English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 118 (6 milliseconds)
English Persian
auspices حمایت
patronage حمایت
sponsorship حمایت
protection حمایت
vindication حمایت
lee حمایت
support حمایت
aid حمایت
aided حمایت
aiding حمایت
abetment حمایت
advocation حمایت
belay حمایت
egis حمایت
protectorship حمایت
Other Matches
protective duty حقوق و عوارض حمایتی حقوق گمرکی حمایت کننده حقوقی که جهت حمایت ازکالاهای داخلی وضع میگردد
in suppotrtof به حمایت
partisanship هواخواهی حمایت
sustain حمایت کردن از
vindicating حمایت کردن از
maintrain حمایت کردن از
vindicates حمایت کردن از
vindicated حمایت کردن از
vindicate حمایت کردن از
sustained حمایت کردن از
sustains حمایت کردن از
shelter محافظت حمایت
sheltered محافظت حمایت
maintenance of membership حمایت از عضویت
price support حمایت قیمت
propugn حمایت کردن از
emotional support حمایت عاطفی
dynamic balay حمایت متحرک
covering a man حمایت فوروارد
overprotection حمایت مفرط
self support حمایت از خود
belayer حمایت کننده
to take under one's wing حمایت کردن
vindicable حمایت کردنی
vindicative حمایت امیز
shelters محافظت حمایت
sheltering محافظت حمایت
price support حمایت قیمتی
protection حراست حمایت
defends حمایت کردن
defending حمایت کردن
defended حمایت کردن
defend حمایت کردن
aiding حمایت کردن
aided حمایت کردن
aid حمایت کردن
to defend [from] حمایت کردن [از]
support حمایت کردن
maintenance حمایت خرجی
to agitate [for] حمایت کردن
protect حمایت کردن
uphold حمایت کردن از
upholds حمایت کردن از
protects حمایت کردن
protecting حمایت کردن
vindicatory مربوط به دفاع و حمایت
consumerism حمایت از مصرف کننده
stand one's ground <idiom> حمایت از جایگاه شخص
statolatry حمایت ازقدرت مرکزی
protege حمایت شده شاگرد
consumer protection حمایت از مصرف کننده
protectionism مکتب طرفدار حمایت
espoused شوهردادن حمایت کردن از
bring up صعود با حمایت از بالا
belay on علامت با طناب در حمایت
auspice سایه حمایت توجهات
agricultural support policy سیاست حمایت از کشاورزی
stead گذاشتن حمایت کردن
espouse شوهردادن حمایت کردن از
espouses شوهردادن حمایت کردن از
environmetal protection حمایت محیط زیستی
assists پیوستن به حمایت کردن از
assist پیوستن به حمایت کردن از
assisted پیوستن به حمایت کردن از
assisting پیوستن به حمایت کردن از
espousing شوهردادن حمایت کردن از
protectionists طرفدار حمایت از مصنوعات داخلی
protectionist طرفدار حمایت از صنایع داخلی
farm price supports حمایت از قیمت کالاهای کشاورزی
Thank you for your support با تشکر برای حمایت شما.
protectionist طرفدار حمایت از مصنوعات داخلی
protectionists طرفدار حمایت از صنایع داخلی
maintained حمایت کردن از مدعی بودن
protectionism سیستم حمایت از تولیدات داخلی
consumer organization سازمان حمایت از مصرف کنندگان
maintain حمایت کردن از مدعی بودن
supportable حمایت کردنی تاب اوردنی
maintains حمایت کردن از مدعی بودن
price support system نظام قیمتهای حمایت شده
stick one's neck out <idiom> مورد حمایت قراردادن ،ریسک کردن
to stand by a person از کسی پشتی یا حمایت یانگهداری کردن
in law کسی که تحت حمایت قانون است
price support قیمت حمایت شده از طرف دولت
out law کسی که از حقوق و حمایت قانونی بهره مند نیست
price support تثبیت قیمت توسط دولت برای حمایت کالا
property in action مال قابل مطالبه از طریق قانونی مالکیت مورد حمایت قانون
protect home judustry حمایت صنایع داخلی از طریق وضع حقوق گمرکی سنگین برواردات
columnar and trabeated [نوعی از ساختار شامل ستون های عمدی یا تیرگهایی که از تیرهای افقی حمایت می کند.]
What followed was the usual recital of the wife and children he had to support. سپس داستان منتج شد به بهانه مرسوم زن و بچه ها که او [مرد] باید از آنها حمایت بکند.
protectionism دراین مکتب دفاع وحمایت از تعرفههای گمرکی به منظور حمایت صنایع واقتصاد داخلی بعنوان یک وسیله جهت توسعه اقتصادی بشمار می اید
mercantilism روش فکری اقتصادی مبنی بر اعتقاد به لزوم افزایش صادرات برواردات و حمایت دولت ازصنایع داخلی و بالاخره جمع اوری هر چه بیشتر طلا درمملکت
suporting cells یاختههای نگاهدارنده یاختههای حمایت کننده
to stand up for پشتی یا حمایت کردن از طرفداری کردن از
foster تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
prodos سیستم عامل II APPLE که برای حمایت دستگاههای ذخیره انبوه و دستگاههای ذخیره فلاپی دیسک طراحی شده است
stick up for <idiom> کمک کردن ،حمایت کردن
asserts حمایت کردن ازاد کردن
asserting حمایت کردن ازاد کردن
asserted حمایت کردن ازاد کردن
assert حمایت کردن ازاد کردن
to give a knee to حمایت کردن تایید کردن
support حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
international labour organization سازمان بین المللی کار سازمانی که در جوار جامعه ملل تاسیس شد و در سال 6491 به سازمان ملل پیوست و هدف ان بهبودبخشیدن به شرایط کار ازجنبه ها مختلف و حمایت ازکارگران و منافع ایشان میباشد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com