Dictiornary-Farsi | حق تصرف ملک ومطالبه خسارت | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
ejectment	حق تصرف ملک ومطالبه خسارت


Other Matches

certificate of damage	تصدیق خسارت وارده بر کالای خسارت دیده یا تخلیه نشده که از طرف مقامات بندرصادر میشود
general average	خسارت دریایی عمومی خسارت کلی
indemnities	تضمین جبران خسارت احتمالی اینده تضمین هر نوع خسارت
indemnity	تضمین جبران خسارت احتمالی اینده تضمین هر نوع خسارت
punitive damages	خسارت ناشی از مجازات خسارت حاصله از اجرای مجازات
claim for indemnification	ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
keeping	تصرف
lien	حق تصرف
seizures	تصرف
right of possession	حق تصرف
occupation	تصرف
possessorship	تصرف
occupations	حق تصرف
occupations	تصرف
tenure	تصرف
seizure	تصرف
occupation	حق تصرف
possession	ید تصرف
arrangement	تصرف
acquest	تصرف
possession	تصرف
occupancy	تصرف
arrangements	تصرف
originality	تصرف
grabbing	تصرف کردن
occupy	تصرف کردن
to come to	تصرف کردن
occupies	تصرف کردن
to take possession of	تصرف کردن
grabbed	تصرف کردن
grab	تصرف کردن
seizin	تصرف مطلق
seisin	تصرف املاک
seizor	تصرف کننده
take possession of	تصرف کردن
seisin	تصرف مطلق
tenendum	مدت تصرف
to come into	تصرف کردن
seizin	تصرف املاک
priorities	سبق تصرف
tenability	قابلیت تصرف
grabs	تصرف کردن
occupying	تصرف کردن
re-entry	اعاده تصرف
lien	حق تصرف وثیقه
inhabitancy	تصرف حق سکنی
glom on to	تصرف کردن
modification	تصرف در معنی
re entry	اعاده تصرف
forcible entry and detainer	تصرف عدوانی
forceble entry and detainer	تصرف عدوانی
figuration	ترکیب تصرف
restitution	اعاده تصرف
deflowers	تصرف کردن
possess	در تصرف داشتن
possesses	در تصرف داشتن
possessing	در تصرف داشتن
right of lien	حق تصرف وثیقه
put in possession	تصرف کردن
prepossession	تصرف قبلی
possessory right	حق تصرف یا مالکیت
deflower	تصرف کردن
deflowered	تصرف کردن
deflowering	تصرف کردن
come into	تصرف کردن
to get possession of	تصرف کردن
seizes	تصرف کردن
occupations	تصرف کردن
hold	تصرف کردن
occupations	اشغال تصرف
priority	سبق تصرف
occupation	تصرف کردن
occupation	اشغال تصرف
seizing	تصرف توقیف
larceny	تصرف غیرقانونی
vesture	تصرف اراضی
holds	تصرف کردن
seize	تصرف کردن
seized	تصرف کردن
interpolating	دخل و تصرف در سند
regains	دوباره تصرف کردن
interpolate	دخل و تصرف در سند
abates	غصب یا تصرف عدوانی
abating	غصب یا تصرف عدوانی
interpolated	دخل و تصرف در سند
redisseinsin	اعاده تصرف عدوانی
abated	غصب یا تصرف عدوانی
abate	غصب یا تصرف عدوانی
orinality	قوه انشا تصرف
mere right	حق مالکیت بدون تصرف
regain	دوباره تصرف کردن
dispossess	از تصرف محروم کردن
possession by title of ownership	تصرف به عنوان مالکیت
regaining	دوباره تصرف کردن
dispossessed	از تصرف محروم کردن
dispossesses	از تصرف محروم کردن
regained	دوباره تصرف کردن
dispossessing	از تصرف محروم کردن
interpolates	دخل و تصرف در سند
to hold in fee	تصرف مطلق داشتن در
holds	جا گرفتن تصرف کردن
capture	تصرف کردن ربایش
tenement	هر چیز قابل تصرف
tenements	هر چیز قابل تصرف
forcible de ainer	ضبط یا تصرف عدوانی
expropriator	سلب تصرف کننده
disseise	تصرف عدوانی کردن
usucaption	تصرف بلا معارض
deforce	تصرف غاصبانه کردن
deforce	تصرف عدوانی کردن
capturing	تصرف کردن ربایش
captures	تصرف کردن ربایش
hold	جا گرفتن تصرف کردن
disposable income	درامد قابل تصرف
recompensing	خسارت
depredation	خسارت
depredations	خسارت
recompense	خسارت
damage	خسارت
recompensed	خسارت
averaging	خسارت
averages	خسارت
casualties	خسارت
averaged	خسارت
average	خسارت
recompenses	خسارت
detriment	خسارت
harming	خسارت
harmed	خسارت
reprise	خسارت
lesions	خسارت
loss	خسارت
scathe	خسارت
lesion	خسارت
smart money	خسارت
harms	خسارت
harm	خسارت
injury	خسارت
casualty	خسارت
possess	تصرف کردن دارا بودن
suppliant	خواهان دعوی اعاده تصرف
preoccupying	از پیش اشغال یا تصرف کردن
secure	تصرف کردن گرفتن هدف
tenruial	وابسته بمدت تصرف یااجاره
secures	تصرف کردن گرفتن هدف
lien	حق وصول طلب حق تصرف وثیقه
vested in possession	واگذاری مال تحت تصرف
reduction into possession	از قوه به فعل دراوردن تصرف
preoccupies	از پیش اشغال یا تصرف کردن
preoccupy	از پیش اشغال یا تصرف کردن
land control operation	عملیات تصرف اماجهای زمینی
possessing	تصرف کردن دارا بودن
possesses	تصرف کردن دارا بودن
personal disposable income	درامد قابل تصرف شخصی
swooper	موجد خسارت
effective damage	خسارت موثر
delayed payment penalty	خسارت تاخیرتادیه
general damage	خسارت عمومی
civil injury	خسارت مدنی
claim of compensation	ادعای خسارت
to recover damages	خسارت گرفتن
consequential damages	خسارت غیرمستقیم
consequential damages	خسارت تبعی
constructive total loss	خسارت کلی
damnify	خسارت زدن
total loss	خسارت کلی
special damage	خسارت مخصوص
solatium	جبران خسارت
particular average	خسارت جزئی
moral damage	خسارت معنوی
indemnification	تضمین خسارت
do damage	خسارت زدن
liquidated damages	خسارت نقدی
proceeding for damage	دعوی خسارت
material damage	خسارت مادی
partial loss	خسارت جزیی
general damage	خسارت کلی
water damage	خسارت اب دیدگی
sea water damage	خسارت اب دریا
willful misconduct	خسارت عمدی
g/a	خسارت عمومی
g/a	خسارت کلی
particular average	خسارت خاص
recompensed	رفع خسارت
recompenses	رفع خسارت
averages	خسارت بحری
toll	تحمل خسارت
averaged	خسارت بحری
tolling	تحمل خسارت
recompensing	رفع خسارت
average adjustment	تصفیه خسارت
average	خسارت بحری
averaging	خسارت بحری
assumpsit	ادعای خسارت
recuperation	جبران خسارت
redressed	جبران خسارت
redress	جبران خسارت
damaged	خسارت دیده
actual damage	خسارت واقعی
recuperation	رفع خسارت