English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 141 (7 milliseconds)
English Persian
bath حمام ابکاری
bathed حمام ابکاری
Other Matches
sudatorium حمام گرم که موجب عرق زیاد گردد گرمخانه حمام
plating ابکاری
copper plate ابکاری مس
electroplating ابکاری
nickel plating ابکاری نیکل
plating dynamo دینام ابکاری
electric steel فولاد ابکاری
electroplating ابکاری الکتریکی
bonderize ابکاری کردن
cadminum plate ابکاری کادمیومی کردن
galvanises ابکاری فلزی کردن
galvanising ابکاری فلزی کردن
galvanize ابکاری فلزی کردن
galvanised ابکاری فلزی کردن
galvanizes ابکاری فلزی کردن
electroplate فلز اب داده ابکاری کردن
electroplated فلز اب داده ابکاری کردن
electroplates فلز اب داده ابکاری کردن
electro plating ابکاری فلزات به کمک برق
plating روکشی با سیم و زر و غیره ابکاری فلزی
bathrooms حمام
bathroom حمام
bathhouse حمام
bagnio حمام
bath حمام
copper bath حمام مس
trays حمام
sand bath حمام شن
bath house حمام
bain-marie حمام آب
double boiler حمام آب
washroom حمام
Turkish bath حمام
Turkish baths حمام
washrooms حمام
tray حمام
waterbath حمام آب
water quench حمام آب
water bath حمام آب
sudatorium حمام بخار
vaporarium حمام بخار
vapour bath حمام بخار
washcloth کیسه حمام
swimming bath [British E] [old-fashioned] حمام [با استخر]
washcloth لیف حمام
toilet water عطر حمام
unwashed حمام نگرفته
ultrasonic bath حمام فراصوتی
sun bath حمام افتابی
sunbath حمام افتاب
sweating bath حمام گرم
sweating bath حمام بخار
steam bath حمام بخار
turkey bath حمام شرقی
thermae حمام اب گرم
swimming pool حمام [با استخر]
bathhouse حمام [با استخر]
hammam حمام اسلامی
bath-house حمام عمومی
dyeing bath حمام رنگرزی
bathing cap کلاه حمام
bathing caps کلاه حمام
bathmat پادری حمام
bathmats پادری حمام
bathrobes رخت حمام
toilet waters عطر حمام
a bath towel حوله حمام
cockroaches سوسک حمام
cockroach سوسک حمام
bathtub وان حمام
acid bath حمام اسید
bathing tub حمام فرنگی
bathed حمام فرنگی
hypocaust جهنم حمام
oil bath حمام روغن
bathtubs وان حمام
shower bath حمام دوش
bath حمام فرنگی
metal bath حمام فلز
sunbathe حمام افتاب گرفتن
bathing gear لوازم شنا [حمام]
sunbathed حمام افتاب گرفتن
sauna حمام بخار فنلاندی
sunbathes حمام افتاب گرفتن
basks حمام افتاب گرفتن
sunbathing حمام افتاب گرفتن
bask حمام افتاب گرفتن
basked حمام افتاب گرفتن
bath dye حمام رنگرزی الیاف
bathing things لوازم شنا [حمام]
basking حمام افتاب گرفتن
therm حمام عمومی گرما
swimming things لباس شنا [حمام]
bathing things لباس شنا [حمام]
bathing gear لباس شنا [حمام]
bathing clothes لباس شنا [حمام]
swimming things لوازم شنا [حمام]
bathing clothes لوازم شنا [حمام]
therms واحد گرما حمام
therms حمام عمومی گرما
therm واحد گرما حمام
salt bath furnace کوره حمام نمک
furnace تون حمام وغیره
molten bath حمام ذوب فلزات
sun lamps لامپ حمام آفتاب
sun lamp لامپ حمام آفتاب
roach سوسک حمام کجوله
roaches سوسک حمام کجوله
shaking bath حمام تکان دهنده
caldarium گرمخانه در حمام رومی
foam rubber ابر حمام ابرلاستیکی
furnaces تون حمام وغیره
oil bath lubrication روغنکاری حمام روغن
I'd like a room with bath. من یک اتاق با حمام میخواهم.
saunas حمام بخار فنلاندی
receptors دستگاه گیرنده وان حمام
bath ابتنی کردن حمام گرفتن
What find bath. عجب حمام خوبی است
receptor دستگاه گیرنده وان حمام
bathed ابتنی کردن حمام گرفتن
salt bath hardening سخت گردانی حمام نمک
martemper حمام گرم برای سخت کردن
bathmat حصیر یا فرشک پای وان حمام
salt bath case hardening سخت گردانی سطحی حمام نمک
bathmats حصیر یا فرشک پای وان حمام
sponging ابر حمام با اسفنج پاک کردن یاترکردن
tubs حمام فرنگی هرچیزی بشکل تغاهر شستشوکردن
sponged ابر حمام با اسفنج پاک کردن یاترکردن
Frigi darium [تزئینات زیبا و بزرگ در حمام های رومی]
May I have a bath towel? ممکن است یک حوله حمام برایم بیاورید؟
tub حمام فرنگی هرچیزی بشکل تغاهر شستشوکردن
sponge ابر حمام با اسفنج پاک کردن یاترکردن
bubble baths مادهای معطر که در وان پر آب حمام میریزند و کف میکند
bubble bath مادهای معطر که در وان پر آب حمام میریزند و کف میکند
cyaniding سخت گردانی سطح قطعات فولادی با غوطه ورسازی انهادر حمام نمکهای سیانید
plate : روکش فلزی کردن ابکاری فلزی کردن
plates : روکش فلزی کردن ابکاری فلزی کردن
solariums اتاق افتاب رو اطاق مریضخانه که دران مریض حمام افتاب میگیرد
solarium اتاق افتاب رو اطاق مریضخانه که دران مریض حمام افتاب میگیرد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com