Dictiornary-Farsi | حق تثبیت اختراع | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 204 (10 milliseconds)

English	Persian
patent	حق تثبیت اختراع
patented	حق تثبیت اختراع
patenting	حق تثبیت اختراع
patents	حق تثبیت اختراع


Other Matches

specification	اوصاف و مشخصات دقیق یک اختراع که بر مبنای ان اختراع ثبت میشود
patented	حق ثبت اختراع حق انحصاری اختراع
patenting	حق ثبت اختراع حق انحصاری اختراع
patent	حق ثبت اختراع حق انحصاری اختراع
patents	حق ثبت اختراع حق انحصاری اختراع
automatic pilots	وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
automatic pilot	وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
voltage stabilizer	تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
stabilizer	تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
stabilisers	تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
monetarists	طرفداران مکتب پولی گروهی که معتقدند که سیاست پولی در رابطه باایجاد ثبات اقتصادی و تثبیت اشتغال و درامد نقش موثرتری نسبت به سیاست مالی دارد . همچنین این عده اعتقاد دارند که اقتصاد بخودی خود تثبیت خواهد شد
device	اختراع
devices	اختراع
excogitation	اختراع
patent right	حق اختراع
mintage	اختراع
invention	اختراع
patents	حق اختراع
contraptions	اختراع
patent	حق اختراع
contraption	اختراع
patented	حق اختراع
contrivance	اختراع
patenting	حق اختراع
contrivances	اختراع
invent	اختراع کردن
inventing	اختراع کردن
artifice	اختراع نیرنگ
invents	اختراع کردن
artifices	اختراع نیرنگ
mint	اختراع کردن
invented	اختراع کردن
minting	اختراع کردن
minted	اختراع کردن
mints	اختراع کردن
inventive	اختراع کننده
fictions	داستان اختراع
fiction	داستان اختراع
to patent an invention	ثبت اختراع
drum up <idiom>	اختراع کردن
pull out of a hat <idiom>	اختراع کردن
patents	حق ثبت اختراع
make something up <idiom>	اختراع کردن
patenting	حق ثبت اختراع
patented	حق ثبت اختراع
patent	حق ثبت اختراع
invention of the aeroplane	اختراع هواپیما
inventible	قابل اختراع
inventive power	هوش اختراع
inventiveness	قوه اختراع
inventive power	قوه اختراع
appliance	تمهید اختراع
forgetive	اختراع کننده
invenit	اختراع کرد
appliances	تمهید اختراع
inventiveness	هوش اختراع
fixation	تثبیت
stabilizes	تثبیت
stabilized	تثبیت
anchor cell	سل تثبیت
stabilize	تثبیت
fixity	تثبیت
fixations	تثبیت
fixing	تثبیت
consolidation	تثبیت
stabilisation	تثبیت
stabilising	تثبیت
stabilization	تثبیت
stabilised	تثبیت
confirmation	تثبیت
stabilises	تثبیت
corroboration	تثبیت
figment	سخن جعلی اختراع
patented	اختراع ثبت شده
best thing since sliced bread <idiom>	[یک نوآوری یا اختراع خوب]
patented	حق ثبت اختراع پروانه
patenting	حق ثبت اختراع پروانه
contrivable	اختراع کردنی اندیشیدنی
coins	اختراع وابداع کردن
coin	اختراع وابداع کردن
patents	حق ثبت اختراع پروانه
figments	سخن جعلی اختراع
patenting	اختراع ثبت شده
patents	اختراع ثبت شده
forgetive	دارای هوش اختراع
patent	حق ثبت اختراع پروانه
patent	اختراع ثبت شده
ingenuity	امادگی برای اختراع
price ceilings	تثبیت قیمت
stabilizers	تثبیت کننده ها
reinstatement	تثبیت در مقام
holding attack	تک تثبیت کننده
stop go policy	سیاست تثبیت
visual fixation	تثبیت دیداری
positioning	تثبیت موقعیت
fixation of affect	تثبیت عاطفی
voltage stabilization	تثبیت ولتاژ
maintenance level	سطح تثبیت
mechanical stabilization	تثبیت مکانیکی
nitrogen fixation	تثبیت نیتروژن
wage stabilization	تثبیت مزد
confirmation	تثبیت استقرار
functional fixedness	تثبیت کارکردی
fixing agent	عامل تثبیت
fixedness	تثبیت شدگی
father fixation	تثبیت پدری
fixation point	نقطه تثبیت
price freezing	تثبیت قیمت
fixation process	فرایند تثبیت
price stabilization	تثبیت قیمت
course stabilizer	تثبیت کننده
price freeze	تثبیت قیمت ها
fixate	تثبیت کردن
avouch	تثبیت کردن
price stability	تثبیت قیمت
stabilization	پابرجاسازی تثبیت
stabilises	تثبیت کردن
stabilised	تثبیت کردن
reinstated	تثبیت کردن
reinstates	تثبیت کردن
reinstate	تثبیت کردن
reinstating	تثبیت کردن
stabilizes	تثبیت کردن
economic stabilization	تثبیت اقتصادی
stabilized	تثبیت کردن
stabilize	تثبیت کردن
stabilisers	تثبیت کننده
stabilizer	تثبیت کننده
stabilising	تثبیت کردن
heat setting	تثبیت گرمائی
patentee	صاحب اختراع ثبت شده
trump up <idiom>	ساختن ،درمغز اختراع کردن
patentee	ذینفع اختراع به ثبت رسیده
patentee	صاحب اختراع ثبت شدن
europatents	حق اختراع قابل قبول دراروپا
daedal	دارای هوش اختراع پیچیده
compass	نقشه کشیدن اختراع کردن
CERN	یس که www اولین آنجا اختراع شد
atentee	صاحب اختراع ثبت شده
patentee	ذینفع اختراع ثبت شده
holding force	نیروی تثبیت کننده
stabilizing sleeve	غلاف تثبیت کننده
well fixed	خوب تثبیت شده
verges	شانه تثبیت نشده
verge	شانه تثبیت نشده
fixes	تثبیت محل ناو
fix	تثبیت محل ناو
stabilizer	ثابت تثبیت کننده
stabilisers	ثابت تثبیت کننده
viscosity stabilizer	تثبیت کننده گرانروی
voltage stabilization	تثبیت فشار الکتریکی
stabilized layer	لایه تثبیت شده
stabilized layer	قشر تثبیت شده
hard shoulder	شانه تثبیت شده
exchanged stabilization fund	صندوق تثبیت ارز
emulsion stabilizer	تثبیت کننده امولسیونی
stabilization policy	سیاست تثبیت اقتصادی
course stabilizer	دستگاه تثبیت مسیر
course stabilizer	تثبیت کننده مسیر
built in stabilizers	تثبیت کنندههای خودکار
automatic stabilizer	تثبیت کننده خودکار
It sinds into insignificance beside his invention .	این درمقابل اختراع اوهیچ است
voltage stabilizer	تثبیت کننده اختلاف سطح
self stabilizing dynamo	دینام خود تثبیت کننده
commodity agreement	تثبیت مشترک قیمت فروش
zener diode stabilization	تثبیت کنندگی دیود زنر
route	به خاک نشاندن تثبیت کردن
routes	به خاک نشاندن تثبیت کردن
mains voltage stabilizer	تثبیت کننده ولتاژ شبکه
cook up <idiom>	اختراع کردن ،ساختن وچیزی روباهم گذاشتن
new	وسیله الکترونیکی که اخیرا اختراع شده باشد
new-	وسیله الکترونیکی که اخیرا اختراع شده باشد
ajeeb	دستگاه شطرنجبازمکانیکی به اختراع چارلزارثر هاپر در 8681
contraption	تدبیر [اختراع] [ابتکار] [اسباب عجیب و غریب]
nordenfelt	یکجور مسلسل که سوئدی اختراع کرده است
newest	وسیله الکترونیکی که اخیرا اختراع شده باشد
newer	وسیله الکترونیکی که اخیرا اختراع شده باشد
europatents	اختراع ثبت شده که دراروپا معتبر میباشد
stabilised	به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
stabilising	به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
stabilises	به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
stabilize	به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
stabilized	به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
pegging	تثبیت قیمت اوراق بهادار وارز
stabilizes	به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
mauser	یکجور تفنگ که ماوزرنام المانی اختراع کرده است
royalties	پولی که در مقابل استفاده از اختراع به صاحب ان پرداخت میگردد
royalty	پولی که در مقابل استفاده از اختراع به صاحب ان پرداخت میگردد
high frequency stabilized arc	قوس نوری تثبیت شده ی فرکانس بالا
adjustable stabilizer	تثبیت کننده افقی قابل تنظیم هواپیما
functional finance	سیاست مالی دولت برای تثبیت وضع اقتصادی
price support	تثبیت قیمت توسط دولت برای حمایت کالا
morse alphabet or code	الفبای خط و نقطه که شخصی بنام morse برای تلگراف اختراع کرد
stop bath	ابگونه اسیدی که برای تثبیت عکس وفیلم بکار میرود
setting time	[مدت زمان لازم جهت تثبیت و پایدار شدن رنگ در رنگرزی]
fair trade laws	قوانین تجارت منصفانه قرارداد بین تولیدکننده وفروشنده برای تثبیت یا تعیین حداقل قیمت
caveator	کسیکه درضمن تقاضای ثبت اختراع تقاضامیکند به تقاضای دیگران تر
upward compatible	طراحی شده برای سازگاری با مدلهای موجود یا مدلهای آینده که هنوز اختراع نشده اند
upwards compatible	طراحی شده برای سازگاری با مدلهای موجود یا مدلهای آینده که هنوز اختراع نشده اند
positioning band	حلقه تثبیت حلقه ثبات گلوله روی پوکه