Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (11 milliseconds)
English	Persian
chose in action	حق مالکیت نسبت به اموالی که در تصرف فرد نیست
Other Matches
things in action	اموالی که بالفعل در تصرف شخصی نیستند ولی نسبت به ان ها حقی دارد ومیتواند از طریق طرح دعوی ان ها را مطالبه کند
prior possession	تصرف به عنوان مالکیت دلیل مالکیت است مگر انکه خلاف ان ثابت شود
things in possession	اموالی که بالفعل در تصرف شخص هستند
possessory right	حق تصرف یا مالکیت
possession by title of ownership	تصرف به عنوان مالکیت
mere right	حق مالکیت بدون تصرف
hold down	نصرف به عنوان مالکیت تصرف مالکانه
hold down	برای اثبات مالکیت در تصرف داشتن
p is nine points of the law	تصرف شرط عمده مالکیت است
reputed owner	در CL تاجرورشکسته مالک اعتباری کلیه اموالی که در تصرف داردتلقی میشود ولو اینکه واقعا" مالک انها نباشد و این از نظر حفظ حقوق غرماء است
prescriptions	دستورالعمل نسخه حق مالکیت در نتیجه تصرف طولانی و بلامعارض مرور زمان
prescription	دستورالعمل نسخه حق مالکیت در نتیجه تصرف طولانی و بلامعارض مرور زمان
beneficial ownership	مالکیت به نسبت منافع
petitory	مبنی بردادخواهی نسبت به مالکیت
estate in fee	مالکیت مطلق و غیر شرطی نسبت به زمین
covenant runing with land	شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
denationalization	تبدیل مجدد مالکیت عمومی به مالکیت خصوصی بازگشت به وضع قبل از ملی کردن
it is insensitive to light	روشنایی را حس نمیکند نسبت به روشنایی حساس نیست
his right of ownership lapsed	حق مالکیت از او سلب شد حق مالکیت او ساقط شد
joint ownership	اشتراک در مالکیت مالکیت مشاع
apanage	امتیازات و اموالی که بفرزندارشد
curtesy	در CL اموالی راگویند که در صورت فوت زوجه
current fund	اموالی که سریعا "بتوان به پول تبدیل کرد
waifs	اموالی که سارق حین فراربیرون از محل سرقت به جامی گذارد
separation of ownership and control	جدائی مالکیت از کنترل جدائی مالکیت از مدیریت
leverage	نسبت بدهی به دارائی خالص تغییر نسبت غیر معین
ohm's law	جریان در یک مدار با ولتاژ نسبت مستقیم وبا مقاومت نسبت عکس دارد
lift fan	توربوفنی که با نسبت کنارگذارزیاد تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکاررود
All is not gold that glitters. <proverb>	هر آنچه میدرخشد طلا نیست(هر گردى گردو نیست).
liftjet	توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود
winchester disk	دیسک سخت کوچک در یک واحد بسته که وقتی پر است یا لازم نیست , قابل جدا شدن از کامپیوتر نیست
attributable	قابل نسبت دادن نسبت دادنی
prorata	برحسب نسبت معین بهمان نسبت
step frame	استفاده از رشته ویدیویی به صورت یک فریم در هر لحظه برای زمانی که کامپیوتر قوی نیست یا آن قدر سریع نیست که تصاویر بلادرنگ را نشان دهد
transparent	برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
transparently	برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
nationallism	مکتب ملیت اعتقاد به برتری یک ملت نسبت به ملل دیگر و لزوم وفاداری مطلق هر تابع نسبت به ملیت خود
leaving files open	به معنای اینکه فایل بسته نیست یا حاوی نشانه پایان فایل نیست .
his parentage isunknown	اصل و نسبتش معلوم نیست پدرو مادرش معلوم نیست کی هستند
it is past all hope	جای هیچ امیدواری نیست هیچ امیدی نیست
ownership	حق مالکیت
dominion	حق مالکیت
ownership right	حق مالکیت
right of ownership	حق مالکیت
possession	مالکیت
ownership	مالکیت
proprietorial right	حق مالکیت
proprietorship	مالکیت
propritorship	مالکیت
acquisitions	مالکیت
dominium	مالکیت
acquisition	مالکیت
support	حق مالکیت
literary property	حق مالکیت ادبی
joint ownership	مالکیت مشاع
joint ownership	مالکیت اشتراکی
state enterprise	مالکیت دولتی
qualified property	مالکیت محدود
alienation	انتقال مالکیت
joint ownership	مالکیت مشترک
expropriation	سلب مالکیت
estate in common	مالکیت مشاع
documents of title	سند مالکیت
document of title	سند مالکیت
ascription	تصدیق مالکیت
dispossession	سلب مالکیت
villeinage	مالکیت رعیت
collective ownership	مالکیت مشاع
collective ownership	مالکیت جمعی
individual ownership	مالکیت فردی
title deed	اسناد مالکیت
title deed	سند مالکیت
reconversion	اعاده مالکیت
title deed	قباله مالکیت
title deeds	سند مالکیت
condominium	مالکیت مشترک
condominiums	مالکیت مشترک
title of territory	مالکیت اقلیم
asset ownership	مالکیت دارائی
public domain	مالکیت دولتی
public ownership	مالکیت دولتی
gen	حالت مالکیت
slaveholding	مالکیت برده
muniment of title	دلیل مالکیت
get hold of (something) <idiom>	به مالکیت رسیدن
private ownership	مالکیت خصوصی
seisin	مالکیت اراضی
personal ownership	مالکیت شخصی
root of title	منشاء مالکیت
public ownership	مالکیت عمومی
special property	مالکیت خاص
praivate ownership	مالکیت خصوصی
public ownership	مالکیت دولتی
confusion	مالکیت ما فی الذمه
accession	شرکت در مالکیت
state ownership	مالکیت دولتی
possessory title	سمت مالکیت
titles	مستند مالکیت
possessory title	عنوان مالکیت
property rights	حقوق مالکیت
retention of title	حفظ مالکیت
ownership and management	مالکیت و مدیریت
retention of title	ضبط مالکیت
private property	مالکیت خصوصی
title	مستند مالکیت
possessory action	دعوی مالکیت
passing the ownership	مالکیت مافی الذمه
prescriptive right or title	حق مالکیت از راه مرورزمان
share certificate	گواهی مالکیت سهام
white elephant <idiom>	ثروت یا مالکیت بیفایده
repossess	مالکیت مجدد یافتن
repossessing	مالکیت مجدد یافتن
title of territory	مالکیت قلمرو کشور
repossessed	مالکیت مجدد یافتن
title-holders	صاحب سند مالکیت
expropriate	سلب مالکیت کردن از
estate in common	اشتراک در مالکیت زمین
title-holder	صاحب سند مالکیت
expropriating	سلب مالکیت کردن از
entitled to owver ship	دارای حق مالکیت است
expropriated	سلب مالکیت کردن از
expropriates	سلب مالکیت کردن از
replevin	دعوی اعاده مالکیت
collectivity	مالکیت اشتراکی جمع
prescriptive right	حق مالکیت از طریق مرورزمان
possessory action	دعوی اعاده مالکیت
originality	تصرف
possessorship	تصرف
acquest	تصرف
tenure	تصرف
possession	ید تصرف
occupations	تصرف
occupations	حق تصرف
occupation	تصرف
occupation	حق تصرف
right of possession	حق تصرف
possession	تصرف
keeping	تصرف
lien	حق تصرف
seizure	تصرف
seizures	تصرف
arrangement	تصرف
occupancy	تصرف
arrangements	تصرف
freehold	مالکیت مطلق ملک موروثی
disowning	مالکیت چیزی را انکارکردن ردکردن
disowned	مالکیت چیزی را انکارکردن ردکردن
put in a claim for something	مدعی مالکیت چیزی شدن
disown	مالکیت چیزی را انکارکردن ردکردن
to put in possession	مالکیت دادن متصدی کردن
disorintate	مالکیت چیزی راانکار کردن
disowns	مالکیت چیزی را انکارکردن ردکردن
tenancy	مدت اجاره مالکیت موقت
tenancies	مدت اجاره مالکیت موقت
socialism	مالکیت اجتماعی ابزار تولید
possessing	در تصرف داشتن
possesses	در تصرف داشتن
glom on to	تصرف کردن
possess	در تصرف داشتن
put in possession	تصرف کردن
grabbed	تصرف کردن
occupying	تصرف کردن
grabs	تصرف کردن
priority	سبق تصرف
priorities	سبق تصرف
vesture	تصرف اراضی
restitution	اعاده تصرف
come into	تصرف کردن
prepossession	تصرف قبلی
occupies	تصرف کردن
grab	تصرف کردن
occupy	تصرف کردن
grabbing	تصرف کردن
lien	حق تصرف وثیقه
modification	تصرف در معنی
inhabitancy	تصرف حق سکنی
seizin	تصرف املاک
seize	تصرف کردن
seizin	تصرف مطلق
seized	تصرف کردن
seizes	تصرف کردن
seisin	تصرف املاک
tenability	قابلیت تصرف
re entry	اعاده تصرف
right of lien	حق تصرف وثیقه
larceny	تصرف غیرقانونی
tenendum	مدت تصرف
take possession of	تصرف کردن
deflowers	تصرف کردن
deflowering	تصرف کردن
deflowered	تصرف کردن
deflower	تصرف کردن
re-entry	اعاده تصرف
seisin	تصرف مطلق
hold	تصرف کردن
occupations	تصرف کردن
to come into	تصرف کردن
holds	تصرف کردن
to take possession of	تصرف کردن
to come to	تصرف کردن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com