English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
tolled حق عبور یا حق ارتفاق ساقط شده در اثر مرور زمان
Other Matches
curfew زمان قطع عبور و مرور قرق
curfews زمان قطع عبور و مرور قرق
imprescriptible وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
traffic post پست کنترل و عبور مرور پاسگاه کنترل عبور و مرور
traffics عبور و مرور
trafficking عبور و مرور
traffic عبور و مرور
trafficked عبور و مرور
traffic intensity شدت عبور و مرور
eligible traffic عبور و مرور مجاز
airfield traffic عبور و مرور فرودگاه
traffic control کنترل عبور و مرور
traffic court دادگاه عبور و مرور
access structures ساختمانهای عبور و مرور
traffic density تکاشف عبور و مرور
traffic density تراکم عبور و مرور
traffic lane مسیر عبور و مرور
traffic peak حداکثر عبور و مرور
traffic density شدت عبور و مرور
traffic sign علامت عبور و مرور
bus traffic عبور و مرور اتوبوسها
to be under curfew در منع عبور و مرور بودن
air-traffic control کنترل عبور و مرور هوایی
air traffic control کنترل عبور و مرور هوایی
curfew period ساعات منع عبور و مرور
traffic cut تقاطع دو جریان عبور و مرور
air movement section قسمت کنترل عبور و مرور هوایی
road discipline مقررات عبور و مرور روی جاده
pointsman عبور و مرور که دریک نقطه ایستاده
safe conduct جواز عبور و مرور درمنطقه نظامی
safe conducts جواز عبور و مرور درمنطقه نظامی
safe-conducts جواز عبور و مرور درمنطقه نظامی
access structures ساختمان های قابل عبور و مرور
road time یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
pelican crossing دکمه ای که با زدن آن عبور و مرور قطع میشود
cone penetrometer وسیله تعیین مقاومت خاک برای عبور و مرور خودروها
time lapse مرور زمان
lapse of time مرور زمان
prescriptions مرور زمان
statute of limitation مرور زمان
prescription مرور زمان
inbound traffic مسیر عبور و مرور وسایل نقلیه یا کشتی و هواپیما درخارج از کشور
lapsing استفاده از مرور زمان
acquisitive prescription مرور زمان مملک
negative prescription مرور زمان اسقاط حق
lapse استفاده از مرور زمان
positive prescription مرور زمان ایجاد حق
negative prescription مرور زمان مسقط
extinctive prescription مرور زمان اسقاط حق
period of prescription مدت مرور زمان
ecquisitive prescription مرور زمان مملک
limitation period مدت مرور زمان
positive prescription مرور زمان مملک
lapses استفاده از مرور زمان
time barred مشمول مرور زمان
barred by statute مشمول مرور زمان
limitation of actions مرور زمان دعاوی
creative prescription مرور زمان ایجاد حق
statutory limitation قانون مرور زمان
statute of limitations قانون مرور زمان
limitation act قانون مرور زمان
wear thin <idiom> به مرور زمان لاغر شدن
lapse از مدافتادن مشمول مرور زمان شدن
prescribe to استناد به مرور زمان دراثبات ادعا
elapsation ازدست رفتن حق به واسطه مرور زمان
lapses از مدافتادن مشمول مرور زمان شدن
lapsing از مدافتادن مشمول مرور زمان شدن
to scrape up [money] چیزی را به مرور زمان کم کم جمع کردن [پول]
patina [جرم، کبره و کثیف شدن الیاف پشم در اثر مرور زمان]
prescriptions دستورالعمل نسخه حق مالکیت در نتیجه تصرف طولانی و بلامعارض مرور زمان
prescription دستورالعمل نسخه حق مالکیت در نتیجه تصرف طولانی و بلامعارض مرور زمان
transit time زمان عبور
passtime زمان عبور ستون
electron transit time زمان عبور الکترون
time distance زمان عبور ستون
road time زمان عبور از جاده
limitation of actions در CLقوانین مربوط به مرور زمان در مجموعهای بنام limitation of Statues جمع اوری شده است
easemant ارتفاق
easement ارتفاق
right of easement حق ارتفاق
natural easement حق ارتفاق طبیعی
legal easement حق ارتفاق قانونی
quasi easement حق شبیه به حق ارتفاق
scale فلس پشم [این عامل اصلی کهنه جلوه نمودن فرش در اثر کنده شدن فلس از سطح پشم در اثر مرور زمان و راه رفتن بر روی فرش می باشد.]
he forefeited his right حق او ساقط شد
lapsed ساقط
lapsible ساقط شدنی
miscarried جنین ساقط
lapse vi ساقط شدن
abortive foatus جنین ساقط
lapsed ppa ساقط شده
an incident ray پرتو ساقط
an incident ray شعاع ساقط
casuing to lapse ساقط کننده
void از درجه اعتبار ساقط کردن
it is no longer valid از درجه اعتبار ساقط است
wading crossing عبور از اب درقسمتهای قابل عبور
energy transition عبور انرژی [ عبور عرضه انرژی ازسوخت سنگواره ای به سوخت پایدار ]
line haul زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
cache مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
realtime زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
circuits روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuit روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
lapses سلب سلب یا ساقط یا زایل شدن
lapse سلب سلب یا ساقط یا زایل شدن
lapsable سلب شدنی ساقط شدنی برگشتنی
lapsing سلب سلب یا ساقط یا زایل شدن
access time کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
tracts مرور
overviews مرور
tract مرور
perusal مرور
reviewing مرور
overview مرور
reviews مرور
revisal مرور
once over مرور
once-over مرور
reviewed مرور
reviewal مرور
review مرور
IAM فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
references نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
lapsible a ساقط شدنی باطل شدنی
his right of ownership lapsed حق مالکیت از او سلب شد حق مالکیت او ساقط شد
response time زمان جواب زمان پاسخگویی
seek time زمان جستجو زمان طلب
present زمان حاضر زمان حال
arrivals زمان حضور زمان رسیدن
presenting زمان حاضر زمان حال
presents زمان حاضر زمان حال
arrival زمان حضور زمان رسیدن
presented زمان حاضر زمان حال
read time زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
lapse انصراف مرور
glance نظراجمالی مرور
lapses انصراف مرور
glances نظراجمالی مرور
glanced نظراجمالی مرور
lapsing انصراف مرور
rehearsal مرور ذهنی
rehearsals مرور ذهنی
go through مرور کردن
rub up مرور کردن
go over مرور کردن
run over مرور کردن
turn over مرور کردن
scroll مرور کردن
scrolls مرور کردن
tour of duty زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
reviewing بررسی کردن مرور
wear off/away <idiom> به مرور محو شدن
review بررسی کردن مرور
revisions تجدید نظر مرور
airfield traffic عبورو مرور در فرودگاه
revision تجدید نظر مرور
reviewed بررسی کردن مرور
reviews بررسی کردن مرور
die out <idiom> به مرور از بین رفتن
scan اجمالا مرور کردن
relived در ذهن مرور کردن
relives در ذهن مرور کردن
reliving در ذهن مرور کردن
relive در ذهن مرور کردن
informal design review مرور غیررسمی طرح
scans اجمالا مرور کردن
scanned اجمالا مرور کردن
diacoustics علم مرور وشکست صدا
to run over مرور کردن زیر گرفتن
times مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
time مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
timed مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
brush up on something <idiom> تکرار(مرور)چیزی که ازقبل یادگرفته شده
air traffic regulation and identificatio سیستم تشخیص و کنترل عبورو مرور هوایی
unemployment compensation پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
equation of time خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
execution 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
loom time مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
production cycle زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
interlook dormant period زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
frequency زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequencies زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
walkthrough جلسه بررسی که در ان یک مرحله از توسعه سیستم یابرنامه برای معرفی کردن خطاها مرور میشود
splits زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
right of way حق عبور
tolling حق عبور
toll حق عبور
road haulage حق عبور
tolls حق عبور
right of passage حق عبور
transmittal عبور
transmittance عبور
alpha canis majoris عبور
transmittancy عبور
rights of way حق عبور
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com