English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
slug حلزون بدون پوسته
Other Matches
snail حلزون با پوسته
helicoid بشکل پوسته حلزون مارپیچ
banjo axle پوسته اکسل عقب اتومبیل که پوسته دیفرانسیل ان در وسط قرار دارد
exfoliation پوسته پوسته شدن لایههای بتن یا سنگ در اثر حرارت محیط همجوار
flaked جرقه پوسته پوسته شدن
flaking جرقه پوسته پوسته شدن
flake جرقه پوسته پوسته شدن
pelliculate پوسته پوسته شامه دار
slough پوست دله زخم پوسته پوسته شدگی پوست انداختن
exfoliate پوسته پوسته شدن
scabrous زبر پوسته پوسته
desquamate پوسته پوسته شدن
scab پوسته پوسته شدن
scabs پوسته پوسته شدن
slugs حلزون
snails حلزون
slugged حلزون
auditory labyrinth حلزون شنوایی
holothurian حلزون دریایی
cochlea حلزون گوش
scallops حلزون گرفتن
labyrinths حلزون گوش
scallop حلزون گرفتن
labyrinth حلزون گوش
snaillike حلزون وار
snailery پرورشگاه حلزون
mollusk جانور نرم تن حلزون
cockleshell صدف حلزون دوکپهای
mollusc جانور نرم تن حلزون
labium لبه صدف حلزون
cockleshells صدف حلزون دوکپهای
molluscs جانور نرم تن حلزون
spat بچه حلزون مرافعه
shellfish حلزون صدف دار
slugged مثل حلزون حرکت کردن
slug مثل حلزون حرکت کردن
slugs مثل حلزون حرکت کردن
winkle جابجا کردن حلزون خوراکی
winkles جابجا کردن حلزون خوراکی
spat : حلزون خوراکی خیلی کوچک
soft shell حلزون دارای صدف نرم
hard clam حلزون دارای کفههای صدفی سخت
ray ماهی چهارگوش عمق زی که از حلزون تغذیه میکند
shelling صدف حلزون کاسه یا لاک محافظ جانور
shells صدف حلزون کاسه یا لاک محافظ جانور
shell صدف حلزون کاسه یا لاک محافظ جانور
littleneck clam نوزاد حلزون خوراکی که معمولا خام خورده میشود
informally بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
without any reservation بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
unformed بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
flattest ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flat ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
independently آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
of no interest بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
Taoism روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
parataxis مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
offhand بدون مقدمه بدون تهیه
unstressed بدون اضطراب بدون کشش
achylous بدون کیلوس بدون قیلوس
unbranched بدون انشعاب بدون شعبه
clams حلزون دوکپهای یا صدف خوراکی از جنس pecten گوشت صدف
clam حلزون دوکپهای یا صدف خوراکی از جنس pecten گوشت صدف
soft shelled دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
dishes پوسته
stator پوسته
shell پوسته
dish پوسته
flaky پوسته پوسته
leprose پوسته پوسته
film پوسته
filmed پوسته
crust پوسته
flake پوسته
shelling پوسته
crusts پوسته
cases پوسته
case پوسته
encrustations پوسته
upper crust پوسته
encrustation پوسته
bushing پوسته
mantle پوسته
mantles پوسته
patagium پوسته
skins پوسته
testa پوسته
skinning پوسته
skinned پوسته
skin پوسته
wythe پوسته
flaking پوسته
putamen پوسته
shells پوسته
flaked پوسته
incrustation پوسته
incrustment پوسته
scurf پوسته
shelly پوسته پوسته
cryosphere یخ پوسته
chaff پوسته
layer پوسته
layers پوسته
single skinned یک پوسته
earth crust پوسته
sludge پوسته یخ
cortex پوسته
membrance پوسته
esquillage پوسته
membrane پوسته
sleeve پوسته
cortices پوسته
cod پوسته
sleeves پوسته
membranes پوسته
shuck پوسته
crusts پوسته زمین
pelliculate دارای پوسته
valence shell پوسته والانس
electron shell پوسته الکترون
bush پوسته داخلی
scutum پوسته استخوانی
endocarp پوسته هسته
energy shell پوسته انرژی
ion sheath پوسته یونی
earth's crust پوسته زمین
rinded پوسته دار
encrustation پوسته بندی
encrustations پوسته بندی
damp proof membrane پوسته نمبند
subsell زیر پوسته
sublevel زیر پوسته
pellicular پوسته دار
pellicle پوسته نازک
crust پوسته زمین
earth crust پوسته زمین
electron sheath پوسته الکترونی
bushes پوسته داخلی
erratic scab پوسته جوش
acetate film پوسته استاتی
skin friction مقاومت پوسته
cupola shell پوسته کوپل
cooling shell پوسته سردکننده
crankcase پوسته موتور
corrugated skin پوسته موجدار
soft skin پوسته نرم
descaling پوسته زدایی
outer shell پوسته والانس
soft shell نرم پوسته
crusty پوسته مانند
soft shelled نرم پوسته
rawhide پوسته خام
rawhides پوسته خام
skins پوسته ریخته گی
oxide skin پوسته اکسید
membran پوسته دار
pods پوسته محافظ
pod پوسته محافظ
slough پوسته خارجی
skin پوسته ریخته گی
wing skin پوسته بال
curing membrane پوسته نگهبان
skinned پوسته ریخته گی
skinning پوسته ریخته گی
rind پوسته بیرونی هرچیزی
rinds پوسته بیرونی هرچیزی
crust of the earth پوسته یا قشر زمین
body fit sleeve پوسته یا غلاف مناسب
tegmen پوسته داخلی تخم
encrustation پوسته دار سازی
half shell mold قالب نیم پوسته
film evaporator تبخیر کننده پوسته
furnace shell قشر یا پوسته کوره
encrustations پوسته دار سازی
adapter sleeve پوسته تطبیق دهنده
rear axle casing پوسته محور عقب
encrust بشکل پوسته در اوردن
gear case پوسته جعبه دنده
encrust با پوسته یاقشری پوشاندن
ectoclast پوسته خارجی سلول
soft shelled دارای پوسته تردوشکننده
front axle housing پوسته اکسل جلو
graben فرورفتگی در پوسته زمین
loricate دارای پوسته محافظ
drop worm housing پوسته حلزونی سقوطی
drum barrel پوسته یا روکش استوانهای
sea cucumber حلزون دریایی از جنس راب دریایی
gas case hardening سخت گردانی پوسته گازی
lorica پوسته سخت حافظ جانوران
soft shell دارای پوسته ترد وشکننده
insulated bearing housing پوسته یاطاقان عایق شده
interchangeable bearing shells پوسته قابل تعویض یاطاقان
spaced armor دو پوسته کردن زره برای تقویت ان
proctodaeum قسمت خارجی پوسته مقعدومجرای مقعد
to crust [snow] تشکیل دادن به پوسته سخت [برف]
epicarp پوسته خارجی قسمت نرم میوه
crankcase محفظه کارتر پوسته میل لنگ
splinter screen پوسته زره پوش اطراف پل فرماندهی ناو
andesite نوعی سنگ که پوسته زمین را تشکیل میدهد
crust پوسته سخت هر چیزی ادم جسور و بی ادب
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com