English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (22 milliseconds)
English Persian
hasty sling حلقه کردن بند تفنگ به صورت تعجیلی
Other Matches
hasty breaching نفوذ تعجیلی در میدان مین عبور تعجیلی از میدان مین رخنه تعجیلی
loop sling حلقه بند تفنگ
keepers تورزیر اب حلقه چرمی وصل به تسمه تفنگ
keeper تورزیر اب حلقه چرمی وصل به تسمه تفنگ
base ring حلقه یا رینگ تحتانی توپ حلقه پایه حلقه کف
hasty تعجیلی
crisper موجدارکردن حلقه حلقه کردن
crisp موجدارکردن حلقه حلقه کردن
crispest موجدارکردن حلقه حلقه کردن
crisps موجدارکردن حلقه حلقه کردن
loop بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند
looped بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند
loops بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند
hasty defense دفاع تعجیلی
jettisoned mine مینهای تعجیلی
landing mat باندفرود تعجیلی
hasty crossing عبور تعجیلی از رودخانه
surface line خط تلفن و تلگراف تعجیلی
jettisoned mine مین گذاری هوایی تعجیلی در دریا
fowling piece تفنگ پرنده زنی تفنگ شکاری
inventory از چیزی صورت برداشتن صورت ریز مواد اولیه موجودی انبار صورت تحریرترکه متوفی
numeric که در بسیاری صفحه کلیدهای کامپیوتر به صورت گروه جداگانه برای واد کردن حجم زیادی از داده به صورت اعداد به کار می رود
convolute حلقه حلقه کردن
fowling piece تفنگ شکاری تفنگ ساچمهای
rifle salute احترام با تفنگ سلام با تفنگ
rifle shot تیر تفنگ تیراندازی با تفنگ
write enable ring حلقه پلاستیکی که باید قبل ازضبط اطلاعات روی حلقه نوارقرار گیرد
sighting leaf ستون درجه تفنگ یا دستگاه نشانه روی شاخص درجه تفنگ
positioning band حلقه تثبیت حلقه ثبات گلوله روی پوکه
breech loading پر کردن تفنگ از ته
loads پر کردن تفنگ یا توپ فشنگ گذاری کردن
load پر کردن تفنگ یا توپ فشنگ گذاری کردن
stack چاتمه کردن تفنگ
stacks چاتمه کردن تفنگ
stacked چاتمه کردن تفنگ
ferrule حلقه یا بست فلزی ته عصا حلقه
ferrules حلقه یا بست فلزی ته عصا حلقه
nests حلقه دورن حلقه دیگر در یک برنامه
nest حلقه دورن حلقه دیگر در یک برنامه
fire تفنگ یاتوپ رااتش کردن
fired تفنگ یاتوپ رااتش کردن
fires تفنگ یاتوپ رااتش کردن
sight in تنظیم کردن دید در تفنگ
primes تفنگ را پر کردن بتونه کاری کردن
primed تفنگ را پر کردن بتونه کاری کردن
prime تفنگ را پر کردن بتونه کاری کردن
let off <idiom> خالی کردن (تفنگ)،منبسط کردن
lay روانه کردن لوله توپ یا تفنگ
bores وسیله سوراخ کردن کالیبر تفنگ
bore وسیله سوراخ کردن کالیبر تفنگ
lays روانه کردن لوله توپ یا تفنگ
dispart شکاف مگسک هدف گیری کردن تفنگ
loop حلقه درون حلقه دیگر
looped حلقه درون حلقه دیگر
loops حلقه درون حلقه دیگر
loop pile پرزهای حلقوی [این نوع پرز توسط بافت های ماشینی مثل فرش ماشینی بوجود آمده و به هر دو صورت ترکی و فارسی بافته می شود. اگر حلقه ها پس از اتمام کار بریده نشوند به آن پرز حلقوی می گویند. همانند سطح حوله.]
interwreathe حلقه کردن
coil down حلقه کردن
curled حلقه کردن
curls حلقه کردن
curl حلقه کردن
stock رها کردن پرنده دست اموز برای شکارقنداق تفنگ
stocked رها کردن پرنده دست اموز برای شکارقنداق تفنگ
coil حلقه کردن بوبین
fakes حلقه کردن پیچیدن
wreathe حلقه شدن یا کردن
faked حلقه کردن پیچیدن
coiled حلقه کردن بوبین
coils حلقه کردن بوبین
wreathed حلقه شدن یا کردن
wreathes حلقه شدن یا کردن
wreathing حلقه شدن یا کردن
girdling حلقه احاطه کردن
girdles حلقه احاطه کردن
girdled حلقه احاطه کردن
inwreathe با حلقه گل احاطه کردن
flemish حلقه کردن طناب
girdle حلقه احاطه کردن
fake حلقه کردن پیچیدن
engird احاطه کردن حلقه زدن
enring احاطه کردن حلقه زدن دور
bight حلقه طناب مضاعف قایق حلقه طناب دوبل
local چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
locals چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
printer وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
printers وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
hangs وارد کردن حلقه بی انتها و پاسخ ندادن به دستورات بعدی
hang وارد کردن حلقه بی انتها و پاسخ ندادن به دستورات بعدی
wreathy حلقه حلقه شده
quoit حلقه پرتاب حلقه
purls حلقه حلقه شدن
purl حلقه حلقه شدن
eye bolt حلقه حلقه اتصال
purling حلقه حلقه شدن
purled حلقه حلقه شدن
snap swivel حلقه گردان با گیره فلزی برای وصل کردن طعمه ماهیگیری به ان
plastic bubble keyboard صفحه کلید که کلیدهای آن به صورت حبابهای کوچک روی ورقه پلاستیکی هستند که در صورت انتخاب مدار را کامل می کنند
packets روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
packet روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
rifles توپ بدون عقب نشینی خان تفنگ خان کشی کردن
rifle توپ بدون عقب نشینی خان تفنگ خان کشی کردن
traveler میله فلزی عقب قایق با حلقه برای وصل کردن طناب بادبان
adjusting ring حلقه تنظیم زمان ماسوره حلقه تنظیم
invoiced صورت کردن
invoicing صورت کردن
invoices صورت کردن
list صورت کردن
invoice صورت کردن
kopfring حلقه فلزی است که به دماغه بمب برای کم کردن میزان نفوذ ان در اب یا خاک وصل میشود
rosters وارد صورت کردن
to strike off the rolls از صورت حذف کردن
roster وارد صورت کردن
scheduled صورت یا فهرستی ضمیمه کردن
schedule صورت یا فهرستی ضمیمه کردن
schedules صورت یا فهرستی ضمیمه کردن
mine action عمل کردن به صورت مین
strike off the rolls از صورت وکلا خارج کردن
barrage jamming تولید پارازیت به صورت پرده ممانعتی پخش پارازیت به صورت توده وسیع
skew میزان کردن چیزی به صورت نادرست
skews میزان کردن چیزی به صورت نادرست
to e. figures upon astone صورت هایی بر سنگ نقش کردن
To take an invevtory. صورت برداری کردن ( موجودی گرفتن )
take something to heart <idiom> به صورت جدی تصمیم گیری کردن
skewing میزان کردن چیزی به صورت نادرست
watt واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watts واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
discretionary آنچه در صورت نیاز لازم و در صورت عدم نیاز زیادی باشد
to stare at person in the face توی صورت کسی خیره یابربرنگاه کردن
figure eight fake ارایش کردن طنابهای ناو به صورت چلیپایی
administrative landing پیاده کردن بار و مسافر به صورت اداری
denationalises از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalized از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalize از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalizes از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalising از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalizing از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalised از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
to save ones face ابروی خودراحفظ کردن صورت خودرابسیلی سرخ نگاه داشتن
mercury delay line روش مرتب کردن داده ها به صورت پاس ها در طول جیوه
to marshal one's creditors صورت بستانکاران خود را ازلحاظ تقدم و تاخر منظم کردن
check register بازرسی کردن صورت حساب واریز حساب کردن واریزحساب
lotions محلول طبی مخصوص شستشویا ضدعفونی کردن صورت وغیره لوسیون
lotion محلول طبی مخصوص شستشویا ضدعفونی کردن صورت وغیره لوسیون
rom دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان قطعه ROM با فرفیت بالا استفاده میشود. داده به صورت دودویی ذخیره میشود به صورت سوراخهای حکاکی شده روی سطح آن که سپس توسط لیزر خوانده می شوند
chargeable accessions استخدام به صورت پرسنل کادر استخدام به صورت پیمانی
line astern صورت بندی ستون هوایی صورت بندی یک ستونه
indexed لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
indexes لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
format مرتب کردن متن به طوری که به صورت چاپی روی کاغذ فاهر شود
selected خط تجزا روی یک قطعه که در صورت وجود سیگنال مانع از کار کردن آن میشود.
index لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
WAV file روش استاندارد مرتب کردن سیگنال آنالوگ به صورت دیجیتال در O ویندوز ماکروسافت .
WAVE file روش استاندارد مرتب کردن سیگنال آنالوگ به صورت دیجیتال در O ویندوز ماکروسافت .
select خط تجزا روی یک قطعه که در صورت وجود سیگنال مانع از کار کردن آن میشود.
formats مرتب کردن متن به طوری که به صورت چاپی روی کاغذ فاهر شود
selects خط تجزا روی یک قطعه که در صورت وجود سیگنال مانع از کار کردن آن میشود.
declaration نوشتن و مشخص کردن نوع متغیر و در صورت وجود نام توابع و محل آنها
declarations نوشتن و مشخص کردن نوع متغیر و در صورت وجود نام توابع و محل آنها
declarative statement نوشتن و مشخص کردن نوع متغیر و در صورت وجود نام توابع و محل آنها
mine مین گذاری کردن عمل کردن به صورت مین
mines مین گذاری کردن عمل کردن به صورت مین
mined مین گذاری کردن عمل کردن به صورت مین
musketry تفنگ
rifles تفنگ
smoothbore تفنگ
rifle gun تفنگ
breech ته تفنگ
musketry تفنگ ها
guns تفنگ
firer تفنگ
gun تفنگ
shotgun تفنگ
flint lock تفنگ
bottom کف تفنگ
shot line نخ تفنگ
rifle تفنگ
rifle (rifled bore) تفنگ
breechloader تفنگ ته پر
shotguns تفنگ
breech loader تفنگ ته پر
gun butt ته تفنگ
bottoms کف تفنگ
hotspot فضای خاص در تصویر یا نمایش که در صورت حرکت کردن نمایشگر روی آن کار خاصی میکند
dat سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
electron gun تفنگ الکترونی
gunsmith تفنگ ساز
straps بند تفنگ
gauged اندازه تفنگ
riflery استعمال تفنگ
groove خان تفنگ
rifle man تفنگ دار
rifle shot تیررس تفنگ
rifle sling بند تفنگ
popgun تفنگ خفیف
pop gun تفنگ بادی
pop gun تفنگ بچگانه
gauges اندازه تفنگ
gunsmiths تفنگ ساز
slinging تسمه تفنگ
cocking چخماق تفنگ
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com