Dictiornary-Farsi | حق کامل و مطلق ناشی ازمالکیت عمومی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)

English	Persian
jus in re	حق کامل و مطلق ناشی ازمالکیت عمومی


Other Matches

tortious liability	ضمان ناشی از شبه جرم مسئوولیت ناشی از خطای مدنی
low cycle fatigue	خستگی ناشی از لرزشهایی بافرکانس کم ناشی از تغییرسرعت دوران دستگاه
absolute volue	مقدار مطلق قدر مطلق
general quarters	اماده باش عمومی دریایی محلهای سکونت عمومی
introducing	بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduces	بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduce	بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduced	بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
common hardware	ابزار و الات عمومی سخت ابزارهای عمومی
full mobilization	تحرک کامل بحرکت دراوردن کامل
look ahead	جمع کننده سریع که وجود رقم نقلی ناشی از جمع را پیش بینی میکند. و تاخیر ناشی از آن را حذف میکند
general orders	دستورات عمومی دستورالعملهای عمومی
general porpose	کارهای عمومی مصارف عمومی
completed case	جعبه کامل خشاب کامل
full annealing	بازپخت کامل تاباندن کامل
full scale	باندازه کامل بمقیاس کامل
imago	حشره کامل و بالغ اخرین مرحله دگردیسی حشره که بصورت کامل و بالغ در میاید
thorough	بطور کامل کامل
consolidated dining facility	تاسیسات غذاخوری عمومی مجتمع غذاخوری عمومی
common carrier	موسسه حمل و نقل عمومی شرکت حمل و نقل عمومی متصدی حمل و نقل
autocratic	مطلق
totalled	مطلق
totalling	مطلق
positive	مطلق
unrestrained	مطلق
free	مطلق
freed	مطلق
freeing	مطلق
frees	مطلق
totals	مطلق
totaling	مطلق
total	مطلق
allodial	مطلق
unconditional	مطلق
categoric	مطلق
implicit	مطلق
downright	مطلق
sheer	مطلق
categorical	مطلق
absolutes	مطلق
totaled	مطلق
alodial	مطلق
inconditionate	مطلق
starkest	مطلق
abstracts	مطلق
starkly	مطلق
utters	مطلق
slick	مطلق
slickest	مطلق
thorough going	مطلق
stark	مطلق
sovereign	مطلق
magisterial	مطلق
abstract	مطلق
thetic	مطلق
abstracting	مطلق
arbitrary	مطلق
thetical	مطلق
sovereigns	مطلق
starker	مطلق
pure	مطلق
purer	مطلق
purest	مطلق
unalienable <adj.>	مطلق
inevitable <adj.>	مطلق
indispensable <adj.>	مطلق
inalienable <adj.>	مطلق
absolute <adj.>	مطلق
utter	مطلق
absolute	مطلق
unalterable <adj.>	مطلق
uttered	مطلق
resulted	ناشی
descended	ناشی
result	ناشی
therefrom	ناشی از ان
due	ناشی از
dilettanti	ناشی
on account of somebody [something]	ناشی از
muffing	ناشی
dilettantes	ناشی
muffs	ناشی
amateurish	ناشی
resulting	ناشی
Due to	ناشی از
gauche	ناشی کج
dilettante	ناشی
muffed	ناشی
skilless	ناشی
muff	ناشی
skill less	ناشی
emergent	ناشی
even tual	ناشی
ill-	ناشی
mala filde	ناشی
ill	ناشی
ills	ناشی
maladroit	ناشی
resultant	ناشی
absolute value	ارزش مطلق
abstracts	مطلق خیالی
shoo-in <idiom>	برنده مطلق
(not a) snowball's chance in hell <idiom>	بد شانس مطلق
absolute vacuum	خلاء مطلق
absolute temperature scale	مقیاس مطلق
absolute unit	واحد مطلق
absolute discharge	آزادی مطلق
abstract	مطلق خیالی
absolute drought	خشکی مطلق
all-powerful	قادر مطلق
absolute value	قدر مطلق
absolute density	چگالی مطلق
absolute deficiency	نقص مطلق
absolute deviation	انحراف مطلق
absolute error	اشتباه مطلق
abstracting	مطلق خیالی
quiet enjoyment	واگذاری مطلق
absolute value	مقدار مطلق
absolute coulomb	کولن مطلق
absolute efficiency	کارائی مطلق
absolute error	خطای مطلق
absolute energy	انرژی مطلق
the preterite tense	ماضی مطلق
autocrat	حاکم مطلق
absolute methanol	متانول مطلق
despots	حاکم مطلق
despot	حاکم مطلق
absolute price	قیمت مطلق
absolute priority	اولویت مطلق
autocrat	سلطان مطلق
autocrats	حاکم مطلق
absolute monopoly	انحصار مطلق
absolute potential	پتانسیل مطلق
absolute permeability	نفوذپذیری مطلق
absolute poverty	فقر مطلق
absolute paths	مسیر مطلق
absolute nullity	بطلان مطلق
summum bonum	خیر مطلق
absolute pressure	فشار مطلق
absolute movement	حرکت مطلق
autocrats	سلطان مطلق
absolute sensitivity	حساسیت مطلق
the positive d.	درجه مطلق
simpliciter	بطور مطلق
absolute humidity	رطوبت مطلق
absolute gravity	سنگینی مطلق
welsh mortgage	رهن مطلق
seizin	تصرف مطلق
seisin	تصرف مطلق
absolute frequency	بسامد مطلق
absolute frequency	فراوانی مطلق
absolute magnitude	قدر مطلق
absolute luminosity	درخشندگی مطلق
absolute loader	بارکننده مطلق
absolute threshold	آستانه مطلق
universal legacy	وصیت مطلق
absolute temperature	دمای مطلق
absolute limen	آستانه مطلق
absolute liability	بدهی مطلق
absolute judgment	قضاوت مطلق
absolute ether	اثر مطلق
almightly	قادر مطلق
past or preterite d.	ماضی مطلق
omnipotent	قادر مطلق
pansophism	دانش مطلق
oversoul	حقیقت مطلق
dynamic viscosity	گرانروی مطلق
autocracy	حکومت مطلق
autarchy	حاکم مطلق
command automatism	فرمانبری مطلق
alodium	ملک مطلق
an abstroct number	عدد مطلق
autarky	حاکم مطلق
perfect loss	زیان مطلق
freeholder	مالک مطلق
categorical imperative	امر مطلق
general power of attorney	وکالت مطلق
global maximum	حداکثر مطلق
global minimum	حداقل مطلق
ens	هستی مطلق
magnitude	قدر مطلق
dead halt	توقف مطلق
magistrially	بطور مطلق
magisterially	بطور مطلق
autocratically	بطور مطلق
arbitrary	مطلق مستبدانه
irrelative	نا مربوط مطلق
absolute majority	اکثریت مطلق
individuum	هستی مطلق
imperator	فرمانروای مطلق
freehold	ملک مطلق
omnipotence	قدرت مطلق
modulusp	قدر مطلق
modulus	قدر مطلق
absolutism	مطلق گرایی
absolutism	مطلق نگری
absolutism	مطلق گرائی
absolute altitude	ارتفاع مطلق
absolute authortity	اختیار مطلق
abstractly	بطور مطلق