English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
English Persian
local loop حلقه محلی
Other Matches
base ring حلقه یا رینگ تحتانی توپ حلقه پایه حلقه کف
looped بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند
loops بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند
loop بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند
bitblt در گرافیک کامپیوتری جابجا کردن یک بلاک از بیتها از یک محلی در حافظه به محلی دیگر
blit در گرافیک کامپیوتری جابجا کردن یک بلاک از بیتها از یک محلی در حافظه به محلی دیگر
localism ایین محلی علاقه محلی
local procurement تدارک محلی فراورده محلی
write enable ring حلقه پلاستیکی که باید قبل ازضبط اطلاعات روی حلقه نوارقرار گیرد
positioning band حلقه تثبیت حلقه ثبات گلوله روی پوکه
nest حلقه دورن حلقه دیگر در یک برنامه
nests حلقه دورن حلقه دیگر در یک برنامه
ferrule حلقه یا بست فلزی ته عصا حلقه
ferrules حلقه یا بست فلزی ته عصا حلقه
local posts پستهای استراق سمع محلی پستهای دیده ور محلی
crisper موجدارکردن حلقه حلقه کردن
looped حلقه درون حلقه دیگر
crisps موجدارکردن حلقه حلقه کردن
crispest موجدارکردن حلقه حلقه کردن
crisp موجدارکردن حلقه حلقه کردن
loop حلقه درون حلقه دیگر
loops حلقه درون حلقه دیگر
bight حلقه طناب مضاعف قایق حلقه طناب دوبل
convolute حلقه حلقه کردن
purls حلقه حلقه شدن
quoit حلقه پرتاب حلقه
purling حلقه حلقه شدن
wreathy حلقه حلقه شده
purled حلقه حلقه شدن
purl حلقه حلقه شدن
eye bolt حلقه حلقه اتصال
adjusting ring حلقه تنظیم زمان ماسوره حلقه تنظیم
local line خط محلی
sympatry هم محلی
autochthon محلی
autochthonous محلی
vernacular محلی
vernaculars محلی
locals محلی
residential محلی
domestic محلی
topical محلی
occupation crossing پل محلی
local محلی
regional محلی
regionally محلی
natives محلی
native محلی
parochial محلی
local <adj.> محلی
regional <adj.> محلی
local government حاکم محلی
local norm هنجار محلی
local paper روزنامه محلی
local procurement خرید محلی
local road راه محلی
kangoroo court دادگاه محلی
local network شبکه محلی
regional purchase خرید محلی
local group گروه محلی
local intelligence هوش محلی
local investigation تحقیق محلی
local mode باب محلی
local national سکنه محلی
domestic economy اقتصاد محلی
patter لهجه محلی
territorial محلی منطقهای
localism اصطلاح محلی
local terminal پایانه محلی
local terminal ترمینال محلی
provincialism محلی اندیشی
local vertical قائم محلی
dialects زبان محلی
sepoy پاسبان محلی
local time زمان محلی
pattered لهجه محلی
pattering لهجه محلی
local security تامین محلی
local storage انباره محلی
provincial ولایتی محلی
patters لهجه محلی
ordinance مقررات محلی
ordinances مقررات محلی
costumes لباس محلی
costume لباس محلی
local time وقت محلی
local variable متغیر محلی
dialect زبان محلی
local file فایل محلی
local currency پول محلی
local area network شبکه محلی
local circuit مدار محلی
brogues لهجه محلی
local store ذخیره محلی
local center مرکز محلی
local enquiry بازجویی محلی
brogue لهجه محلی
local authority انجمن محلی
place در محلی گذاردن
homebrew بازیگر محلی
placing در محلی گذاردن
places در محلی گذاردن
parish council شورای محلی
homebred بازیگر محلی
local echo پژواک محلی
local purchase خرید محلی
localized محلی - محصوربهیکمحل
indigenous industries صنایع محلی
off از محلی بخارج
civil time ساعت محلی
legman خبرنگار محلی
provincial road جاده محلی
local government حکومت محلی
somewhere یک جایی دریک محلی
locals داخلی اخبار محلی
local authority مرجع صلاحیتدار محلی
overruns سرتاسر محلی رافراگرفتن
provincialism عقایدوافکار محدود محلی
To keep away from a place. از محلی دور شدن
local warning اعلام خطر محلی
rural district council انجمن محلی زراعی
local traffic رفت و امد محلی
local داخلی اخبار محلی
overrun سرتاسر محلی رافراگرفتن
local area network شبکه ناحیه محلی
local subscriber مشترک تلفنی محلی
overrunning سرتاسر محلی رافراگرفتن
take it out on <idiom> بی محلی به خاطر عصبانیت
locked up در محلی محصور کردن
getup <idiom> لباس محلی پوشیدن
recorders رئیس دادگاه محلی
autonomy استقلال محلی محدود
decentralising حکومت محلی دادن
local exchange ردوبدل کننده محلی
vernacularism استعمال زبان محلی
traject از محلی عبور کردن
local group of galaxies کهکشانهای گروه محلی
decentralizing حکومت محلی دادن
square dance رقص محلی امریکا
overwrite نوشته داده در محلی
local hour angle زاویه ساعتی محلی
decentralizes حکومت محلی دادن
district call box جعبه خبر محلی
step out از محلی خارج شدن
decentralises حکومت محلی دادن
overwrite بالای محلی نوشتن
recorder رئیس دادگاه محلی
somewheres یک جایی دریک محلی
decentralize حکومت محلی دادن
lock up در محلی محصور کردن
provincialism گویش یا لهجه محلی
to go on the parish اعانه محلی گرفتن
reference دستیابی به محلی در حافظه
references دستیابی به محلی در حافظه
emplace در محلی قرار دادن
decentralised حکومت محلی دادن
grass roots اجتماع محلی منشاء
local warning سیستم اعلام خطر محلی
folklike شبیه افسانه ها وعادات محلی
patavinity لهجه ولایتی اصطلاحات محلی
independency اصول استقلال کلیساهای محلی
localises محلی کردن موضعی ساختن
mains electricity منبع الکتریسیته محلی مشتریان
localising محلی کردن موضعی ساختن
localize محلی کردن موضعی ساختن
localizes محلی کردن موضعی ساختن
folkish شبیه افسانه هاوعادات محلی
map در ریزکامپیوتر به جای محلی از حافظه
maps در ریزکامپیوتر به جای محلی از حافظه
sited محلی که پایه چیزی باشد
zero slot lan شبکه محلی بدون شکاف
site محلی که پایه چیزی باشد
bear garden محلی که درانجاخرسها رابجنگ می اندازند
localizing محلی کردن موضعی ساختن
sites محلی که پایه چیزی باشد
costumer خیاط لباسهای محلی وویژه
distant آنچه در محلی قرار دارد
costumier خیاط لباسهای محلی وویژه
costumiers خیاط لباسهای محلی وویژه
local egdirBای که دو شبکه محلی را به هم وصل میکند
out fall محلی که اب ازیک مجرابه مجرای بزرگترمیریزد
to walk به تکرار ظاهر شدن روحی به محلی
stacked محلی که نشانه گر شبکه به آن اشاره میکند
stack محلی که نشانه گر شبکه به آن اشاره میکند
naps نیمرخ محلی یا موضعی سطح زمین
napped نیمرخ محلی یا موضعی سطح زمین
napping نیمرخ محلی یا موضعی سطح زمین
locals egdirBای که دو شبکه محلی را به هم وصل میکند
nap نیمرخ محلی یا موضعی سطح زمین
stacks محلی که نشانه گر شبکه به آن اشاره میکند
to haunt به تکرار ظاهر شدن روحی به محلی
To slight ( ignore) someone. To give someone the cold shoulder. To take no notice of someone . به کسی محل نگذاشتن ( بی محلی کردن )
lan network Area Local شبکه محلی
localization تمرکز درنقطه بخصوصی محلی کردن
witness stand محلی که شاهد درانجا ایستاده و شهادت میدهد
to treat somebody as if they weren't there <idiom> به کسی عمدا بی محلی کردن [اصطلاح روزمره]
police action عملیات انتظامی محلی برای حفظ امنیت
sleep out در محلی غیراز محل کار خود خوابیدن
pos محلی در مغازه که قیمت کالاها پرداخت میشود
luncheonettes رستوران یا محلی که غذاهای مختصر و سبک را می فروشد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com