English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
common link حلقه معمولی
Other Matches
base ring حلقه یا رینگ تحتانی توپ حلقه پایه حلقه کف
looped بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند
loop بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند
loops بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند
write enable ring حلقه پلاستیکی که باید قبل ازضبط اطلاعات روی حلقه نوارقرار گیرد
positioning band حلقه تثبیت حلقه ثبات گلوله روی پوکه
nests حلقه دورن حلقه دیگر در یک برنامه
ferrule حلقه یا بست فلزی ته عصا حلقه
ferrules حلقه یا بست فلزی ته عصا حلقه
nest حلقه دورن حلقه دیگر در یک برنامه
loops حلقه درون حلقه دیگر
crisps موجدارکردن حلقه حلقه کردن
crisp موجدارکردن حلقه حلقه کردن
loop حلقه درون حلقه دیگر
looped حلقه درون حلقه دیگر
crispest موجدارکردن حلقه حلقه کردن
crisper موجدارکردن حلقه حلقه کردن
bight حلقه طناب مضاعف قایق حلقه طناب دوبل
convolute حلقه حلقه کردن
purled حلقه حلقه شدن
purls حلقه حلقه شدن
quoit حلقه پرتاب حلقه
purling حلقه حلقه شدن
eye bolt حلقه حلقه اتصال
wreathy حلقه حلقه شده
purl حلقه حلقه شدن
adjusting ring حلقه تنظیم زمان ماسوره حلقه تنظیم
run-of-the-mill <idiom> معمولی
routine معمولی
routinely معمولی
routines معمولی
longhand خط معمولی
ferial معمولی
wonted معمولی
open cheque چک معمولی
conventional معمولی
normal معمولی
faceless معمولی
received معمولی
usu معمولی
copybook معمولی
light water اب معمولی
standard معمولی
ordinary معمولی
standards معمولی
mass concrete بتن معمولی
white mulatto توت معمولی
man in the street فرد معمولی
onery عادی معمولی
normal permeability نفوذپذیری معمولی
medium lampholder سرپیچ معمولی
ap seogi ایستادن معمولی
everyday معمولی مبتذل
normal interval فاصله معمولی صف
civil time ساعت معمولی
common whipping بست معمولی
nonstandard غیر معمولی
normal good کالای معمولی
ordinal type نوع معمولی
ranko سرباز معمولی
workaday معمولی عادی
standards طبیعی یا معمولی
standard طبیعی یا معمولی
street virus ویروس معمولی
standard trench سنگر معمولی
rock brake بسفایج معمولی
rudas پست معمولی
normal عادی معمولی
standard motor موتور معمولی
standard gauge اندازه معمولی
single precision با دقت معمولی
procedure message پیام معمولی
the a merchant سوداگر معمولی
banal مبتذل معمولی
commonplace معمولی مبتذل
ordinary clay خاک رس معمولی
unselected clay خاک رس معمولی
ambient پس زمینه معمولی
wrought iron اهن معمولی
ordinary share سهام معمولی
ornary عادی معمولی
ornery عادی معمولی
piper nigrum فلفل معمولی
plain concrete بتن معمولی
standard bar میله معمولی
standard brick اجر معمولی
mulberry توت معمولی
general معمولی و نه مخصوص
typical <adj.> بافت معمولی
generals معمولی و نه مخصوص
irregular غیر معمولی
ethyl alcohol الکل معمولی
American bond آجرچینی معمولی
hepatica غافث معمولی
complement تعارفات معمولی
complemented تعارفات معمولی
general کلی معمولی
mulberries توت معمولی
undressing جامه معمولی
undresses جامه معمولی
undress جامه معمولی
general cargo کالای معمولی
complementing تعارفات معمولی
common معمولی متعارفی
commoners معمولی متعارفی
commonest معمولی متعارفی
meanest پست معمولی
meaner پست معمولی
ethanol الکل معمولی
mean پست معمولی
complements تعارفات معمولی
generals کلی معمولی
charge hand کارگر معمولی
outre خارج از حدود معمولی
chamomile بابونه معمولی یامعطر
l antenna انتن معمولی رادیو
standard lamp holder سرپیچ معمولی لامپ
walk گام معمولی اسب
walked گام معمولی اسب
standard rain gage باران سنج معمولی
undersized کوچکتر ازاندازه معمولی
well-worn پیش پا افتاده معمولی
well worn پیش پا افتاده معمولی
martlet پرستوی معمولی اروپایی
stake driver بوتیمار معمولی امریکایی
meadow mushroom قارچ خوراکی معمولی
inverted l antenna انتن معمولی رادیو
conventional جنگ افزارهای معمولی
ordinary grasp گرفتن میله معمولی
conventional milling machine دستگاه فرز معمولی
conventional forces نیروهای رزمی معمولی
common stock سهام معمولی شرکت
fencing measure فاصله معمولی دو شمشیرباز
standard size whole brick اجر فشاری معمولی
normal magnetization curve خم مغناطیس پذیری معمولی
regular weave [plain] بافت معمولی و ساده
routes راه جریان معمولی
admedium lampholder سرپیچ بزرگتر از معمولی
head cold سرماخوردگی معمولی زکام
walks گام معمولی اسب
normal charge خرج معمولی توپ
stand سطح معمولی اب دریا
joiner door درب معمولی ناو
milkwort پلی گالای معمولی
bracket حالت معمولی کروشه
light hydrogen هیدروژن سبک یا معمولی
week day روز معمولی هفته
route راه جریان معمولی
in normal situations on public roads در ترافیک معمولی خیابان
normal sulphation of battery سولفاتی شدن معمولی
combination grasp گرفتن معمولی و برعکس
ordinary پیام معمولی از نظر ارجحیت
guttersnipe نوک دراز یا پاشله معمولی
horseweed خزه معمولی امریکای شمالی
ordinary differential equation [ODE] معادله دیفرانسیل معمولی [ریاضی]
It was the usual scene. صحنه [موقعیت] معمولی بود.
deffered maintenance تعمیر ونگهداری غیر معمولی
ordinary least square method روش حداقل مربعات معمولی
normalised بصورت عادی و معمولی دراوردن
fair wear and tear خسارت در حد معمولی فرسودگی در حد معمول
normalising بصورت عادی و معمولی دراوردن
normalize بصورت عادی و معمولی دراوردن
normalizes بصورت عادی و معمولی دراوردن
normalises بصورت عادی و معمولی دراوردن
conventional take off and landing هواپیمایی با نشست وبرخاست معمولی
entremets غذای لذید اضافه بر برنامه معمولی
I'd like a shampoo for normal hair. من یک شامپو برای موهای معمولی میخواهم.
air hardening سخت گردانی زمانی در دمای معمولی
standard egg section مقطع تخم مرغی شکل معمولی
it is of a normal size دارای اندازه عادی یا معمولی است
service ceiling سقف پرواز معمولی یا جنگی هواپیما
snail mail اصط لاح عامیه به پست معمولی
half حرکت یا نمایش گرافیکی با نیمی از شدت معمولی
preparing تغییردادن وضع اتومبیل معمولی برای مسابقه
Can't you just say hello like a normal person? نمیتونی مثل یک آدم معمولی سلام بدی؟
prepares تغییردادن وضع اتومبیل معمولی برای مسابقه
prepare تغییردادن وضع اتومبیل معمولی برای مسابقه
names کلمه معمولی برای بیان آدرس در زبان ماشین
name کلمه معمولی برای بیان آدرس در زبان ماشین
mufti جامه معمولی برتن کسی که حق داردجامه رسمی بپوشد
shock waves موج ضربتی انفجار گلوله معمولی یا بمب اتمی
zero stage طبقه معمولی اضافی که به جلوی کمپرسورخطی اضافه میشود
shock wave موج ضربتی انفجار گلوله معمولی یا بمب اتمی
quad چهار بیت داده ذخیره شده در محل معمولی یکی
quads چهار بیت داده ذخیره شده در محل معمولی یکی
kilderkin چلیک یابشکه کوچکی معادل نصف یاربع بشکه معمولی
fosse commune [قبر معمولی در گورستان که هر هفت سال یا بیشتر استفاده می شود.]
gyroplane نوعی هواپیما که حد فاصل میان هلیکوپتر و طیارههای معمولی است
offices استفاده از ماشین و کامپیوتر برای انجام کارهای معمولی اداره
advertorial تبلیغ در مجله یا روزنامه که به شکل مقاله معمولی به نظر می رسد
office استفاده از ماشین و کامپیوتر برای انجام کارهای معمولی اداره
man down بازی با یک نفر کمتر از عده معمولی بعلت اخراج یک بازیگر
superspeedway مسیر مسابقه معمولی 2 در5/2 مایل با کنارههای باشیب تند
sub woofer هرتز , که در دستگاههای معمولی برای افزایش کیفیت صدا استفاده میشود
VBScript مجموعه دستورات برنامه نویسی که در یکک صفحه وب معمولی فاهر می شوند,
alleys حاشیه اضافی زمین تنیس دربازی دوبل مسیر معمولی گوی بولینگ
alley حاشیه اضافی زمین تنیس دربازی دوبل مسیر معمولی گوی بولینگ
dial up line خط تلفن معمولی که میتواندبه عنوان دست دستگاه فرستنده در مخابرات استفاده شود
alleyways حاشیه اضافی زمین تنیس دربازی دوبل مسیر معمولی گوی بولینگ
holds گرفتن غیرمجاز حریف ضربه به گوی اصلی بیلیاردکه مسیر معمولی را طی نکند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com