Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (10 milliseconds)
English	Persian
environmetal protection	حمایت محیط زیستی
Other Matches
environmental refugee	پناهنده محیط زیستی [بوم شناسی ] [سیاست]
protective duty	حقوق و عوارض حمایتی حقوق گمرکی حمایت کننده حقوقی که جهت حمایت ازکالاهای داخلی وضع میگردد
rezone	محیط چیزی را اصلاح کردن محیط را تغییر دادن
bioecology	رشتهای از محیط شناسی که روابط گیاهان و حیوانات رابا محیط اطراف خود موردبحث قرار میدهد
to tip something [British E]	ته نشین شدن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
to tip something [British E]	رسوب کردن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
to tip something [British E]	ذخیره کردن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
environmental test	ازمایش محیط زیست ازمایش محیط فیزیکی
biological	زیستی
organic	زیستی
biologically	زیستی
subsistence	زیستی
life sciences	علوم زیستی
life sciences	دانش زیستی
life science	علوم زیستی
life science	دانش زیستی
biological clock	ساعت زیستی
bioluminescence	لومینانس زیستی
biotype	سنخ زیستی
biophysical	زیستی- فیزیکی
biorhythm	چرخه زیستی
existence load	بار زیستی
biosocial	زیستی- اجتماعی
biostimulant	انگیزای زیستی
biotic element	عنصر زیستی
biotic succession	تواتر زیستی
biotic succession	پیاپی زیستی
biotonus	تونوس زیستی
biostimulant	محرک زیستی
biological agent	عامل زیستی
biological extinction	نابودی زیستی
biological extinction	انقراض زیستی
biological correlation	همبستگی زیستی
biocinosis	مجتمع زیستی
biological monitoring	فرابینی زیستی
biogeography	جغرافیای زیستی
bioerosion	فرسودگی زیستی
bioerosion	فرسایش زیستی
biogenesis	پدیدایی زیستی
biofeedback	پس خوراند زیستی
biological magnification	بزرگنمایی زیستی
biological pollution	الودگی زیستی
biological potential	توان زیستی
biologism	زیستی نگری
biological treatment	تسویه زیستی
biosystem	سازگان زیستی
biosystem	نظام زیستی
biochemical	زیستی- شیمیایی
biofacies	رخساره زیستی
biological system	سازگان زیستی
biological system	نظام زیستی
biological shield	سپر زیستی
biological shield	حفاظ زیستی
biological sciences	علوم زیستی
bioclimatology	اقلیم شناسی زیستی
biological classification	رده بندی زیستی
existence load	بار اقلام زیستی
bionics	علم فرایندای زیستی
biogeochemistry	زمین شیمی زیستی
bioinorganic chemistry	شیمی معدنی زیستی
defense subsistence supply center	مرکز اماد زیستی وزارت دفاع
abetment	حمایت
egis	حمایت
advocation	حمایت
protectorship	حمایت
in suppotrtof	به حمایت
belay	حمایت
protection	حمایت
vindication	حمایت
support	حمایت
aiding	حمایت
lee	حمایت
sponsorship	حمایت
patronage	حمایت
aid	حمایت
auspices	حمایت
aided	حمایت
vindicating	حمایت کردن از
uphold	حمایت کردن از
support	حمایت کردن
upholds	حمایت کردن از
sustain	حمایت کردن از
vindicated	حمایت کردن از
sustained	حمایت کردن از
sustains	حمایت کردن از
vindicate	حمایت کردن از
maintenance	حمایت خرجی
shelters	محافظت حمایت
sheltering	محافظت حمایت
sheltered	محافظت حمایت
belayer	حمایت کننده
to agitate [for]	حمایت کردن
to defend [from]	حمایت کردن [از]
protection	حراست حمایت
maintenance of membership	حمایت از عضویت
shelter	محافظت حمایت
partisanship	هواخواهی حمایت
vindicates	حمایت کردن از
price support	حمایت قیمتی
propugn	حمایت کردن از
defends	حمایت کردن
price support	حمایت قیمت
protect	حمایت کردن
defend	حمایت کردن
overprotection	حمایت مفرط
to take under one's wing	حمایت کردن
maintrain	حمایت کردن از
covering a man	حمایت فوروارد
defended	حمایت کردن
dynamic balay	حمایت متحرک
defending	حمایت کردن
emotional support	حمایت عاطفی
vindicative	حمایت امیز
protecting	حمایت کردن
protects	حمایت کردن
aiding	حمایت کردن
aided	حمایت کردن
aid	حمایت کردن
self support	حمایت از خود
vindicable	حمایت کردنی
agricultural support policy	سیاست حمایت از کشاورزی
consumerism	حمایت از مصرف کننده
statolatry	حمایت ازقدرت مرکزی
auspice	سایه حمایت توجهات
stand one's ground <idiom>	حمایت از جایگاه شخص
vindicatory	مربوط به دفاع و حمایت
belay on	علامت با طناب در حمایت
protege	حمایت شده شاگرد
espouse	شوهردادن حمایت کردن از
espoused	شوهردادن حمایت کردن از
espousing	شوهردادن حمایت کردن از
stead	گذاشتن حمایت کردن
protectionism	مکتب طرفدار حمایت
espouses	شوهردادن حمایت کردن از
assists	پیوستن به حمایت کردن از
assisted	پیوستن به حمایت کردن از
assisting	پیوستن به حمایت کردن از
assist	پیوستن به حمایت کردن از
bring up	صعود با حمایت از بالا
consumer protection	حمایت از مصرف کننده
consumer organization	سازمان حمایت از مصرف کنندگان
price support system	نظام قیمتهای حمایت شده
Thank you for your support	با تشکر برای حمایت شما.
supportable	حمایت کردنی تاب اوردنی
farm price supports	حمایت از قیمت کالاهای کشاورزی
protectionists	طرفدار حمایت از مصنوعات داخلی
protectionism	سیستم حمایت از تولیدات داخلی
protectionist	طرفدار حمایت از صنایع داخلی
protectionists	طرفدار حمایت از صنایع داخلی
protectionist	طرفدار حمایت از مصنوعات داخلی
maintains	حمایت کردن از مدعی بودن
maintain	حمایت کردن از مدعی بودن
maintained	حمایت کردن از مدعی بودن
to stand by a person	از کسی پشتی یا حمایت یانگهداری کردن
price support	قیمت حمایت شده از طرف دولت
in law	کسی که تحت حمایت قانون است
stick one's neck out <idiom>	مورد حمایت قراردادن ،ریسک کردن
price support	تثبیت قیمت توسط دولت برای حمایت کالا
out law	کسی که از حقوق و حمایت قانونی بهره مند نیست
mediums	محیط
periphery	محیط
outlining	محیط
medium	محیط
environments	محیط
peripheries	محیط
ambiance	محیط
circumferences	محیط
millieu	محیط
outward things	محیط
circuity	محیط
circumference	محیط
surroundings	محیط
entourages	محیط
outline	محیط
entourage	محیط
girth	محیط
girths	محیط
ambience	محیط
outlined	محیط
spheres	محیط
outlines	محیط
outside	محیط
lapped	محیط
lap	محیط
perimeter	محیط
settings	محیط
setting	محیط
outsides	محیط
milieus	محیط
perimeters	محیط
milieux	محیط
milieu	محیط
environment	محیط
sphere	محیط
property in action	مال قابل مطالبه از طریق قانونی مالکیت مورد حمایت قانون
protect home judustry	حمایت صنایع داخلی از طریق وضع حقوق گمرکی سنگین برواردات
operational environment	محیط عملیاتی
therapeutic millieu	محیط درمانی
mixed environment	محیط درهم
perimeter [circumference] of a circle	محیط دایره

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com