Dictiornary-Farsi | حق برداشت ویژه | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (3 milliseconds)

English	Persian
special drawing right	حق برداشت ویژه
special drawing rights	حق برداشت ویژه


Other Matches

idiosyncrasy	طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
idiosyncrasies	طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
to watch for certain symptoms	توجه کردن به نشانه های ویژه [علایم ویژه مرض ]
special interest groups	گروههایی با علاقه ویژه گروه مشترک المنافع ویژه
specialities	کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
specialty	کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
speciality	کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
idiocrasy	طبیعت ویژه طرز فکر ویژه
praetorial	متعلق به گارد ویژه سربازی که جز گارد ویژه است
takings	برداشت
impressions	برداشت
offtake	برداشت
impression	برداشت
land surveying	برداشت
acceptances	برداشت
draw off	برداشت
acceptance	برداشت
removal	برداشت
impressionist	برداشت گرای
impressionists	برداشت گرای
impressionistic	برداشت گذار
remove	برداشت کردن
first impression	برداشت نخستین
impressionistic	برداشت گرایانه
withdrawal warrant	مجوز برداشت
withdraws	برداشت از حساب
special drawing right	حق برداشت مخصوص
removal of slag	برداشت سرباره
removal of phosphorus	برداشت فسفر
removal of cinder	برداشت تفاله
removal of chips	برداشت براده
withdraw	برداشت از حساب
removing	برداشت کردن
removes	برداشت کردن
take off divisor	مقسم برداشت اب
under ground survey	برداشت زیرزمینی
stripping	برداشت لایه رو
metal removal	برداشت براده
overdrafts	اضافه برداشت
approach	برداشت روش
approached	برداشت روش
dual impression	برداشت دوگانه
approaches	برداشت روش
overdraft	اضافه برداشت
draw off	بده برداشت
make a copy of	سواد برداشت
cropper	برداشت کننده محصول
take off distributor	اب پخشکن مقسم برداشت اب
the timber warped	تیر تاب برداشت
targetting	نقطه برداشت یا قرائت
targetted	نقطه برداشت یا قرائت
handpick	برداشت محصول با دست
nets	برداشت خالص کردن
nett	برداشت خالص کردن
net	برداشت خالص کردن
safe yield	بده قابل برداشت
target	نقطه برداشت یا قرائت
targeted	نقطه برداشت یا قرائت
targeting	نقطه برداشت یا قرائت
overdraw	اضافه برداشت کردن
targets	نقطه برداشت یا قرائت
. She dropped her demands (claim).	دست از تقاضاهای خود برداشت
overdraft	برداشت اب بیش از اندازه مجاز
overdrafts	برداشت اب بیش از اندازه مجاز
forbore	دست برداشت امتناع کرد
site survey	برداشت نقشه تکهای از زمین
paper gold	منظور حق برداشت مخصوص است
No man can serve two masters. <proverb>	با یک دست نمى شود دو هندوانه را برداشت .
overdraft	دستور پرداخت بی محل اضافه برداشت
overdrafts	دستور پرداخت بی محل اضافه برداشت
The police officer took down the car number .	افسر پلیس نمره اتوموبیل را برداشت
agronomy	علم برداشت محصول وبهره برداری از خاک
demand deposit	سپرده بانکی که بدون چک میتوان برداشت کرد
corn harvester	کمباین [کشاورزی] [ماشین برداشت محصولات دانه دار]
harvester	کمباین [کشاورزی] [ماشین برداشت محصولات دانه دار]
combine harvester	کمباین [کشاورزی] [ماشین برداشت محصولات دانه دار]
harvester-thresher [rare]	کمباین [کشاورزی] [ماشین برداشت محصولات دانه دار]
combine [combine harvester]	کمباین [کشاورزی] [ماشین برداشت محصولات دانه دار]
combined harvester	کمباین [کشاورزی] [ماشین برداشت محصولات دانه دار]
overdrawn account	حساب اضافه برداشت شده حساب با مانده منفی
acceptance test	آزمایش کوچک شدگی آزمایش برداشت
peculiar	ویژه
nets	ویژه
priviege	حق ویژه
expert	ویژه گر
prerogative	حق ویژه
special character	ویژه
special	ویژه
adhoc	ویژه
prerogatives	حق ویژه
paticular	ویژه
idiocrasy	ویژه
extra special	ویژه
nett	ویژه
expressed	ویژه
particular	ویژه
particulars	ویژه
expressing	ویژه
specialists	ویژه گر
expresses	ویژه
specific	ویژه
special <adj.>	ویژه
specifics	ویژه
express	ویژه
specific humidity	نم ویژه
specially	ویژه
net	ویژه
specialist	ویژه گر
extra <adj.>	ویژه
privilege	حق ویژه
experts	ویژه گر
sampling	نمونه گیری برداشت نمونه
specialist	ویژه کار
kink	ویژه گی فرریز
labeled cargo	کالای ویژه
lachrymal	ویژه اشک
lacrimal	ویژه اشک
net profit	سود ویژه
special session	نشست ویژه
extraordinary meeting	نشست ویژه
monocular	ویژه یک چشم
life guard	هنگ ویژه
monkish	ویژه راهبان
indicium	نشانه ویژه
relative density	گرانی ویژه
byelaw	قانون ویژه
conizance	نشان ویژه
proper value	ویژه مقدار
characteristic root	ویژه مقدار
characteristic number	ویژه مقدار
characteristic function	ویژه تابع
cariologist	ویژه گر قلب
bylaw	قانون ویژه
body guard	هنگ ویژه
acoustician	ویژه گر اواشنود
ecotype	بوم ویژه
habiliments	جامه ویژه
gastronomist	ویژه گرخوراک
special party	گروه ویژه
extra equipment	متعلقات ویژه
equity capital	ارزش ویژه
endemical	ویژه یک قوم
electrical resistivity	مقاومت ویژه
eigenvalue	ویژه مقدار
eigenfunction	ویژه تابع
favourite or vor	ویژه مخصوص
special passport	پاسپورت ویژه
specific humidity	رطوبت ویژه
special duty	کار ویژه
specific lattice	شبکه ویژه
specific resistance	مقاومت ویژه
special deposits	سپردههای ویژه
special character	دخشه ویژه
specific rotation	چرخش ویژه
specific viscosity	گرانروی ویژه
specific volume	حجم ویژه
special case	مورد ویژه
specific heat	دمای ویژه
special symbol	نماد ویژه
special verdict	تصمیم ویژه
species specific	نوع- ویژه
specific cost	هزینه ویژه
specific donor	دهنده ویژه
specific drawdown	افت ویژه
specific heat	گرمای ویژه
special bastard	حرامزاده ویژه
special agreement	قرارداد ویژه
specific weight	سنگینی ویژه
proper volume	ویژه حجم
proper function	ویژه تابع
prerogatived	دارای حق ویژه
preceptorial	ویژه اموزگاری
praetorian guard	گارد ویژه
specific yield	ابدهی ویژه
speleologist	ویژه گر غارشناسی
penologist	ویژه گر کیفرشناسی
special effects	جلوههای ویژه
particular lien	حق حبس ویژه
quantum state	ویژه حالت
regiospecific	جهت ویژه
singular matrix	ماتریس ویژه
singular matrix	ماتریش ویژه
self weight	ویژه وزن
resistivity	مقاومت ویژه
specific weight	وزن ویژه
(not one's) cup of tea <idiom>	علاقه ویژه
idioms	تعبیر ویژه
specialists	ویژه کار
stalling	لژ جایگاه ویژه
stall	لژ جایگاه ویژه
lingo	زبان ویژه
expert	ویژه کار
specialises	ویژه گری
specialising	ویژه گری
booth	جای ویژه
booths	جای ویژه
specialize	ویژه گری
experts	ویژه کار
specializes	ویژه گری
dead weight	ویژه وزن