English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
drip loop حلقه ریزش اب
Other Matches
fallout prediction محاسبه میزان ریزش اتمی پیش بینی ریزش
base ring حلقه یا رینگ تحتانی توپ حلقه پایه حلقه کف
loops بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند
loop بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند
looped بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند
write enable ring حلقه پلاستیکی که باید قبل ازضبط اطلاعات روی حلقه نوارقرار گیرد
positioning band حلقه تثبیت حلقه ثبات گلوله روی پوکه
ferrule حلقه یا بست فلزی ته عصا حلقه
nest حلقه دورن حلقه دیگر در یک برنامه
nests حلقه دورن حلقه دیگر در یک برنامه
ferrules حلقه یا بست فلزی ته عصا حلقه
crisper موجدارکردن حلقه حلقه کردن
crisp موجدارکردن حلقه حلقه کردن
crisps موجدارکردن حلقه حلقه کردن
loop حلقه درون حلقه دیگر
looped حلقه درون حلقه دیگر
loops حلقه درون حلقه دیگر
crispest موجدارکردن حلقه حلقه کردن
bight حلقه طناب مضاعف قایق حلقه طناب دوبل
quoit حلقه پرتاب حلقه
wreathy حلقه حلقه شده
purls حلقه حلقه شدن
purling حلقه حلقه شدن
eye bolt حلقه حلقه اتصال
purl حلقه حلقه شدن
purled حلقه حلقه شدن
convolute حلقه حلقه کردن
adjusting ring حلقه تنظیم زمان ماسوره حلقه تنظیم
overflowed ریزش
effusions ریزش
disengorgement ریزش
effusion ریزش
overflows ریزش
overflown ریزش
influxes ریزش
coryza ریزش
outflows ریزش
landslide ریزش
influx ریزش
rheumatism ریزش
overflow ریزش
perfusion ریزش
landslides ریزش
drencher اب ریزش
precipitation ریزش
depilation ریزش مو
defluxion ریزش
come down ریزش
catarrh ریزش
spraying ریزش
outflow ریزش
sprayed ریزش
psilosis ریزش مو
spray ریزش
disembogue ریزش
disemboguement ریزش
inset : ریزش
insets : ریزش
chuct ریزش
sprays ریزش
spills ریزش
sprinkled ریزش نم نم
abscission ریزش
sprinkles ریزش نم نم
infusions ریزش
infusion ریزش
gush ریزش
gushed ریزش
gushes ریزش
sprinkle ریزش نم نم
swoop [on] ریزش [سر]
affution ریزش
affusion ریزش
affluxion ریزش
diffusion ریزش
inpouring ریزش
afflux ریزش
flux ریزش
pour ریزش
on the fly ریزش
log chute ریزش
fox evil ریزش مو
calvities ریزش مو
pours ریزش
fallout ریزش
spill ریزش
pouring ریزش
spilled ریزش
chutes ریزش
spilling ریزش
chute ریزش
poured ریزش
instillation ریزش تدریجی
fallout pattern شکل ریزش
rate of pouring سرعت ریزش
drop inlet دریچه ریزش
intinction ریزش القاء
epiphora اشک ریزش
splash صدای ریزش
outpour بیرون ریزش
splashing صدای ریزش
insti ریزش تدریجی
splashes صدای ریزش
over flow طغیان ریزش
fail out ریزش کردن
ptyalism ریزش خیو
pouring gate دریچه ریزش
pouring platform سطح ریزش
pour point نقطه ریزش
fall شیبشکن ریزش
inflow ریزش درونی
pouring nozzle شیپوره ریزش
flow side ریزش در شیب
pouring spout ناودان ریزش
mucorrhea ریزش مخاط
rock rubble ریزش سنگ
lachrymation ریزش اشک
slides سراشیبی ریزش
gleet ریزش مخاط
flush pipe لوله ریزش
pouring cup قاشق ریزش
splotch ریزش یا پاشیدن
income ریزش فهور
castability قابلیت ریزش
slump افت ریزش
pourability قابلیت ریزش
landfalls ریزش زمین
outflows ریزش جریان
outflow ریزش جریان
slumps افت ریزش
chutes ریزش با سقوط
deplumation ریزش مژگان
downfall انحطاط ریزش
snowfalls برف ریزش
snowfall برف ریزش
outpouring بیرون ریزش
outpourings بیرون ریزش
fallout ریزش اتمی
landslide ریزش خاک
overflowing فراوان ریزش
slumping افت ریزش
landslides ریزش خاک
slumped افت ریزش
annual preciptation ریزش سالانه
dewfall ریزش شبنم
chute ریزش با سقوط
fall of rock ریزش سنگ
hair loss ریزش مو [پزشکی]
alopecia ریزش مو [پزشکی]
baldness ریزش مو [پزشکی]
drop manhole دهانه ریزش
lopecia ریزش مو [پزشکی]
loss of hair ریزش مو [پزشکی]
downcome انحطاط ریزش
slide سراشیبی ریزش
disemboguement ریزش گاه
landfall ریزش زمین
poured تراوش بوسیله ریزش
fallout pattern نمونه ریزش اتمی
haemothorax ریزش خون درسینه
instilment ریزش و تلقین تدریجی
pours تراوش بوسیله ریزش
pouring تراوش بوسیله ریزش
infalling ریزش بسوی درون
landslips ریزش خاک کوه
land slip ریزش سنگ از کوه
landslip ریزش خاک کوه
flux اسهال خون ریزش
gravitational collapse فرو ریزش گرانشی
pour تراوش بوسیله ریزش
head ارتفاع ریزش سر رولور سر
rainfall ریزش باران بارنغگی
snow inlet دریچه ریزش برف
electron disintegration فرو ریزش الکترونی
residual مربوط به ریزش اتمی
drip proof enclosure حفافت در مقابل ریزش اب
dewfall هنگام ریزش شبنم
rheum ریزش اب چشم یادهان
stave شکستن ریزش کردن
rheumy دارای ریزش یازکام
shedding of battery plate ریزش صفحه باتری
haemorrhage خون ریزش نزف الدم
poured ریزش بلا انقطاع ومسلسل
indravgnt ریزش چیزی سوی درون
indraft ریزش چیزی بسوی درون
pour ریزش بلا انقطاع ومسلسل
indraght ریزش چیزی بسوی درون
haemorrhaged خون ریزش نزف الدم
haemorrhages خون ریزش نزف الدم
rain wash فرسایش ناشی از ریزش باران
hemorrhaging خون ریزش نزف الدم
hemorrhages خون ریزش نزف الدم
hemorrhaged خون ریزش نزف الدم
pours ریزش بلا انقطاع ومسلسل
haemorrhaging خون ریزش نزف الدم
pouring ریزش بلا انقطاع ومسلسل
to block [to block up] [to clog] [to clog up] something جلوی جریان [ریزش] چیزی را گرفتن
landslides ریزش خاک کوه کنار جاده
landslide ریزش خاک کوه کنار جاده
moderator lamp چراغی که ریزش نفت انرامیتوان میزان کرد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com