English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
dole حق بیمه ایام بیکاری
Other Matches
unemployment insurance بیمه بیکاری
natural rate hypothesis فرضیهای که بر اساس ان یک حداقل نرخ بیکاری وجود دارد که چنانچه میزان بیکاری از این حد کمتر شود در این صورت تورم با شتاب بیشتری افزایش می یابد . در این نرخ طبیعی بیکاری
unemployment compensation پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
okuns law براساس این قانون رابطه نزدیکی بین تغییرات نرخ بیکاری وافزایش تولید واقعی وجوددارد . اوکان نشان میدهد که در امریکا برای کاهش 1درصد نرخ بیکاری تولیدواقعی باید معادل 3درصدافزایش یابد
valued policy بیمه نامه دریایی که در ان مبلغ بیمه دقیقا" تعیین و ذکر میشود
self insurance بیمه شدگی توسط خویشتن بیمه شدن پیش خود
exclusion clause مادهای از قرارداد بیمه که در ان مواردی که مشمول بیمه نمیگردد ذکر شده است
excess loss cover بیمه مجدد ان قسمت از زیان که بیش از مقدار بیمه شده قبلی است
continuation clause مادهای که درقرارداد بیمه ذکر گردیده وبراساس ان قراداد بیمه تمدیدمی گردد
accomodation line قبول یک نوع خطر به وسیله بیمه گزار وقتی با بیمه نامه های دیگری همراه است
open policy بیمه نامهای که در ان قیمت کالای بیمه شده معین نشده ودر وقت تلف شدن تعیین میشود
policy بیمه نامه ورقه بیمه
reassurance بیمه اتکایی بیمه ثانوی
reassurances بیمه اتکایی بیمه ثانوی
policies بیمه نامه ورقه بیمه
times ایام
timed ایام
time ایام
f. times ایام قدیم
holy day ایام متبرکه
days of grace ایام مهلت
running days ایام هفته
christmastide ایام کریسمس
ball ایام خوش
feria یکی از ایام هفته
workweek ایام کار درهفته
leaves of absence ایام ترک خدمت
workmen's compensation insurance بیمهء ایام کار
leave of absence ایام ترک خدمت
triduum سه روز ایام ثلاثه
vacationist گشتگر ایام تعطیلات
vacationer گشتگر ایام تعطیلات
Yuletide ایام عید تولد عیسی
laydays ایام بارگیری و باراندازی کشتی
lay day ایام بارگیری و باراندازی کشتی
salad days ایام جوانی وبی تجربگی
c & f قیمت کالا وهزینه حمل ان بدون بیمه دریایی و تولید کننده پس ازتسلیم کالا به شرکت کشتیرانی و پرداخت هزینه حمل از خودسلب مسئولیت میکند و حق بیمه تا مقصد به عهده خریدار است
ash wednesday اولین روز ایام روزهء مسیحیان
halcyon ایام خوب گذشته روز ارام
whitsuntide سه روز اول ایام عید گلریزان
mummer هنرپیشه صامت بازیگر نقابدار ایام نوئل
leave year سال کار بدون محاسبه ایام مرخصی یا ترک خدمت
red letter مربوط به روزهای تعطیل و اعیاد مخصوص ایام خوشحالی فراموش نشدنی
idless بیکاری
sloth بیکاری
idleness بیکاری
inoccupation بیکاری
vacation بیکاری
unemployment بیکاری
idly به بیکاری
vacations بیکاری
off hours ساعات بیکاری
rate of unemployment نرخ بیکاری
unemployment rate نرخ بیکاری
residual unemployment بیکاری باقیمانده
an off day روز بیکاری
seasonal unemployment بیکاری فصلی
structural unemployment بیکاری ساختاری
structural unemployment بیکاری بنیادی
idle hours ساعتهای بیکاری
technological unemployment بیکاری فنی
unemployment inflation dilemma معمای بیکاری
voluntary unemployment بیکاری ارادی
In ones spare time . دروقت بیکاری
cyclical unemployment بیکاری ادواری
chronic unemployment بیکاری مزمن
cyclical unemployment بیکاری دورانی
jobless وابسته به بیکاری
marginal unemployment بیکاری نهائی
latency زمان بیکاری
hidden unemployment بیکاری پنهان
frictional unemployment بیکاری اصطکاکی
intellectual unemployment بیکاری تحصیلکرده ها
mass unemployment بیکاری انبوه
down time زمان بیکاری
disguised unemployment بیکاری نامرئی
disguised unemployment بیکاری پنهان
natural unemployment rate نرخ بیکاری طبیعی
inactively از روی بیکاری بطورغیرفعال
idlesse بیکاری تنبلی بطالت
idleness بیکاری تنبلی بطالت
involuntary unemployment بیکاری غیر ارادی
vacant hours ساعات بیکاری یا فراغت
unemployment fund صندوق تامین بیکاری
quantity of leisure مقدار ساعات بیکاری
kief بنگ کیف بیکاری
idle time دوره فترت زمان بیکاری
Time hangs heavily on my hands. از زور بیکاری حوصله ام سر رفته
unemployment benefit کمک دریافتی در دوران بیکاری
technological unemployment بیکاری ناشی ازپیشرفتهای فنی
inflationary gap بیکاری مطلقا" وجودنداشته باشد
lay off فصل کم کاری دوره بیکاری
trade off between inflation and رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری
leisure hours ساعات فراغت یا بیکاری هنگام فرصت
man a bout town ادم بیکاری که همیشه به باشگاه و نمایشگاههای شهر میرود
I am obsessed by fear of unemployment . تنها فکرم نگرانی از بیکاری ( عدم اشتغال ) است
strike pay حقوق ایام اعتصاب که ازطرف سندیکاهای کارگری به اعتصاب کنندگان پرداخت میشود
dog days ایام بین اول ژوئیه تا اول سپتامبر که هوا بسیار گرم است
mondayish بیحال در روز دوشنبه بواسطه بیکاری یکشنبه خسته از کار
frictional unemployment بیکاری کوتاه مدت که در نتیجه تحرک ناقص نیروی کار
phillips curve شکلی غیرخطی بوده و در حقیقت نشان میدهد که یک رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری وجود دارد
begger my neighbour policy سیاستی است که هدفش انتقال مشکل بیکاری به کشور دیگر است مانندافزایش تعرفه گمرکی
underwriters بیمه گر
premium حق بیمه
assurance بیمه
insurer, underwriter بیمه گر
aids to trade بیمه
assurer بیمه گر
insurance premium حق بیمه
insurers بیمه گر
insurer بیمه گر
cost,insurance,freight and exchange(cif& بیمه
insurance permium حق بیمه
premiums حق بیمه
insurance حق بیمه
level premium حق بیمه
assurances بیمه
insurance بیمه
underwriter بیمه گر
reinsurance بیمه مجدد
industrial insurance بیمه صنعتی
social insurance بیمه اجتماعی
reinsurance بیمه اتکائی
hull insurance بیمه بدنه
policy holder دارنده بیمه
premiums مبلغ بیمه
health insurance بیمه بهداشت
fire insurance بیمه حریق
insured, policy holder بیمه شده
premiums وثیقه حق بیمه
pension insurance بیمه بازنشستگی
health insurance بیمه تندرستی
health insurance بیمه بهداشتی
old age insurance بیمه بازنشستگی
policy بیمه نامه
property insurance بیمه دارائی
insurability بیمه برداری
insurance company شرکت بیمه
insurance cover پوشش بیمه
marine insurance بیمه بحری
marine insurance بیمه دریایی
insurant بیمه گذار
assured بیمه گزار
leading insurer بیمه گر اصلی
joint insurance بیمه اشتراکی
premium مبلغ بیمه
insurance certificate گواهی بیمه
insurance certificate بیمه اتکایی
insurable بیمه شدنی
insurable بیمه کردنی
insurable قابل بیمه
insurance agent عامل بیمه
assured بیمه شده
insurance agent نماینده بیمه
premium وثیقه حق بیمه
insurance broker دلال بیمه
insurance broker واسطه بیمه
insurance certificate بیمه مشترک
reinsurer بیمه گر اتکائی
actuary کارشناس بیمه
national insurance بیمه اجتماعی
actuaries کارشناس بیمه
accident insurance بیمه حوادث
accident insurance بیمه تصادفات
reinsurance بیمه اتکایی
insure بیمه کردن
life assurance بیمه عمر
assurable بیمه کردنی
assurer بیمه کننده
liability insurance بیمه تعهدی
liability insurance بیمه بدهی
life assurance بیمه جان
national insurance بیمه ملی
term insurance بیمه موقت
assurance بیمه عمر
actuary متخصص بیمه
insurance پول بیمه
insurance policies قرارداد بیمه
insurance policies بیمه نامه
insurance policies سند بیمه
insurance policy قرارداد بیمه
insurance policy بیمه نامه
insurance policy سند بیمه
assurances گستاخی بیمه
actuaries متخصص بیمه
blanket insurance بیمه کلی
cargo insurance بیمه محموله
wagering policy بیمه قماری
insured بیمه شونده
insured بیمه شده
insured بیمه گذار
life insurance بیمه زندگی
credit insurance بیمه اعتبار
assurance گستاخی بیمه
assures بیمه کردن
policies بیمه نامه
to u. a policy of insurance سند بیمه
deductible فرانشیز بیمه
assure بیمه کردن
employer's liability insurance company شرکت بیمه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com