Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (17 milliseconds)
English	Persian
demurrage	حق باراندازی گرفتن
Other Matches
dockage	حق باراندازی
wharfage	حق باراندازی
stowage	بارگیری و باراندازی
aerial port	باراندازی هوایی
wharfage	عوارض باراندازی
wharfage	هزینه باراندازی
charge and discharge	محل بارگیری و باراندازی
laydays	ایام بارگیری و باراندازی کشتی
lay day	ایام بارگیری و باراندازی کشتی
lighterage	هزینه بارگیری و باراندازی از کشتی توسط دوبه
wharfage	وجهی که برای استفاده ازبارانداز پرداخت میشود حق باراندازی
to take medical advice	دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
grips	طرز گرفتن وسیله گرفتن
grip	طرز گرفتن وسیله گرفتن
to seal up	درز گرفتن کاغذ گرفتن
clams	بچنگال گرفتن محکم گرفتن
gripping	طرز گرفتن وسیله گرفتن
slag	کفه گرفتن تفاله گرفتن
calebrate	جشن گرفتن عید گرفتن
clam	بچنگال گرفتن محکم گرفتن
take in <idiom>	زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
gripped	طرز گرفتن وسیله گرفتن
To tell some one his fortune .	برای کسی فال گرفتن ( فال کسی را گرفتن )
abating	اب گرفتن از
lay to heart	به دل گرفتن
abated	اب گرفتن از
abate	اب گرفتن از
takes	گرفتن
retreat	پس گرفتن
retreating	پس گرفتن
retaking	پس گرفتن
to get at	گرفتن
retreated	پس گرفتن
take	گرفتن
retreats	پس گرفتن
abates	اب گرفتن از
retakes	پس گرفتن
acclimatizes	خو گرفتن
acclimatized	خو گرفتن
resumes	از سر گرفتن
acclimatize	خو گرفتن
acclimatising	خو گرفتن
acclimatised	خو گرفتن
to hunt out	گرفتن
get at	گرفتن
fleas	کک گرفتن
flea	کک گرفتن
to lay a wager	گرفتن
resumed	از سر گرفتن
acclimatizing	خو گرفتن
retaken	پس گرفتن
holds	گرفتن
infold	در بر گرفتن
indwell	جا گرفتن
get off the ground <idiom>	پا گرفتن
inclasp	در بر گرفتن
retake	پس گرفتن
getting	گرفتن
gets	گرفتن
get	گرفتن
resume	از سر گرفتن
false grip	گرفتن
pushing	گرفتن
wed	گرفتن
to catch a fly	بل گرفتن
tithe	ده یک گرفتن از
tithes	ده یک گرفتن از
capture	گرفتن
captures	گرفتن
to catch on	گرفتن
capturing	گرفتن
overtakes	گرفتن
overtaken	گرفتن
overtake	گرفتن
reoccupy	از سر گرفتن
acquire	گرفتن
raclaim	پس گرفتن
cease	گرفتن
to call back	پس گرفتن
acquiring	گرفتن
hold	گرفتن
accompany	دم گرفتن
to begin again	از سر گرفتن
accompanies	دم گرفتن
accompanied	دم گرفتن
catch	گرفتن
to addict oneself	خو گرفتن
to bring to a stop	را گرفتن
puddles	گل گرفتن
puddle	گل گرفتن
to put a stop to	را گرفتن
acquires	گرفتن
ceased	گرفتن
ceases	گرفتن
retrieves	پس گرفتن
obturate	گرفتن
To go bad and stink.	بو گرفتن
situates	جا گرفتن
withdrawal	پس گرفتن
withdrawals	پس گرفتن
blinds	گرفتن
blinded	گرفتن
blind	گرفتن
to get used to	خو گرفتن [به]
to get accustomed to	خو گرفتن [به]
to break in	گرفتن
retrieved	پس گرفتن
retrieve	پس گرفتن
ceasing	گرفتن
seizes	گرفتن
seized	گرفتن
seize	گرفتن
To treat flippantly(lightly).	شل گرفتن
to draw back	پس گرفتن
break out	در گرفتن
accustom	خو گرفتن
to shut off	را گرفتن
reclaims	پس گرفتن
skim	کف گرفتن از
grabbed	گرفتن
skim	گرفتن کف
skimmed	کف گرفتن از
catch on	گرفتن
withdraws	پس گرفتن
skimmed	گرفتن کف
resumption	از سر گرفتن
recapturing	پس گرفتن
recaptures	پس گرفتن
wive	زن گرفتن
grab	گرفتن
nails	گرفتن
nailed	گرفتن
nail	گرفتن
to take a wife	زن گرفتن
deglutinate	گرفتن
recapture	پس گرفتن
recaptured	پس گرفتن
skims	کف گرفتن از
resuming	از سر گرفتن
encumbered	گرفتن
encumber	گرفتن
lute	گل گرفتن
to whisk away or off	گرفتن
reclaiming	پس گرفتن
reclaimed	پس گرفتن
adeem	پس گرفتن
reclaim	پس گرفتن
encumbering	گرفتن
lutes	گل گرفتن
encumbers	گرفتن
unsay	پس گرفتن
skims	گرفتن کف
withdraw	پس گرفتن
grabbing	گرفتن
grabs	گرفتن
to station oneself	جا گرفتن
tong	گرفتن
to take up	گرفتن
acclimatises	خو گرفتن
renovating	از سر گرفتن
to nestle oneself	جا گرفتن
detracts	گرفتن
devest	گرفتن
detracted	گرفتن
despumate	کف گرفتن از
detract	گرفتن
renovate	از سر گرفتن
situate	جا گرفتن
to take fast hold of	گرفتن
receives	گرفتن
renovated	از سر گرفتن
corks	گرفتن
accustoming	خو گرفتن
detracting	گرفتن
receive	گرفتن
disesteem	کم گرفتن
renovates	از سر گرفتن
cork	گرفتن
accustoms	خو گرفتن
to take one's stand	جا گرفتن
situating	جا گرفتن
snatched	گرفتن مقدار کم
snatch	گرفتن مقدار کم
differentiate	مشتق گرفتن
differentiate	دیفرانسیل گرفتن
to take a d.	تصمیم گرفتن
differentiates	مشتق گرفتن
celebrate	جشن گرفتن
niggle	خرده گرفتن
wrestles	کشتی گرفتن
celebrates	جشن گرفتن
snatching	گرفتن مقدار کم
to catch up	گرفتن ربودن
to change ones condition	زن گرفتن شوهرکردن
differentiates	دیفرانسیل گرفتن
monopolizing	امتیازانحصاری گرفتن
cuddle	دراغوش گرفتن
celebrate	یادبود گرفتن
wring	با شکنجه گرفتن
wrestled	کشتی گرفتن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com