English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
English Persian
strike حمله ضربه زدن به دشمن
strikes حمله ضربه زدن به دشمن
Other Matches
hitting اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hits اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hit اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
shock action غافلگیری حمله ناگهانی غافلگیر کردن دشمن
time hit ضربه شمشیرباز در ضد حمله
injected ضربه زدن به دشمن سخمه زدن
inject ضربه زدن به دشمن سخمه زدن
injects ضربه زدن به دشمن سخمه زدن
injecting ضربه زدن به دشمن سخمه زدن
gall حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
galls حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
to triumph over the enemy برشکست دشمن شادی کردن بر دشمن پیروز شدن
radio deception گول زدن دشمن با بی سیم فریب رادیویی دشمن
radio countermeasures اقدامات ضد فرستندههای دشمن پیشگیریهای ضد پخش رادیویی دشمن
enemy alien طرفداران دشمن در خاک خودی هواداران دشمن
rejected عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
rejects عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
reject عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
rejecting عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
close with اخذتماس با دشمن درگیر شدن با دشمن
close-ups نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close up نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close-up نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
penetration نفوذ در جبهه دشمن داخل شدن درصفوف دشمن نفوذ در شبکه اطلاعات یااداری
hit ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hitting ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hits ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
breaching رخنه درمیدان مین رخنه نفوذی مواجه شدن با دشمن درگیری با دشمن
roll back به عقب راندن تدریجی مواضع دفاعی دشمن در هم نوردیدن تدریجی دفاع دشمن
velimirovic attack حمله ولیمیروویچ در حمله سوزین از دفاع سیسیلی شطرنج
hysterics حمله خنده غیر قابل کنترل حمله گریه
counter riposte حمله شمشیرباز پس از دفع حمله متقابل حریف
close in security برقراری تامین در نزدیک شدن به دشمن تامین تقرب به دشمن
shadower یکان مامور تعاقب دشمن یکان اخذ تماس با دشمن
espionage جاسوسی کردن کسب خبر از دشمن کردن مراقبت دشمن
vortex breakdown/brust جدایی ناگهانی جریانهای حلقوی از لبه حمله بالهای دلتا در زاویه حمله معین که واماندگی این نوع بالها رانشان میدهد
counter force نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
evasions اجتناب از اسارت به دست دشمن اجتناب از دشمن گریز
evasion اجتناب از اسارت به دست دشمن اجتناب از دشمن گریز
rio treaty اکوادور ونیکاراگوئه به سال 7491 که به موجب ان در صورت حمله به یک از کشورهای امریکایی همه کشورهای دیگر حق حمله مسلحانه را دارند
ond shot بیک حمله دریک حمله
hysteroid حمله تشنجی شبیه حمله
hysterogenic حمله تشنجی شبیه حمله
punted ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punts ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punt ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
impluse response پاسخ ضربه رفتار ضربه تابع انتقال ایمپولز
breached سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
identification friendly or foe سیستم تشخیص هواپیمای دوست و دشمن سیستم تشخیص دشمن توسط رادار
breaches سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breach سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
disorganizing به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
hostile track تعقیب هواپیمای دشمن ردگیری هواپیمای دشمن
disorganising به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganised به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganises به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganize به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganizes به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
crosses ضربه هوک پس از ضربه حریف
crossest ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosser ضربه هوک پس از ضربه حریف
cross ضربه هوک پس از ضربه حریف
front line خط حمله خط حمله یادفاع
approach march راهپیمایی برای تقرب به دشمن راهپیمایی برای تماس با دشمن
end on سینه به سینه شدن با دشمن روبرو شدن با دشمن یاچیزی
sclaff ضربه چوب به زمین و سپس به گوی بجای ضربه مستقیم به گوی
out flank دور زدن جناح دشمن احاطه کردن جناح دشمن احاطه جناحی کردن
repel پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
repelled پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
repelling پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
repels پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
bogey تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
bogies تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
bogeys تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
target date زمان حمله به هدف یا تاریخ حمله به هدف
shank ضربه زدن به توپ با قوزک یاکنار پا ضربه زدن به گوی باعقب چوب گلف یا بدنه ان قسمتی از لنگر که طناب به ان وصل شود قسمتی از قلاب ماهیگیری بین سوراخ وانحنا
shelling report گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن
placekick ضربه به توپ کاشته شده ضربه کاشته
enemy دشمن
adversary دشمن
hostile دشمن
xenophobe دشمن
at d. دشمن
abhorrer دشمن
adversaries دشمن
foe دشمن
foes دشمن
enemies دشمن
adversarial دشمن
foeman دشمن
post attack بعد از اجرای حمله یا تک وقایع بعد از اجرای حمله
merged دشمن فاهر شد
enemy forces نیروهای دشمن
hateable دشمن داشتنی
antagonising دشمن کردن
evaded گریز از دشمن
contained احاطه دشمن
contains احاطه دشمن
evade گریز از دشمن
hostile battery اتشبار دشمن
antagonised دشمن کردن
antagonizing دشمن کردن
feudist متحد دشمن
engagement درگیری با دشمن
xenophobe دشمن بیگانه
the enemy نیروی دشمن
antagonized دشمن کردن
the enemy کشتی دشمن
antagonizes دشمن کردن
antagonize دشمن کردن
enemy state دولت دشمن
evades گریز از دشمن
evading گریز از دشمن
antagonises دشمن کردن
antagonists رقیب دشمن
antagonist رقیب دشمن
hostile artillery توپخانه دشمن
contain احاطه دشمن
enemy state حکومت دشمن
engagements درگیری با دشمن
wane جنگ دشمن
potential enemy دشمن اصلی
front سمت دشمن
fronting سمت دشمن
unfriendly دشمن ناشناس
alien enemy دشمن خارجی
nemesis دشمن بزرگ
enemies دشمن کردن
enemy دشمن کردن
waning جنگ دشمن
wanes جنگ دشمن
waned جنگ دشمن
antichrst دشمن مسیح
arch enemy دشمن بزرگ
man hater دشمن ادم
archenemy دشمن بزرگ
potential enemy دشمن حتمی
threat دشمن تهدید کردن
hunting شکار دشمن یا زیردریایی
repulses پس زدن دشمن وازدن
repulsing پس زدن دشمن وازدن
To the envy of our enemies . به کوری چشم دشمن
threats دشمن تهدید کردن
harassing به هم زدن کارایی دشمن
harasses ناراحت کردن دشمن
suspect battery اتشبار مشکوک دشمن
harass ایذا کردن دشمن
close in نزدیک شدن به دشمن
harass ناراحت کردن دشمن
enemy in liken of friend دشمن در لباس دوست
close with نزدیک شدن به دشمن
One enemy is one too many. یک دشمن هم زیاد است
harasses ایذا کردن دشمن
repulsed پس زدن دشمن وازدن
betrayment تسلیم به دشمن کردن
betraying تسلیم دشمن کردن
betrayed تسلیم دشمن کردن
betray تسلیم دشمن کردن
repulse پس زدن دشمن وازدن
break off قطع تماس با دشمن
He gave the inemy no respite . به دشمن مهلت نداد
to roll up the enemy line بخط دشمن کردن
trophy of war غنیمت جنگی از دشمن
betrays تسلیم دشمن کردن
break through نفوذکردن در مواضع دشمن
to pierce the enemy's line دشمن رخنه کردن
line of approach راه تقرب به دشمن
flank crossing عبوراز جناح دشمن
action station پناهگاه ضد تک هوایی دشمن
anti air ضد برتری هوایی دشمن
diversionary attack تک منحرف کننده توجه دشمن
We were surrounded ( encircled ) by the enemy forces . درمحاصره نیروهای دشمن بودیم
siege mentality دشمن پنداری همه جانبه
To break down the enemys resistance. مقاومت دشمن رادرهم شکستن
limited objective هدف نزدیک به جبهه دشمن
search and clear جستجو و پاک کردن دشمن
electromagnetic intrusion نفوذ الکترومغناطیسی در مداررادارهای دشمن
infiltrating در خطوط دشمن نفوذ کردن
hostile متعلق به دشمن خصومت امیز
flank crossing دور زدن جناح دشمن
people sniffer رادار کشف افراد دشمن
captured material وسایل گرفته شده از دشمن
catalytic ترغیب کننده دشمن به درگیری
threat study بررسی توسعه تهدید دشمن
evasion and scape گریز و فراراز دست دشمن
evader گمشده جنگی در منطقه دشمن
threat study بررسی امکانات رزمی دشمن
identification zone منطقه تشخیص هواپیماهای دشمن
antisocial مخل اجتماع دشمن جامعه
combat jump پرش با چتر درمنطقه دشمن
counter fire اتش ضد اتشباربر علیه دشمن
One enemy is too many, a hundred friend are too few. <proverb> یک دشمن زیاد است صد دوست کم .
confusion agent عامل گیج کردن دشمن
scramble درگیر شدن باهواپیمای دشمن
scrambled درگیر شدن باهواپیمای دشمن
scrambles درگیر شدن باهواپیمای دشمن
scrambling درگیر شدن باهواپیمای دشمن
strategic reconnaissance بررسی مقدماتی وضع دشمن
direct pressure تعاقب کردن مستقیم دشمن
counter surveillance عملیات ضدمراقبت و تجسس دشمن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com