Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
English
Persian
right of stoppage in transitu
حق امتناع از تسلیم مال التجاره در حال حمل برای فروشنده
Other Matches
stoppage in transitu
حق استرداد جنس فروخته شده برای بایع حق امتناع ازتسلیم مال التجاره در حال حمل
represent
عمل کردن به عنوان فروشنده برای یک محصول
represented
عمل کردن به عنوان فروشنده برای یک محصول
represents
عمل کردن به عنوان فروشنده برای یک محصول
vendors
فروشنده کالاهای نظامی طرف فروشنده قرارداد
vendor
فروشنده کالاهای نظامی طرف فروشنده قرارداد
particular lien
حق حبس مخصوص حق حبسی است برای فروشنده یا سازنده کالای بخصوص نسبت به ان کالا
back wardation
خسارت دیر کرد در تحویل سهام برقراری مدت برای تسلیم مبیع
delivery
تسلیم در CL یکی ازشرایط اساسی اعتبار سند این است که پس از تنظیم و امضاو مهر به طرف " تسلیم "شود
deliveries
تسلیم در CL یکی ازشرایط اساسی اعتبار سند این است که پس از تنظیم و امضاو مهر به طرف " تسلیم "شود
tout temps prist
تسلیم خوانده در برابرخواهان با اعلام این که همیشه برای تحویل یا انجام خواسته حاضر است
carring over
تعویق تصفیه حساب در خریدو فروش سهام برای انتقال مال یا تسلیم مبیع مهلت تعیین کردن
STT
نشانه تامین اتصال امن بین جستجوگر کاربر و وب سایت فروشنده که به کاربر امکان پرداخت قیمت برای اینترنت میدهد
stocked
مال التجاره
stock in trade
مال التجاره
stock
مال التجاره
merchandise
مال التجاره
shipments
مال التجاره
shipment
مال التجاره
appropriation of goods
ضبط مال التجاره
trade description
اوصاف مال التجاره
good
سود مال التجاره
secure transaction technology
سیستم ساخت ماکروسافت برای ایجار اتصال ایمن بین جستجوگر کاربر و وب سایت فروشنده که به کاربر امکان پرداخت قیمت کالاها روی اینترنت میدهد
fire sale
فروش مال التجاره حریق زده
best-sellers
پرفروش ترین مال التجاره پرتیراژترین کتاب
best seller
پرفروش ترین مال التجاره پرتیراژترین کتاب
best-seller
پرفروش ترین مال التجاره پرتیراژترین کتاب
forwarding merchant
کسی که بابت دریافت ورساندن مال التجاره به صاحب ان
to give up the ghost
جان تسلیم کردن روح تسلیم کردن
refusals
امتناع
refusal
امتناع
baulk
امتناع
declinature
امتناع
rejcet
امتناع کردن از
contumacy
امتناع از حضوردردادگاه
baulking
امتناع ورزیدن
refusals
ابا امتناع
abstain
امتناع کردن
abstained
امتناع کردن
abstaining
امتناع کردن
refusal
ابا امتناع
balk
امتناع ورزیدن
balked
امتناع ورزیدن
balks
امتناع ورزیدن
refusing
امتناع نپذیرفتن
baulked
امتناع ورزیدن
abstains
امتناع کردن
reest
امتناع کردن
balking
امتناع ورزیدن
baulks
امتناع ورزیدن
refuses
امتناع نپذیرفتن
refused
امتناع نپذیرفتن
refuse
امتناع نپذیرفتن
dunnage
کاه وپوشال ومواد سبکی که لای فروف ومال التجاره می گذارند تا از اسیب مصون بماند
unalterable
<adj.>
غیر قابل امتناع
celibacy
بی شوهری امتناع از ازدواج
inalienable
<adj.>
غیر قابل امتناع
absolute
<adj.>
غیر قابل امتناع
unalienable
<adj.>
غیر قابل امتناع
inevitable
<adj.>
غیر قابل امتناع
indispensable
<adj.>
غیر قابل امتناع
inevitable
غیر قابل امتناع
reprisal
در معنی سیاسی یکی از وسایلی است که دولتهابرای مجبور کردن طرف به حل مسالمت امیز اختلافات به ان متوسل می شوند در این حالت هر دولت روشها واعمال ممکنه را به استثناء عملیات نظامی برای وادارکردن طرف به تسلیم به نظرخود به کار می برد
reprisals
در معنی سیاسی یکی از وسایلی است که دولتهابرای مجبور کردن طرف به حل مسالمت امیز اختلافات به ان متوسل می شوند در این حالت هر دولت روشها واعمال ممکنه را به استثناء عملیات نظامی برای وادارکردن طرف به تسلیم به نظرخود به کار می برد
forbore
دست برداشت امتناع کرد
identic notes
منظوریادداشتهایی با مضمون واحداست که چند دولت به یک دولت می دهند . چون این یادداشتها جداگانه تسلیم میشود عمل هر دولت فاهرا"مستقل از عمل دولت دیگراست تسلیم این یادداشتهاعمل غیردوستانه تلقی میشود
recusancy
سرپیچی امتناع از حضور در مجالس عبادت
recusance
سرپیچی امتناع از حضور در مجالس عبادت
salesperson
فروشنده
sales man
فروشنده
salespersons
فروشنده
vendor
فروشنده
saleswomen
زن فروشنده
sales woman
فروشنده زن
salespeople
فروشنده
salesgirls
فروشنده
saleswoman
زن فروشنده
salesgirl
فروشنده
sales clerks
فروشنده
sales clerk
فروشنده
shopman
فروشنده
vendors
فروشنده
sellers
فروشنده
seller
فروشنده
monger
فروشنده
alienator
فروشنده
salesmen
فروشنده
dealers
فروشنده
suppliers
فروشنده
supplier
فروشنده
salesman
فروشنده
dealer
فروشنده
frontsman
فروشنده
vender
فروشنده
bargainer
فروشنده
sellers surplus
مازاد فروشنده
seller's option
انتخاب فروشنده
salesclerk
فروشنده مغازه
runner
فروشنده سیار
sales man
فروشنده سیار
runners
فروشنده سیار
marginal seller
فروشنده نهائی
seller's market
بازار فروشنده
seller's option
اختیار فروشنده
computer vendor
فروشنده کامپیوتر
supplier evaluation
ارزیابی فروشنده
dealer
فروشنده معاملات چی
tallyman
فروشنده اقساطی
duopoly
در انحصار دو فروشنده
counter jumper
فروشنده دکان
saleswomen
بانوی فروشنده
traveling man
فروشنده سیار
traveling salesman
فروشنده سیار
caveat venditor
اخطار به فروشنده
dealers
فروشنده معاملات چی
computer salesman
فروشنده کامپیوتر
saleswoman
بانوی فروشنده
tipster
فروشنده اطلاعات در شرطبندی
trinketer
فروشنده جواهر بدلی
touts
فروشنده اطلاعات شرطبندی
touting
فروشنده اطلاعات شرطبندی
touted
فروشنده اطلاعات شرطبندی
aytomobile dealer
فروشنده یا دلال اتومبیل
tipsters
فروشنده اطلاعات در شرطبندی
tout
فروشنده اطلاعات شرطبندی
outfitters
فروشنده لوازم شکار
bottlegger
فروشنده مشروب قاچاق
outfitter
فروشنده لوازم شکار
herborist
فروشنده گیاهان طبی
herbist
فروشنده گیاهان طبی
herbalists
فروشنده گیاهان طبی
haberdashers
فروشنده لباس مردانه
herbalist
فروشنده گیاهان طبی
hardwareman
فروشنده افزارواسباب فلزی
haberdasher
فروشنده لباس مردانه
supplier at arm's length
فروشنده آزاد
[اقتصاد]
cutler
فروشنده الات برنده
offeror
فروشنده عرضه کننده
stationers
فروشنده لوازم التحریر
stationer
فروشنده لوازم التحریر
counterbid
جواب خریداربه فروشنده
ironmongers
فروشنده اهن الات
third party vendor
فروشنده دسته سوم
ex warehouse
تحویل در انبار فروشنده
ironmonger
فروشنده اهن الات
caveat venditor
ملتفت بودن فروشنده
plumassier
فروشنده پرهای ارایشی
hawker
فروشنده دوره گرد وجار زن
hawkers
فروشنده دوره گرد وجار زن
corsetiere
فروشنده شکم بند زنانه
suppliers rating
درجه بندی نمودن فروشنده ها
value added reseller
فروشنده تکمیلی دسته دوم
asking price
قیمت مورد مطالبهی فروشنده
clerk
کارمند دفتری فروشنده مغازه
tipster
فروشنده اسرار واطلاعات محرمانه
staplers
فروشنده پشم وپنبه وامثال ان
stapler
فروشنده پشم وپنبه وامثال ان
tipsters
فروشنده اسرار واطلاعات محرمانه
gold import point
طلای خالص به فروشنده میدهد
clerks
کارمند دفتری فروشنده مغازه
drysalter
فروشنده مواد شیمیایی وگوشت وترشی
price taker
خریدار یا فروشنده جزء گیرنده قیمت
private treaty
معامله کالا یا توافق فروشنده وخریدار
resignations
تسلیم
compromis
تسلیم
quietism
تسلیم
consignation
تسلیم
resignation
تسلیم
resigns
تسلیم
compliance
تسلیم
surrendering
تسلیم
deference
تسلیم
livery
تسلیم
submission
تسلیم
liveries
تسلیم
non resistance
تسلیم
resign
تسلیم
surrendered
تسلیم
renditions
تسلیم
rendition
تسلیم
delivery
تسلیم
surrenders
تسلیم
surrender
تسلیم
self submission
تسلیم
capitulation
تسلیم
deliveries
تسلیم
vendors
کمپانی فروش وسائل جانبی کامپیوتر فروشنده
vendor
کمپانی فروش وسائل جانبی کامپیوتر فروشنده
surrendering
تسلیم شدن
to give ground
تسلیم شدن
hand on
تسلیم کردن
submitting
تسلیم کردن
to give in
تسلیم شدن
to knock under
تسلیم شدن
to give in charge
تسلیم کردن
committing
تسلیم کردن
acquiescently
از روی تسلیم
acquiesce
تسلیم شدن
yield stress
تنش تسلیم
to fork over
تسلیم کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com