Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
lunes
حمله جنون
Other Matches
schizothymia
جنون همراه با خیال پرستی ومالیخولیا شبیه جنون جوانی
hysterics
حمله خنده غیر قابل کنترل حمله گریه
velimirovic attack
حمله ولیمیروویچ در حمله سوزین از دفاع سیسیلی شطرنج
counter riposte
حمله شمشیرباز پس از دفع حمله متقابل حریف
vortex breakdown/brust
جدایی ناگهانی جریانهای حلقوی از لبه حمله بالهای دلتا در زاویه حمله معین که واماندگی این نوع بالها رانشان میدهد
rio treaty
اکوادور ونیکاراگوئه به سال 7491 که به موجب ان در صورت حمله به یک از کشورهای امریکایی همه کشورهای دیگر حق حمله مسلحانه را دارند
ond shot
بیک حمله دریک حمله
hysteroid
حمله تشنجی شبیه حمله
hysterogenic
حمله تشنجی شبیه حمله
madness
جنون
insanity
جنون
lunacy
جنون
mental a
جنون
dementia
جنون
hydromania
جنون اب
psychosis
جنون
oniomania
جنون خرید
run mad
به جنون مبتلاشدن
dt's
جنون خمری
jimjams
جنون خمری
lattah
جنون لاتا
nymphomania
جنون شهوانی زن
tarantism
جنون رقص
insanely
از روی جنون
to d.
تاسر حد جنون
delirium tremens
جنون الکلی
dementia praecox
جنون زودرس
latah
جنون لاتا
foolishly
جنون امیز
perdiodical insanity
جنون ادواری
amok
درحال جنون
kleptomania
جنون سرقت
kleptomania
جنون دزدی
maniaphobia
جنون هراسی
lyssophobia
جنون هراسی
peregrinomany
جنون سفر
permanent insanity
جنون دائم
oenomania
جنون خمری
schizophrenia
جنون جوانی
erotomania
جنون جنسی
dipsomania
جنون الکلی
dromomania
جنون مسافرت
folie a deux
جنون دو نفری
hypomania
جنون خفیف
dementia praecox
جنون جوانی
f. of love
جنون عشق
catatonia
نوعی جنون
hebephrenia
جنون جوانی
hypomanic
دارای جنون خفیف
pyromania
جنون ایجاد حریق
satyriasis
جنون شهوانی مرد
germanomania
جنون المان مابی
bibliomania
جنون کتاب دوستی
lunes
حرکات جنون امیز
gallomania
جنون فرانسوی مابی
frenzied rage
خشم جنون امیز
mythomania
جنون دروغ یا اغراق گویی
balletomania
عشق یا جنون نسبت به بالت
amok
جنون آنی
[روان شناسی]
hypochondriacal
دچار جنون افسردگی- تهیگاهی
kleptamaniac
کسی که جنون دزدی دارد
frenzy
جنون انی دیوانه کردن
amuck
جنون آنی
[روان شناسی]
gone amok
جنون آنی
[روان شناسی]
running amok
جنون آنی
[روان شناسی]
front line
خط حمله خط حمله یادفاع
schizo
شخص مبتلا به بیماری جنون جوانی
amok
جنون آدم کشی
[روان شناسی]
running amok
جنون آدم کشی
[روان شناسی]
monomaia
جنون درمورد بخصوصی وسواس در چیزی
gone amok
جنون آدم کشی
[روان شناسی]
amuck
جنون آدم کشی
[روان شناسی]
manic-depressives
دیوانگی وبهت زدگی وشیدایی نوعی جنون
manic-depressive
دیوانگی وبهت زدگی وشیدایی نوعی جنون
general paresis
جنون و فلج حاصل در اثرضایعات سیفلیسی مغز
manic depressive
دیوانگی وبهت زدگی وشیدایی نوعی جنون
psychokinesis
عملیات جنون امیز در اثراختلالات فکری وروانی
target date
زمان حمله به هدف یا تاریخ حمله به هدف
person running amok
فرد دچار جنون آدم کشی
[روان شناسی]
amuck
یک نوع جنون دراثرمرض مالاریا که منجر به خودکشی میشود
frenzied attacker
فرد دچار جنون آدم کشی
[روان شناسی]
paranoia
جنون ایجاد سوء ذن شدید و هذیان گویی و فقدان بصیرت
nympholepsy
جنون و علاقه شدید برای دسترسی به چیزهای غیرقابل حصول
nymphomanic
دچار جنون خوابیدن با مرد دیوانه برای بغل خوابی بامرد
megalomania
مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
post attack
بعد از اجرای حمله یا تک وقایع بعد از اجرای حمله
offence
حمله
offenses
حمله
venues
حمله
besetting
حمله پی در پی
seizures
حمله
seizure
حمله
sally
حمله
assaulting
حمله
thrusting
حمله
onset
حمله
venue
حمله
counter
حمله
time cut
ضد حمله
countering
حمله
impugnment
حمله
impugnation
حمله
aggression
حمله
inroad
حمله
stound
حمله
ictys
حمله
countered
حمله
spells
حمله
assailment
حمله
thrust
حمله
assaults
حمله
assaulted
حمله
epileptic fit
حمله
attacking line
خط حمله
assault
حمله
hysteria
حمله
thrusts
حمله
onslaught
حمله
onslaughts
حمله
offensive
<adj.>
حمله
spelled
حمله
spell
حمله
foray
حمله
forays
حمله
offensives
حمله
offense,etc
حمله
offense
حمله
falling sickness
حمله
fittest
حمله
fits
حمله
attacked
حمله
wide open
حمله
canvassing
حمله
fit
حمله
sallies
حمله
campaign
حمله
campaigning
حمله
attacks
حمله
campaigns
حمله
onrush
حمله
canvasses
حمله
attacking
[style of play, player]
<adj.>
حمله
attack
حمله
campaigned
حمله
canvass
حمله
canvassed
حمله
rushing
حمله یورش
rushed
حمله یورش
jump off
شروع حمله
charge
حمله اتهام
rush
حمله یورش
attacked
حمله کردن
sorties
حمله ناگهانی
leading edge
لبه حمله
momentum of attack
دور حمله
assaults
حمله بمقدسات
sortie
حمله ناگهانی
launch an attack
حمله کردن
launch an attack
شروع حمله
line of departure
خط شروع حمله
unassailable
غیرقابل حمله
spearheads
نوک حمله
spearheaded
نوک حمله
spell
حمله ناخوشی
spearhead
نوک حمله
spells
حمله ناخوشی
charges
حمله به حریف
charges
حمله اتهام
kick off
شروع حمله
jump off
اغاز حمله
sally
حمله ورشدن
charges
خطای حمله
charge
خطای حمله
larsen's opening
حمله نیمزوویچ
spearheading
نوک حمله
sallies
حمله ورشدن
charge
حمله به حریف
spelled
حمله ناخوشی
an air raid
حمله هوایی
counter offensive
حمله متقابل
conniption
حمله صرع
excision of clause
دراوردن یک حمله
attack
حمله کردن بر
blow in
حمله از میان خط
frontal attack
حمله جبههای
attack
حمله کردن
banzai attack
حمله بی پروا
backside attack
حمله از پشت
epileptic seizure
حمله صرع
epileptic fit
غش حمله ایی
envelopment
حمله احاطهای
pangs
حمله سخت
double attack
حمله دویل
durkin attack
حمله دیورکین
discovered attack
حمله برخاست
direction of attack
سمت حمله
strike
حمله کردن
dutch attack
حمله هلندی
echelon of attack
رده حمله
strikes
حمله کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com