Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
settlement
حل و فصل توافق بنگاه
settlements
حل و فصل توافق بنگاه
Other Matches
We have agreed in princeple .
درکل توافق کرده ایم ( توافق درکلیات )
enewal of contract by tacit agreement
تجدید توافق بر اساس توافق ضمنی
concern
بنگاه
establishments
بنگاه
establishment
بنگاه
concerns
بنگاه
institution
بنگاه
corporation
بنگاه
corporations
بنگاه
business
بنگاه
firms
بنگاه
businesses
بنگاه
instituting
بنگاه
institutes
بنگاه
instituted
بنگاه
institute
بنگاه
firm
بنگاه
firmer
بنگاه
firmest
بنگاه
pawnshop
بنگاه رهنی
mont de piete
بنگاه رهنی
industrial concern
بنگاه صنعتی
instituting
بنداد بنگاه
hydrotherapeutic
بنگاه اب درمانی
hydropath establishment
بنگاه اب درمانی
foundation
بنیان بنگاه
exchange service
بنگاه معاوضه
pawnbroker
بنگاه رهنی
institute
بنداد بنگاه
pawnbrokers
بنگاه رهنی
business enterprise
بنگاه بازرگانی
instituted
بنداد بنگاه
business enterprise
بنگاه تجاری
competitive firm
بنگاه رقابتی
institutes
بنداد بنگاه
enterprises
بنگاه اقتصادی
enterprise
بنگاه اقتصادی
news agencies
بنگاه خبرگزاری
carpooling center
[American E]
بنگاه همسفری
news agency
بنگاه خبرگزاری
head-hunters
بنگاه کاریاب
head-hunter
بنگاه کاریاب
service
بنگاه سرویس
serviced
بنگاه سرویس
state enterprise
بنگاه دولتی
rectorate
ریاست بنگاه مذهبی
pawnbrokers
دلال در بنگاه رهنی
pawnbroker
دلال در بنگاه رهنی
real estate agency
بنگاه معاملات املاک
institution
اصل حقوقی بنگاه
representative firm
بنگاه تولیدی نمونه
enterprises
موسسه یا بنگاه اقتصادی
nonprofit firm
بنگاه غیر انتفاعی
enterprise
موسسه یا بنگاه اقتصادی
hacienda
بنگاه کشاورزی یا معدن ومانند ان
outclearing
فرستادن چک و قبض به بنگاه پایاپاپای
user cost of capital
هزینه سرمایه برای بنگاه تولیدی
open shop
بنگاه دارای سیستم استخدام ازاد
two input firm
بنگاه تولیدی باد و عامل تولید
BBC
مخفف بنگاه سخن پراکنی بریتانیا
out relief
دستگیری مردمی که در بنگاه اعانه بودباش ندارند
subvention
اعانه نقدی دولت به بنگاه عام المنفعه
imperial institute
بنگاه امپراطوری است در لندن برای پیشرفت بازرگانی
turnover
تعداد دفعاتی درسال که موجودی انبار یک بنگاه فروخته میشود
expansion path
مسیر افزایش حجم عملیات بنگاه گر یک نقشه منحنیهای متساوی التولید
corporation
شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری
corporations
شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری
break even point
نقطه سربسر سطحی از تولیدکه در ان سطح کل درامدبنگاه با کل هزینه ان برابربوده و سود بنگاه صفر است
adaptation
توافق
agreements
توافق
adaptations
توافق
agreement
توافق
conciliation
توافق
commensurability
توافق
commensurableness
توافق
concent
توافق
to come to an understanding
توافق
concord
توافق
consistency
توافق
concert
توافق
concerts
توافق
accommodation
توافق
accommodations
توافق
maladapted
بی توافق
consented
توافق
settlement
توافق
rapport
توافق
consent
توافق
coincidences
توافق
coincidence
توافق
band
توافق
bands
توافق
analogy
توافق
analogies
توافق
settlements
توافق
accord
توافق
accorded
توافق
keeping
توافق
accords
توافق
consenting
توافق
consents
توافق
concurrence
توافق
consistence
توافق سازگاری
consonance
توافق صدا
conformation
سازش توافق
correspondence principle
اصل توافق
conformable
قابل توافق
concordat
توافق دوستانه
skeleton agreement
توافق اولیه
conconancy
توافق صدا
reach an agreement
به توافق رسیدن
understandings
توافق تظر
collective agreement
توافق جمعی
adaptable
قابل توافق
plea agreement
توافق مدافعه
compromiser
توافق کار
disconformity
عدم توافق
inadaptable
توافق ندادنی
inconsonantly
باعدم توافق
reciprocal agreement
توافق دو جانبه
inharmoniousness
عدم توافق
deal
توافق تجاری
maladaptation
عدم توافق
deals
توافق تجاری
maladjusted
بی توافق دژسازگار
speaking with prosecutor
توافق باشاکی
his painting lacked repose
نقاشی وی توافق
harmonometer
توافق سنج
discordance
عدم توافق
modus vivendi
توافق موقت
dissidence
عدم توافق
understanding
توافق تظر
unilateral agreement
توافق یک جانبه
synesis
توافق معانی
adhesion
همبستگی توافق
mutual agreement
توافق طرفین
adaptability
توافق سازگاری
consistency
توافق سازگاری
consensus
توافق عام
disparity
عدم توافق
accordance
وفق توافق
breach
خطای رد یک توافق
breached
خطای رد یک توافق
breaches
خطای رد یک توافق
adaptation
توافق سازش
maladjustments
عدم توافق
adaptations
توافق سازش
maladjustment
عدم توافق
agreement of arguments
توافق نشانوندها
give-and-take
آماده به توافق
basic agreement
توافق اولیه
frame agreement
توافق اولیه
master agreement
توافق اولیه
disagreements
عدم توافق
disagreement
عدم توافق
outline agreement
توافق اولیه
adaptableness
قابلیت توافق
adaption
توافق سازش
adaptiveness
قوه توافق
agreement coefficient
ضریب توافق
disparities
عدم توافق
accompt
سازگاری توافق
arbitration agreement
توافق بر حکمیت
compromise
توافق مصالحه کردن
compromises
توافق مصالحه کردن
plea bargain
توافق مدافعه
[حقوق]
skeleton agreement
چهارچوب توافق
[حقوق]
outline agreement
چهارچوب توافق
[حقوق]
master agreement
چهارچوب توافق
[حقوق]
frame agreement
چهارچوب توافق
[حقوق]
basic agreement
چهارچوب توافق
[حقوق]
meet someone half-way
<idiom>
به توافق رسیدن با کسی
odds
عدم توافق مغایرت
compromising
توافق مصالحه کردن
conventionalization
توافق با ایین و رسوم
agreements
معاهده و مقاطعهء توافق
come to an agreement
توافق حاصل کردن
approves
توافق در مورد چیزی
approve
توافق در مورد چیزی
variance
مغایرت عدم توافق
consensus
توافق ورضایت عمومی
adaptability
قابلیت توافق و سازش
inconsonance
عدم توافق ناهماهنگی
approving
توافق در مورد چیزی
agreement
معاهده و مقاطعهء توافق
discordantly
از روی عدم توافق
abidance
رفتار برطبق توافق
discommend
با عدم توافق چیزی گفتن
contract note
سند مقاطعه توافق نامه
out of court settlement
توافق بدون محکمه
[حقوق]
adhering
توافق داشتن متفق بودن
acclimatization
توافق بااب و هوای یک محیط
acclimatation
توافق بااب و هوای یک محیط
adhere
توافق داشتن متفق بودن
adhered
توافق داشتن متفق بودن
unless otherwise agreed
اگر توافق دیگری نباشد
adheres
توافق داشتن متفق بودن
adequateness
توافق داشتن متفق بودن
undertake
توافق برای انجام کاری
inadaptable
غیر قابل توافق ناسازگار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com