English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 36 (4 milliseconds)
English Persian
suffrage حق رای وشرکت در انتخابات رای
Other Matches
dissociating قطع همکاری وشرکت
dissociates قطع همکاری وشرکت
dissociate قطع همکاری وشرکت
election انتخابات
elections انتخابات
enfranchize حق رای در انتخابات
law of election قانون انتخابات
ballot rigging تقلبدر انتخابات
bye election انتخابات فرعی
by election انتخابات فرعی
pollsters نافر انتخابات
pollster نافر انتخابات
general election انتخابات عمومی
general elections انتخابات عمومی
proportional representation انتخابات نسبی
Rigged elections ? انتخابات فرمایشی
Rigged elections . انتخابات قلابی
returning officer سرپرست انتخابات برزن
election of the committee انتخابات هیات رئیسه
election supervisory council انجمن نظارت بر انتخابات
election supervisor council انجمن نظارت بر انتخابات
returning officers سرپرست انتخابات برزن
by-election انتخابات میان دورهای
by-elections انتخابات میان دورهای
genral election انتخابات عمومی برای مجلس
disfranchisement محروم سازی یا محرومیت ازحق انتخابات
canvasser پروپاکاندچی انتخابات و غیره رای جمع کن
campaigner سرباز کهنه کار نامزد انتخابات
campaigners سرباز کهنه کار نامزد انتخابات
sheriffs نماینده رسمی دولت در یک ناحیه که ماموراجرای قوانین و انجام امورقضایی و نظارت بر انتخابات است
sheriff نماینده رسمی دولت در یک ناحیه که ماموراجرای قوانین و انجام امورقضایی و نظارت بر انتخابات است
It will be interesting to see how the first free elections play themselves out. خیلی جالب خواهد بود تا ببینید که نتیجه اولین انتخابات آزاد چه خواهد شد .
occupation franchise حق رای در انتخابات درصورتی که مستلزم درتصرف داشتن مقداربخصوصی از اراضی در حوزه محل رای گیری باشد
put up برای انتخابات نامزد کردن سازش کردن
put-up برای انتخابات نامزد کردن سازش کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com