Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (30 milliseconds)
English
Persian
to cross-check the result with a calculator
حل را مجددا با ماشین حساب بررسی کردن
Other Matches
digital computer
ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
privilege
دستورات کامپیوتری که فقط توسط یک حساب امتیاز دار قابل دستیابی هستند , مثل حذف حساب و دیگر تنظیم کابر جدید یا بررسی کلمه رمز
smoke test
بررسی تصادفی برای اینکه ماشین باید در صورتی که هنگام روشن کردن دود ایجاد نشود کار کند
calculating machine
ماشین حساب
computers
ماشین حساب
calculator mode
مد ماشین حساب
desktop
ماشین حساب
computer
ماشین حساب
calculator
ماشین حساب
comptometer
ماشین حساب
calculators
ماشین حساب
ibm computer
ماشین حساب ای بی ام
arithmometer
ماشین حساب
electronic camputer
ماشین حساب الکترونیکی
eniac
ماشین حساب الکترونی
pocket calculator
ماشین حساب جیبی
computer
ماشین حساب کامپیوتر
hand calculator
ماشین حساب جیبی
computers
ماشین حساب کامپیوتر
hand calculator
ماشین حساب دستی
machine check interrupt
وقفه بررسی ماشین
solar calculator
ماشین حساب جیبی خورشیدی
multiplier
وسیله افزایش ماشین حساب
industrial electronic computer
ماشین حساب الکترونیکی صنعتی
programmable calculator
ماشین حساب قابل برنامه نویسی
sidekicks
برنامه مشهور که یک ماشین حساب کامپیوتری صفحه یادداشت
arithmatic unit
قسمت حافظه ماشین حساب دستگاه محاسب کامپیوتر
sidekick
برنامه مشهور که یک ماشین حساب کامپیوتری صفحه یادداشت
check register
بازرسی کردن صورت حساب واریز حساب کردن واریزحساب
reckons
حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckoned
حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckon
حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
restates
مجددا بیان کردن
restate
مجددا بیان کردن
reallocation
مجددا واگذار کردن
re claim
مجددا ادعا کردن
reintegrate
مجددا برقرار کردن
restated
مجددا بیان کردن
restating
مجددا بیان کردن
To cook the books.
حساب بالاآوردن (حساب سازی کردن )
Babbage
nelrhC Babbage مخترع انگلیسی اولین ماشین حساب خودکار و قالب اصلی کامپیوترهای دیجیتالی امروز
reconsiders
مجددا درامری مطالعه کردن
reconsidering
مجددا درامری مطالعه کردن
spruce up
<idiom>
مجددا آراستن ،تمیز کردن
reconsidered
مجددا درامری مطالعه کردن
reconsider
مجددا درامری مطالعه کردن
retool
مجددا با ابزار تجهیز کردن
LCD
کریستال مایع که در صورت اعمال ولتاژ سیاه میشود و در ساعتهای مچی به ماشین حساب و سایر صفحات دیجیتال به کار می رود
reforest
مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
reforested
مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
reforesting
مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
reforests
مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
recompile
کامپایل کردن برنامه اصلی مجددا پس از اعمال تغییرات یا رفع خطا
machines
ماشین کردن با ماشین رفتن
machine
ماشین کردن با ماشین رفتن
machined
ماشین کردن با ماشین رفتن
cost accounts
حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
cost plus contracts
به حساب خرید سفارش دهنده وجز فروش سازنده به حساب می اورند
equity accounts
حساب قسمت ذیحساب حساب های اموال یکان
capitalized expense
هزینهای که علاوه بر به حساب امدن در حساب سود وزیان
clearance
تسویه حساب واریز حساب فاصله ازاد لقی
overdrawn account
حساب اضافه برداشت شده حساب با مانده منفی
To bring someone to account.
کسی را پای حساب کشیدن
[حساب پس گرفتن]
analogue
یک حالت بررسی در مودم برای بررسی پورت سریال کامپیوتر یا ترمینال
analogues
یک حالت بررسی در مودم برای بررسی پورت سریال کامپیوتر یا ترمینال
feasibility
بررسی هزینه ها و مزیت برای بررسی شروع مجدد پروژه
analog
یک حالت بررسی در مودم برای بررسی پورت سریال کامپیوتر محلی یا ترمینال
inference
بررسی اطلاع بدست آمده بدون بررسی اطلاعات شخصی درباره کسی
inferences
بررسی اطلاع بدست آمده بدون بررسی اطلاعات شخصی درباره کسی
leap frog test
و داده می نویسد و می خواندن و برای بررسی اختلاف مقایسه میکند تا تمام محل ها بررسی شوند
link
برنامههای بررسی کامپیوتری برای بررسی اینکه هر قطعه در ارتباط با دیگران خوب کار میکند یا نه
automatic
کامپیوتری که امکانات آزمایش را بررسی میکند و میتواند یک مدار پیچیده یا PCB را برای خطاها بررسی کند
automatics
کامپیوتری که امکانات آزمایش را بررسی میکند و میتواند یک مدار پیچیده یا PCB را برای خطاها بررسی کند
verified
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
de novo
مجددا
systems analysis
1-بررسی فرایند یا سیسیتم برای مشاهده اینکه آیا میتواند در حین اجرا کاراتر باشد. 2-بررسی سیستم موجود با هدف بهبود یا جایگزینی آن
reprints
مجددا بطبع رساندن
realign
مجددا متحد شدن
reprinting
مجددا بطبع رساندن
reprint
مجددا بطبع رساندن
reprinted
مجددا بطبع رساندن
realigned
مجددا متحد شدن
realigns
مجددا متحد شدن
realigning
مجددا متحد شدن
reckonings
تصفیه حساب صورت حساب
reckoning
تصفیه حساب صورت حساب
To pay off someone. To settle old scores with someone.
با کسی تسویه حساب کردن ( انتقام جویی کردن )
charge and discharge statements
حساب قیومیت صورت و نحوه ارزیابی و عملیات مالی ارث حساب ارث
to figure up
حساب کردن
figure
حساب کردن
computes
حساب کردن
numerate
حساب کردن
figuring
حساب کردن
computed
حساب کردن
compute
حساب کردن
miscalculate
بد حساب کردن
figures
حساب کردن
minculculate
بد حساب کردن
to cast up
حساب کردن
to count up
حساب کردن
miscalculates
بد حساب کردن
calculates
حساب کردن
misreckon
بد حساب کردن
calculated
حساب کردن
calculate
حساب کردن
counts
حساب کردن
account
حساب کردن
counting
حساب کردن
miscalculated
بد حساب کردن
counted
حساب کردن
cyphers
حساب کردن
miscalculating
بد حساب کردن
undercharge
کم حساب کردن
ciphers
حساب کردن
cipher
حساب کردن
count
حساب کردن
sum
حساب کردن
sums
حساب کردن
redefinable
انچه مجددا قابل تعریف است
edit
فرآیندی که بررسی میکند آیا داده جدید نیازهای لازم را دارد پیش از اینکه کل داده و محتوای اطلاعی آن بررسی شود
edited
فرآیندی که بررسی میکند آیا داده جدید نیازهای لازم را دارد پیش از اینکه کل داده و محتوای اطلاعی آن بررسی شود
tallied
باچوبخط حساب کردن
overcharges
زیاد حساب کردن
miscalculating
اشتباه حساب کردن
to put any one down for a fool
کسیرااحمق حساب کردن
overcharged
زیاد حساب کردن
overcharge
زیاد حساب کردن
overcharging
زیاد حساب کردن
miscalculates
اشتباه حساب کردن
miscalculated
اشتباه حساب کردن
miscalculate
اشتباه حساب کردن
recalculate
دوباره حساب کردن
miscast
غلط حساب کردن
check out
تصفیه حساب کردن
tallies
باچوبخط حساب کردن
settles
تصفیه حساب کردن
tally
با چوب خط حساب کردن
tallies
با چوب خط حساب کردن
tallying
باچوبخط حساب کردن
tallied
با چوب خط حساب کردن
settle
تصفیه حساب کردن
miscast
حساب غلط کردن
tally
باچوبخط حساب کردن
tallying
با چوب خط حساب کردن
To weight up the pros and cons of something .
مطلبی راسبک وسنگین کردن (بررسی کردن )
peruses
بررسی کردن
scrutinize
بررسی کردن
perused
بررسی کردن
perusing
بررسی کردن
look into
بررسی کردن
survey
بررسی کردن
studies
بررسی کردن
probed
بررسی کردن
studying
بررسی کردن
probes
بررسی کردن
indagate
بررسی کردن
peruse
بررسی کردن
enquire into
بررسی کردن
study
بررسی کردن
probe
بررسی کردن
check
بررسی کردن
reconcider
بررسی کردن
explore
بررسی کردن
dissect
[analyse]
بررسی کردن
analyse
[British]
بررسی کردن
analyze
[American]
بررسی کردن
check
بررسی کردن
bolt
[examine]
بررسی کردن
evaluate
بررسی کردن
assay
بررسی کردن
survey
بررسی کردن
surveys
بررسی کردن
study
بررسی کردن
checks
بررسی کردن
examine
بررسی کردن
surveyed
بررسی کردن
inspect
بررسی کردن
checked
بررسی کردن
investigate
بررسی کردن
determine
بررسی کردن
put two and two together
<idiom>
حساب کتاب کردن ،دو دوتا کردن
ponies
ریز تسویه حساب کردن
tallies
تطبیق کردن حساب نگهداشتن
scores
حساب کردن بحساب اوردن
scored
حساب کردن بحساب اوردن
score
حساب کردن بحساب اوردن
to pay up
حساب پس از افت را تصفیه کردن
tally
تطبیق کردن حساب نگهداشتن
To gauge the situation and act accordingly.
حساب کار خود را کردن
poney
ریز تسویه حساب کردن
pony
ریز تسویه حساب کردن
misreckon
بد شمردن حساب غلط کردن
tallying
تطبیق کردن حساب نگهداشتن
compute
حساب کردن تخمین زدن
computed
حساب کردن تخمین زدن
tallied
تطبیق کردن حساب نگهداشتن
computes
حساب کردن تخمین زدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com