English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (10 milliseconds)
English Persian
belayer حمایت کننده
Search result with all words
consumer protection حمایت از مصرف کننده
protective duty حقوق و عوارض حمایتی حقوق گمرکی حمایت کننده حقوقی که جهت حمایت ازکالاهای داخلی وضع میگردد
suporting cells یاختههای نگاهدارنده یاختههای حمایت کننده
consumerism حمایت از مصرف کننده
Other Matches
advocation حمایت
in suppotrtof به حمایت
auspices حمایت
abetment حمایت
aided حمایت
vindication حمایت
protectorship حمایت
support حمایت
aid حمایت
lee حمایت
protection حمایت
sponsorship حمایت
belay حمایت
egis حمایت
aiding حمایت
patronage حمایت
self support حمایت از خود
shelter محافظت حمایت
aided حمایت کردن
sheltered محافظت حمایت
sheltering محافظت حمایت
aiding حمایت کردن
maintenance حمایت خرجی
overprotection حمایت مفرط
shelters محافظت حمایت
partisanship هواخواهی حمایت
defend حمایت کردن
aid حمایت کردن
to take under one's wing حمایت کردن
vindicative حمایت امیز
emotional support حمایت عاطفی
to agitate [for] حمایت کردن
support حمایت کردن
dynamic balay حمایت متحرک
vindicable حمایت کردنی
covering a man حمایت فوروارد
defended حمایت کردن
vindicating حمایت کردن از
protects حمایت کردن
protection حراست حمایت
maintenance of membership حمایت از عضویت
to defend [from] حمایت کردن [از]
uphold حمایت کردن از
upholds حمایت کردن از
maintrain حمایت کردن از
sustain حمایت کردن از
sustained حمایت کردن از
sustains حمایت کردن از
vindicate حمایت کردن از
vindicated حمایت کردن از
vindicates حمایت کردن از
protecting حمایت کردن
defending حمایت کردن
defends حمایت کردن
propugn حمایت کردن از
price support حمایت قیمت
protect حمایت کردن
price support حمایت قیمتی
statolatry حمایت ازقدرت مرکزی
bring up صعود با حمایت از بالا
assists پیوستن به حمایت کردن از
assisting پیوستن به حمایت کردن از
vindicatory مربوط به دفاع و حمایت
assisted پیوستن به حمایت کردن از
assist پیوستن به حمایت کردن از
auspice سایه حمایت توجهات
protectionism مکتب طرفدار حمایت
stand one's ground <idiom> حمایت از جایگاه شخص
belay on علامت با طناب در حمایت
espouse شوهردادن حمایت کردن از
stead گذاشتن حمایت کردن
environmetal protection حمایت محیط زیستی
espoused شوهردادن حمایت کردن از
protege حمایت شده شاگرد
espouses شوهردادن حمایت کردن از
agricultural support policy سیاست حمایت از کشاورزی
espousing شوهردادن حمایت کردن از
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
protectionist طرفدار حمایت از صنایع داخلی
protectionists طرفدار حمایت از مصنوعات داخلی
protectionist طرفدار حمایت از مصنوعات داخلی
protectionists طرفدار حمایت از صنایع داخلی
price support system نظام قیمتهای حمایت شده
maintain حمایت کردن از مدعی بودن
consumer organization سازمان حمایت از مصرف کنندگان
maintained حمایت کردن از مدعی بودن
supportable حمایت کردنی تاب اوردنی
farm price supports حمایت از قیمت کالاهای کشاورزی
protectionism سیستم حمایت از تولیدات داخلی
Thank you for your support با تشکر برای حمایت شما.
maintains حمایت کردن از مدعی بودن
price support قیمت حمایت شده از طرف دولت
stick one's neck out <idiom> مورد حمایت قراردادن ،ریسک کردن
in law کسی که تحت حمایت قانون است
to stand by a person از کسی پشتی یا حمایت یانگهداری کردن
out law کسی که از حقوق و حمایت قانونی بهره مند نیست
price support تثبیت قیمت توسط دولت برای حمایت کالا
property in action مال قابل مطالبه از طریق قانونی مالکیت مورد حمایت قانون
protect home judustry حمایت صنایع داخلی از طریق وضع حقوق گمرکی سنگین برواردات
What followed was the usual recital of the wife and children he had to support. سپس داستان منتج شد به بهانه مرسوم زن و بچه ها که او [مرد] باید از آنها حمایت بکند.
columnar and trabeated [نوعی از ساختار شامل ستون های عمدی یا تیرگهایی که از تیرهای افقی حمایت می کند.]
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
steam fitter نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
interceptors هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptor هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
vasomotor اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
distractive گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
changer دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
makgi boowi نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
detonators منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
detonator منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
protectionism دراین مکتب دفاع وحمایت از تعرفههای گمرکی به منظور حمایت صنایع واقتصاد داخلی بعنوان یک وسیله جهت توسعه اقتصادی بشمار می اید
mercantilism روش فکری اقتصادی مبنی بر اعتقاد به لزوم افزایش صادرات برواردات و حمایت دولت ازصنایع داخلی و بالاخره جمع اوری هر چه بیشتر طلا درمملکت
to stand up for پشتی یا حمایت کردن از طرفداری کردن از
suppressive خنثی کننده اتش سرکوب کننده
sprining charge خرج چال کننده یا گود کننده
claqueur تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
prepossessing مجذوب کننده جلب توجه کننده
padding پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
expostulator سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
foster تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
prodos سیستم عامل II APPLE که برای حمایت دستگاههای ذخیره انبوه و دستگاههای ذخیره فلاپی دیسک طراحی شده است
assert حمایت کردن ازاد کردن
asserting حمایت کردن ازاد کردن
to give a knee to حمایت کردن تایید کردن
stick up for <idiom> کمک کردن ،حمایت کردن
asserted حمایت کردن ازاد کردن
asserts حمایت کردن ازاد کردن
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
insulators جدا کننده عایق کننده
thickeners غلیظ کننده پرپشت کننده
thickener غلیظ کننده پرپشت کننده
discriminant تفکیک کننده جدا کننده
favourer یاری کننده مساعدت کننده
homager تجلیل کننده کرنش کننده
desolater ویران کننده متروک کننده
hangers اویزان کننده معلق کننده
vibrators ارتعاش کننده نوسان کننده
corruptor فاسد کننده منحرف کننده
vibrator ارتعاش کننده نوسان کننده
thwarter خنثی کننده مسدود کننده
prosecutors پیگرد کننده تعقیب کننده
toasters سرخ کننده برشته کننده
prosecutor پیگرد کننده تعقیب کننده
intermediaries وساطت کننده مداخله کننده
trimmer دستکاری کننده صاف کننده
insulator جدا کننده عایق کننده
spell binder مسحور کننده مجذوب کننده
desolator ویران کننده متروک کننده
coordinator هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
designative اشاره کننده تعیین کننده
provisioner تدارک کننده تهیه کننده
divider جدا کننده تقسیم کننده
cogitator اندیشه کننده مطالعه کننده
venerator تکریم کننده ستایش کننده
modifier اصلاح کننده تعدیل کننده
modifiers اصلاح کننده تعدیل کننده
transmitters منتقل کننده مخابره کننده
corrupter فاسد کننده منحرف کننده
intermediary وساطت کننده مداخله کننده
contractive جمع کننده چوروک کننده
transmitter منتقل کننده مخابره کننده
supplicant درخواست کننده تضرع کننده
supplicants درخواست کننده تضرع کننده
lifter مرتفع کننده برطرف کننده
gesticulant اشاره کننده وحرکت کننده
accaimer هلهله کننده تحسین کننده
oppressive خورد کننده ناراحت کننده
suberter سرنگون کننده تضعیف کننده
modulator demodulator تلفیق کننده- تفکیک کننده
toaster سرخ کننده برشته کننده
acknowledger تصدیق کننده قبول کننده
presenter ارائه کننده معرفی کننده
presentor ارائه کننده معرفی کننده
whetstone تیز کننده تند کننده
sniffy افهار تنفر کننده فن فن کننده
diverting سرگرم کننده منحرف کننده
preventive حفافت کننده جلوگیری کننده
hanger اویزان کننده معلق کننده
the producer and the consumer تولید کننده و مصرف کننده
practicer تمرین کننده مشق کننده
presenters ارائه کننده معرفی کننده
striking force نیروی تک کننده یا کمین کننده
fuel cooled oil cooler خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
skeletonizer تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
dragger شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
support حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
procuring activity یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
plasticizer ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com