی زر در جایی پی کردن
special contracts
منظور عقودی هستند که نام و صیغه خاص و شرایط ویژه دارند
angary
حق کشور متحارب برای استفاده از اموال کشوربیطرف
just in case
برای مطمئن بودن
offensive weapon
در CL به هر نوع وسیلهای اطلاق میشود که برای ازار بدنی ساخته یاتغییر داده شده باشد یا حامل ان را برای این منظور حمل کند
binary look up
روش جستجوی سریع برای استفاده از لیست مرتب داده
to what purpose
برای چه منظور
list
لیستی از کلمات که استفاده نمیشوند یا برای جستجوی در فایل به کار نمیروند
IrDA
روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
declared speed
سرعت اعلام شده به ناوگان سرعت استاندارد ناوگان
vetoing
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoes
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoed
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
veto
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
bay
حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
turnkey
سیستم کامپیوتر اماده برای یک منظور خاص اصلی جامع
bays
حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
baying
حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
bayed
حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
Do the trains connect?
[خط]
قطارها به هم اتصال دارند؟
[برای عوض کردن قطار]
assessed value
ارزشی که به منظور خاص برای یکی از اقلام دارایی معین میشود
stops
لیست کلمات که قابل استفاده نیستند یا برای فایل یا جستجوی کتابخانه مفید نیستند
stopping
لیست کلمات که قابل استفاده نیستند یا برای فایل یا جستجوی کتابخانه مفید نیستند
stop
لیست کلمات که قابل استفاده نیستند یا برای فایل یا جستجوی کتابخانه مفید نیستند
stopped
لیست کلمات که قابل استفاده نیستند یا برای فایل یا جستجوی کتابخانه مفید نیستند
get a word in
<idiom>
یافتن فرصتی برای گفتن چیزی بقیه دارند صحبت میکنند
to prove my vow i give my hand
برای اینکه شما را از درستی قول خود مطمئن سازم به شما دست میدهم
fourth generation computers
زبانهایی که برای کاربر فاهر مناسب دارند و هوشمند طراحی نشده اند
task component
بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
copyrights
عمل مجلس برای تصویب قانون حق چاپ و کنترل کپیهای موادی که این حق را دارند
copyright
عمل مجلس برای تصویب قانون حق چاپ و کنترل کپیهای موادی که این حق را دارند
pert
تعریف کارها و زمانی که هر یک نیاز دارند که برای رسیدن به هدف مرتب شده باشند
overstriking
توانایی یک چاپگر نسخه چاپی برای ضربه مکرر زدن به کاراکتربه منظور تولید حالت نمایانتری از ان
appliance computer
سیستم کامپیوتری آماده اجرا که خریداری میشود و به سرعت برای یک منظور کاربردی قابل استفاده است
populating
1-حافظه یا انتخابهای مناسب برای کامپیوتر.2-تخته مدار چاپ شده که در سوکتهای خالی قط عاتی دارند
populates
1-حافظه یا انتخابهای مناسب برای کامپیوتر.2-تخته مدار چاپ شده که در سوکتهای خالی قط عاتی دارند
populate
1-حافظه یا انتخابهای مناسب برای کامپیوتر.2-تخته مدار چاپ شده که در سوکتهای خالی قط عاتی دارند
abroad
ممالک بیگانه
developed contries
ممالک پیشرفته
flag day
هر روزی که مردم برای امور خیریه پول خیرات می کنند ودر مقابل پرچم های کوچک دریافت می دارند
common wealth
ممالک مشترک المنافع
balkan entent
ائتلاف ممالک بالکان
developed contries
ممالک توسعه یافته
semaphore
مشخصات دو کار و تصدیق مناسب برای جلوگیری از قفل کردن یا سایر مشکلات وقتی که هر دو نیاز به وسیله جانبی یا تابعی دارند
timing disc
علامت حک شده روی موتورپیستونی برای کمک به تعیین دقیق وضعیت زاویهای میل لنگ به منظور زمان بندی صحیح کارکرد موتور
cross examination
به طور کلی در CL کلیه شهود وکارشناسان و مامورین کشف جرم در موقع محاکمه بایدعلنا" و حضورا" اطلاعات خودرا بیان دارند و دادستان ووکیل متهم حق سوال کردن از ایشان را دارند
the common wealth of australia
ممالک مشترک المنافع استرالیا
belligerently
متحارب
belligerent
متحارب
belligerents
متحارب
conflicting
متحارب
metal oxide semiconductor
روش تولید و طراحی برای خانوادههای خاصی از مدارهای مجتمع با استفاده از الگویی از هادیهای آهنی و اکسیر که روی نیمه هادی قرار دارند
author language
زبان برنامه نویسی که به منظور طراحی برنامههای اموزشی برای سیستم CAI یافرمان توسط کامپیوتراستفاده میشود زبان تالیف
the belligernt powers
دول متحارب
point four
رهبری این گونه ممالک را به دست گیرد
neutral
بیطرف
unattained
بیطرف
unaligned
بیطرف
unattaiated
بیطرف
impartial
بیطرف
nonpartisan
بیطرف
middle-of-the-road
بیطرف
chip
وسیلهای که حاوی قط عات کوچک نیمه هادی ها است که روی آنها چندین عنصر مانند تراتریستورها محفظه هاو... برای انجام یک عمل قرار دارند
chips
وسیلهای که حاوی قط عات کوچک نیمه هادی ها است که روی آنها چندین عنصر مانند تراتریستورها محفظه هاو... برای انجام یک عمل قرار دارند
mercantile marine
کشتیهای تجارتی
sisten ships
کشتیهای همانندیامتشابه
decoy ships
کشتیهای مصنوعی
decoy ships
کشتیهای فریبنده
quamdiu bene se gesserit
تا زمانیکه تخلفی نکند منظور برقرار کردن حق انتفاع است برای کسی به این شرط که تا از شروط عقدتخلف نکند تصرفش ادامه داشته باشد
object code
خروجی یک کامپایلر یا اسمبلرکه خود کد ماشینی قابل اجرابوده یا برای پردازش بیشتربه منظور تولید چنین کدی مناسب است کد مقصود برنامه مقصود
neutral zone
منطقه بیطرف
neutralization
بیطرف کردن
neutral states
دول بیطرف
irrespective
بیطرف بی ادب
flota
دسته کشتیهای اسپانیولی
fleets
دسته کشتیهای جنگی
wooden walls
ناوها یا کشتیهای جنگی
fleet
دسته کشتیهای جنگی
small craft
کشتیهای کوچک ضتی ب
o to he were importial
ای کاش که او بیطرف بود
neutralized
بیطرف کرده شده
shipper
کشتیهای حمل و نقل دریایی
commercial water movement
حمل و نقل با کشتیهای شخصی
maritime
ناوگان مستقل دریایی ناوگان دریایی دریایی
neutralized states
دول بیطرف کرده شده
deep submergence
زیردریایی نجات کشتیهای غرق شده
it is u. to remain neutral
بیطرف ماندن کارعاقلانه یامصلحت نیست
crown colony
بعضی از کلنیهای ممالک مشترک المنافع انگلیس که مقام سلطنت بر انها نظارت دارد
comparative cost
اصل تخصص کشورها درتولید کالاهایی که ان را ازدیگر ممالک ارزانتر ومرغوبتر تهیه می کنند
columns
ردیف کشتیهای مسافربری که به دنبال هم حرکت می کنند
menorah
شمعدانی که در کشتیهای جنگی یهود بکار میرفته
column
ردیف کشتیهای مسافربری که به دنبال هم حرکت می کنند
privateering
شرکت کشتیهای غیر نظامی درجنگ دریایی piracy
spoliation
ضبط یا غارت کشتی بیطرف به وسیله دول متخاصم
armadas
ناوگان
armada
ناوگان
fleets
ناوگان
fleet
ناوگان
flag discrimination
مخالفت یک کشور با حمل کالاهای خود توسط کشتیهای غیر
auxiliary fleet
ناوگان تدارکاتی
argosy
ناوگان تجارتی
navies
ناوگان دریایی
navies
بحریه ناوگان
navy
ناوگان دریایی
navy
بحریه ناوگان
numbered fleet
ناوگان وابسته
merchant marine
ناوگان بازرگانی
fleet in being
ناوگان موجود
fleet commander
فرمانده ناوگان
commercial marine
ناوگان دریایی
shipping
کشتیرانی ناوگان
flotillas
ناوگان کوچک
flotilla
ناوگان کوچک
dominion
ار 9491 این کلمه معادل "مملکت عضو جامعه ممالک مشترک المنافع بریتانیا" commonwealthcountry قرار گرفته است
advanced fleet anchorage
لنگرگاه مقدم ناوگان
watch dog
ناو نگهبان ناوگان
admiral of the fleet
امیرالبحر فرماندهء ناوگان
fleet in being
ناوگان قابل استفاده
major fleet
ناوگان عمده دریایی
fleet operating base
پایگاه عملیاتی ناوگان
messages
نرم افزاری که پیام پستی جدید را موقت ذخیره میکند و پس به مقصد اصلی ارسال میکند. در برخی برنامههای کاربردی پست الکترونیکی چندین عامل ارسال داده وجود دارند هر یک برای یک نوع روش .
message
نرم افزاری که پیام پستی جدید را موقت ذخیره میکند و پس به مقصد اصلی ارسال میکند. در برخی برنامههای کاربردی پست الکترونیکی چندین عامل ارسال داده وجود دارند هر یک برای یک نوع روش .
MTA
نرم افزاری که پیام پستی جدید را متوقتا ذخیره میکند و پس به مقصد صحیح می فرستد. در بیشتر برنامههای کاربردی پست الکترونیکی عوامل ارسال پیام مقصدی وجود دارند. هر یک برای یک نوع روش ارسال .
numbered fleet
ناوگان زیرامر نیروی دریایی
hovering acts
قوانینی که بر رفت و امد کشتیهای خودی و اجنبی در محدوده معینی ازابهای کشور حکمفرمایی میکند
precursor sweeping
مین روبی قبل از عبور ناوگان
navy yard
محوطه مخصوص لنگر اندازی ناوگان
task element
یکی از عناصر ناوگان ماموراجرای یک ماموریت
task fleet
ناوگان مامور اجرای عملیات یا ماموریت
deck department
قسمت اداره امور باربری و کالای ناوگان
shipping
امور ارسال کالاها ناوگان عمومی یک کشور
precursor sweeping
پاک کردن مین قبل از حرکت ناوگان
after
در جستجوی
in search of
در جستجوی
dictionary
1-بلاکی که کلمات و معنای آنها را لیست میکند. 2-ساختار مدیرت داده که امکان مراجعه و ذخیره سازی فایلها را فراهم میکند. 3-بخشی از برنامه آزمایش دیکته :لیست کلمات صحیح برای بررسی متن وجود دارند
dictionaries
1-بلاکی که کلمات و معنای آنها را لیست میکند. 2-ساختار مدیرت داده که امکان مراجعه و ذخیره سازی فایلها را فراهم میکند. 3-بخشی از برنامه آزمایش دیکته :لیست کلمات صحیح برای بررسی متن وجود دارند
tactical diversions
تصحیحات تاکتیکی مسیرناوگان تصحیح مسیر حرکت ناوگان
binary search
جستجوی دودوئی
binary chop
جستجوی دودویی
the search of
جستجوی چیزی
fibonacci search
جستجوی فیبوناچی
area search
جستجوی دامنهای
area search
جستجوی ناحیهای
binary search
جستجوی دوتایی
perquisition
جستجوی کامل
dichotomizing search
جستجوی دورستهای
pervestigation
جستجوی کامل
backward search
جستجوی پسرو
head seek time
زمان جستجوی هد
global search
جستجوی سراسری
dichotomizing search
جستجوی دوقسمتی
linear search
جستجوی خطی
dichotomizing search
جستجوی دو حالته
sequential search
جستجوی ترتیبی
table look up
جستجوی جدول
chaining search
جستجوی زنجیرهای
area search
جستجوی ناحیه
assured
مطمئن
safes
مطمئن
safest
مطمئن
trustful
مطمئن
confident
مطمئن
surer
مطمئن
surest
مطمئن
full hearted
مطمئن
safe
مطمئن
in the bag
<idiom>
مطمئن
safer
مطمئن
sure
مطمئن
herborize
جستجوی گیاه کردن
rummage out
با جستجوی زیاد در اوردن
rummage up
با جستجوی زیاد در اوردن
parallel search storage
انباره جستجوی موازی
multifile search
جستجوی چند پروندهای
optimum tree search
جستجوی بهینه درخت
full text searching
جستجوی تمام متن
to feel secure
مطمئن شدن
ensuring
مطمئن ساختن
secures
مطمئن استوار
safe working load
بارکاری مطمئن
to feel secure
مطمئن بودن
over confident
زیاد مطمئن
insuring
مطمئن ساختن
nail down
<idiom>
مطمئن بودن
self confident
مطمئن بخود
insecure
غیر مطمئن
secure of victory
مطمئن به پیروزی
assurer
مطمئن سازنده
I am sure that ...
من مطمئن هستم که ...
assuror
مطمئن سازنده
supersub
ذخیره مطمئن
secure
مطمئن استوار
safe life
عمر مطمئن
insures
مطمئن ساختن
insurance
ذخیره مطمئن
certifies
مطمئن کردن
ensured
مطمئن ساختن
ensure
مطمئن ساختن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com