Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 181 (9 milliseconds)
English
Persian
protege
حمایت شده شاگرد
Other Matches
protective duty
حقوق و عوارض حمایتی حقوق گمرکی حمایت کننده حقوقی که جهت حمایت ازکالاهای داخلی وضع میگردد
shop boy
شاگرد
votary
شاگرد
condisciple
هم شاگرد
schoolgirl
شاگرد
apprentices
شاگرد
pupil
شاگرد
footboy
شاگرد
follwer
شاگرد
student
شاگرد
students
شاگرد
buttons
شاگرد
disciple
شاگرد
disciples
شاگرد
errand boy
شاگرد
famulus
شاگرد
apprentice
شاگرد
trainees
شاگرد
pupils
شاگرد
mates
شاگرد
mated
شاگرد
mate
شاگرد
trainee
شاگرد
schoolgirls
شاگرد
driver's mate
شاگرد راننده
loblolly boy or man
شاگرد جراح
counter jumper
شاگرد دکان
cook's mate
شاگرد اشپز
assistant driver
شاگرد شوفر
helper
شاگرد قالیباف
boy
خانه شاگرد
boots
شاگرد مهمانخانه
boys
خانه شاگرد
grummet
شاگرد خانه
houseboys
خانه شاگرد
houseboy
خانه شاگرد
shop girl
شاگرد پادو
shop girl
شاگرد دکان
shop boy
شاگرد دکان
horseboy
شاگرد مهتر
scholastic agent
شاگرد پیدا کن
students
شاگرد اهل تحقیق
boarder
شاگرد شبانه روزی
journey man
شاگرد یا کارگر روزمزد
student
شاگرد اهل تحقیق
boarders
شاگرد شبانه روزی
student of law
شاگرد دانشکده حقوق
an idle pupil
شاگرد بیکار یا تنبل
page
خانه شاگرد پیشخدمتی کردن
assignments
تکلیف درسی و مشق شاگرد
pages
خانه شاگرد پیشخدمتی کردن
assignment
تکلیف درسی و مشق شاگرد
paged
خانه شاگرد پیشخدمتی کردن
to be at the foot of any one
پیرو یا شاگرد کسی بودن
coach and pupil method
روش مربی و شاگرد دراموزش
undergrad u te
شاگرد درجه نگرفته شاگردپایین رتبه
underclassman
شاگرد سالهای اول و دوم دانشگاه
truant
شاگرد یا ادم طفره رو مکتب گریز
truants
شاگرد یا ادم طفره رو مکتب گریز
grader
جاده صاف کن شاگرد مدرسه ابتدایی یامتوسطه
advocation
حمایت
aid
حمایت
aided
حمایت
belay
حمایت
protection
حمایت
aiding
حمایت
abetment
حمایت
auspices
حمایت
sponsorship
حمایت
lee
حمایت
vindication
حمایت
in suppotrtof
به حمایت
support
حمایت
egis
حمایت
patronage
حمایت
protectorship
حمایت
gentleman commoner
شاگرد ممتازدانشگاه اکسفوردو کمبریج که شهریهای بیشترازشاگردان عادی میپردازد
resident school
مدارس حضوری یا مدارسی که شاگرد عملا در کلاس حاضر میشود
defend
حمایت کردن
support
حمایت کردن
to take under one's wing
حمایت کردن
maintrain
حمایت کردن از
maintenance of membership
حمایت از عضویت
defending
حمایت کردن
defends
حمایت کردن
vindicable
حمایت کردنی
vindicative
حمایت امیز
maintenance
حمایت خرجی
overprotection
حمایت مفرط
defended
حمایت کردن
self support
حمایت از خود
aiding
حمایت کردن
propugn
حمایت کردن از
price support
حمایت قیمت
aided
حمایت کردن
aid
حمایت کردن
price support
حمایت قیمتی
protection
حراست حمایت
protect
حمایت کردن
vindicate
حمایت کردن از
shelter
محافظت حمایت
sustained
حمایت کردن از
sheltering
محافظت حمایت
shelters
محافظت حمایت
sustains
حمایت کردن از
to defend
[from]
حمایت کردن
[از]
vindicating
حمایت کردن از
sustain
حمایت کردن از
upholds
حمایت کردن از
partisanship
هواخواهی حمایت
to agitate
[for]
حمایت کردن
uphold
حمایت کردن از
vindicated
حمایت کردن از
sheltered
محافظت حمایت
emotional support
حمایت عاطفی
dynamic balay
حمایت متحرک
protecting
حمایت کردن
covering a man
حمایت فوروارد
protects
حمایت کردن
vindicates
حمایت کردن از
belayer
حمایت کننده
assist
پیوستن به حمایت کردن از
consumerism
حمایت از مصرف کننده
espousing
شوهردادن حمایت کردن از
assisted
پیوستن به حمایت کردن از
assisting
پیوستن به حمایت کردن از
assists
پیوستن به حمایت کردن از
stand one's ground
<idiom>
حمایت از جایگاه شخص
protectionism
مکتب طرفدار حمایت
espouses
شوهردادن حمایت کردن از
vindicatory
مربوط به دفاع و حمایت
espoused
شوهردادن حمایت کردن از
consumer protection
حمایت از مصرف کننده
bring up
صعود با حمایت از بالا
belay on
علامت با طناب در حمایت
auspice
سایه حمایت توجهات
agricultural support policy
سیاست حمایت از کشاورزی
environmetal protection
حمایت محیط زیستی
statolatry
حمایت ازقدرت مرکزی
stead
گذاشتن حمایت کردن
espouse
شوهردادن حمایت کردن از
Thank you for your support
با تشکر برای حمایت شما.
protectionism
سیستم حمایت از تولیدات داخلی
price support system
نظام قیمتهای حمایت شده
farm price supports
حمایت از قیمت کالاهای کشاورزی
supportable
حمایت کردنی تاب اوردنی
consumer organization
سازمان حمایت از مصرف کنندگان
maintain
حمایت کردن از مدعی بودن
maintained
حمایت کردن از مدعی بودن
maintains
حمایت کردن از مدعی بودن
protectionist
طرفدار حمایت از صنایع داخلی
protectionists
طرفدار حمایت از مصنوعات داخلی
protectionists
طرفدار حمایت از صنایع داخلی
protectionist
طرفدار حمایت از مصنوعات داخلی
stick one's neck out
<idiom>
مورد حمایت قراردادن ،ریسک کردن
to stand by a person
از کسی پشتی یا حمایت یانگهداری کردن
price support
قیمت حمایت شده از طرف دولت
in law
کسی که تحت حمایت قانون است
price support
تثبیت قیمت توسط دولت برای حمایت کالا
out law
کسی که از حقوق و حمایت قانونی بهره مند نیست
property in action
مال قابل مطالبه از طریق قانونی مالکیت مورد حمایت قانون
protect home judustry
حمایت صنایع داخلی از طریق وضع حقوق گمرکی سنگین برواردات
knife boy
خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد
columnar and trabeated
[نوعی از ساختار شامل ستون های عمدی یا تیرگهایی که از تیرهای افقی حمایت می کند.]
What followed was the usual recital of the wife and children he had to support.
سپس داستان منتج شد به بهانه مرسوم زن و بچه ها که او
[مرد]
باید از آنها حمایت بکند.
protectionism
دراین مکتب دفاع وحمایت از تعرفههای گمرکی به منظور حمایت صنایع واقتصاد داخلی بعنوان یک وسیله جهت توسعه اقتصادی بشمار می اید
parlour boarder
شاگرد شبانه روزی که نزدخانواده رئیس شبانه روزی زندگی میکند
mercantilism
روش فکری اقتصادی مبنی بر اعتقاد به لزوم افزایش صادرات برواردات و حمایت دولت ازصنایع داخلی و بالاخره جمع اوری هر چه بیشتر طلا درمملکت
suporting cells
یاختههای نگاهدارنده یاختههای حمایت کننده
to stand up for
پشتی یا حمایت کردن از طرفداری کردن از
foster
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
prodos
سیستم عامل II APPLE که برای حمایت دستگاههای ذخیره انبوه و دستگاههای ذخیره فلاپی دیسک طراحی شده است
stick up for
<idiom>
کمک کردن ،حمایت کردن
asserting
حمایت کردن ازاد کردن
assert
حمایت کردن ازاد کردن
asserts
حمایت کردن ازاد کردن
asserted
حمایت کردن ازاد کردن
to give a knee to
حمایت کردن تایید کردن
support
حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
international labour organization
سازمان بین المللی کار سازمانی که در جوار جامعه ملل تاسیس شد و در سال 6491 به سازمان ملل پیوست و هدف ان بهبودبخشیدن به شرایط کار ازجنبه ها مختلف و حمایت ازکارگران و منافع ایشان میباشد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com