Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 214 (13 milliseconds)
English
Persian
aggressive
حمله ور مهاجم
Search result with all words
scramble
دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambled
دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambles
دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambling
دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
sack
حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
sacked
حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
sacks
حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
invader
مهاجم حمله کننده
invaders
مهاجم حمله کننده
sacking
حمله به مهاجم پشت خط تجمع
cross buck
حمله دو مهاجم بصورت متقاطع
quarterback draw
نوعی حمله که مهاجم پشت خط مرکزی با تظاهر به پاس عقب می رود و بعد خودبجلو میشتابد
stop hit
ضد حمله شمشیربازضمن حرکات پیچیده حریف مهاجم
Other Matches
linemate
مهاجم هم ردیف در خط مهاجم دیگر
hysterics
حمله خنده غیر قابل کنترل حمله گریه
velimirovic attack
حمله ولیمیروویچ در حمله سوزین از دفاع سیسیلی شطرنج
counter riposte
حمله شمشیرباز پس از دفع حمله متقابل حریف
vortex breakdown/brust
جدایی ناگهانی جریانهای حلقوی از لبه حمله بالهای دلتا در زاویه حمله معین که واماندگی این نوع بالها رانشان میدهد
rio treaty
اکوادور ونیکاراگوئه به سال 7491 که به موجب ان در صورت حمله به یک از کشورهای امریکایی همه کشورهای دیگر حق حمله مسلحانه را دارند
hysteroid
حمله تشنجی شبیه حمله
ond shot
بیک حمله دریک حمله
hysterogenic
حمله تشنجی شبیه حمله
aggressors
مهاجم
offensives
مهاجم
invaders
مهاجم
attacking
[style of play, player]
<adj.>
مهاجم
postmen
مهاجم
frontcourt man
مهاجم
infestant
مهاجم
postman
مهاجم
aggressor
مهاجم
offensive
<adj.>
مهاجم
invader
مهاجم
forwarded
مهاجم
attackers
مهاجم
attacker
مهاجم
striker
مهاجم
close attack
سه مهاجم
forward
مهاجم
raiders
مهاجم
raider
مهاجم
strikers
مهاجم
third home
بازیگر مهاجم
flanker
مهاجم جناح
unmarked
مهاجم مهارنشده
dedger
مهاجم گریزنده
breaking pass
پاس به مهاجم
trailer
پشتیبان مهاجم
trailers
پشتیبان مهاجم
dodgers
مهاجم گریزنده
aggressive
مهاجم پرپشتکار
dodger
مهاجم گریزنده
illegal procedure
خطای تیم مهاجم
loose forward
مهاجم تک رو پشت خط تجمع
flanker
بازیگر مهاجم در جناح
cough up
لو رفتن توپ مهاجم
double up
مراقبت از مهاجم با دو مدافع
front line
خط حمله خط حمله یادفاع
horses
بازیگران قوی تیم مهاجم
weak safety
جلوگیری درزمین مهاجم درجبهه او
prop forward
هرکدام ازدو مهاجم خط جلودرتجمع
direct free kick
مکث مهاجم برای فریفتن حریف
have an angle
بریدن مسیر مهاجم بصورت اریب
cutoff block
سد کردن راه مدافع به وسیله مهاجم
inner
دو بازیگر مهاجم بین وسط وگوشها
target date
زمان حمله به هدف یا تاریخ حمله به هدف
false starts
حرکت غیرمجاز مهاجم پیش از رد کردن توپ
false start
حرکت غیرمجاز مهاجم پیش از رد کردن توپ
tight end
مهاجم گوش مامور سد کردن و دریافت توپ
pass cut
روش گریختن مهاجم بی گوی از چند مدافع
submarines
مانور مدافع بصورت گریز اززیر سد مهاجم
submarine
مانور مدافع بصورت گریز اززیر سد مهاجم
beat-up
شیرجه واپیمای مهاجم ونزدیک شدن ان بهدف
beat up
شیرجه واپیمای مهاجم ونزدیک شدن ان بهدف
submarine
خزیدن یاشیرجه رفتن از زیر دست حریف مهاجم
submarines
خزیدن یاشیرجه رفتن از زیر دست حریف مهاجم
foot sweep
پرتاب مهاجم از طرف مدافع با گرفتن یقه و استفاده از پا
assaulted
در CL معمولا "بعد از این کلمه قصد مهاجم ذکر میشود
looser
توپ سرگردان بی صاحب مهاجم مهارنشده رها کردن زه و کمان
necessary line
خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
power block
سد کرپدن راه مدافع بوسیله مهاجم با راندن او به عقب بابکنار
loosest
توپ سرگردان بی صاحب مهاجم مهارنشده رها کردن زه و کمان
stunt
حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
stunting
حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
assaults
در CL معمولا "بعد از این کلمه قصد مهاجم ذکر میشود
stunts
حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
assault
در CL معمولا "بعد از این کلمه قصد مهاجم ذکر میشود
loose
توپ سرگردان بی صاحب مهاجم مهارنشده رها کردن زه و کمان
weave
حرکت قوسی بشکل 8 لاتین ازطرف سه مهاجم یا بیشترجلودروازه باپاس پی درپی
weaves
حرکت قوسی بشکل 8 لاتین ازطرف سه مهاجم یا بیشترجلودروازه باپاس پی درپی
The striker's injury puts a question mark over his being fit in time for the tournament.
آسیب مهاجم آمادگی سر موقع او
[مرد]
را برای مسابقات نامشخص می کند.
quick opener
بازی تهاجمی که مدافع تیم توپ را از مهاجم میگیرد وبه سمت شکاف خط رقیب می دود
safety
اعطای دو امتیاز به تیم مدافع به خاطر عقب نشینی عمدی تیم مهاجم
quick count
کوتاه کردن علامتهای قراردادی بوسیله مهاجم میانی در خط تجمع بمنظورغافلگیر کردن تیم مدافع
post attack
بعد از اجرای حمله یا تک وقایع بعد از اجرای حمله
posted
محل مهاجم محل تیراندازی با تیر و کمان
post-
محل مهاجم محل تیراندازی با تیر و کمان
post
محل مهاجم محل تیراندازی با تیر و کمان
hip throw
گرفتن کمر مهاجم و از جلوانداختن او از روی کمر
charging
خطای مهاجم خطای ناشی از یورش به حریف
posts
محل مهاجم محل تیراندازی با تیر و کمان
epileptic fit
حمله
falling sickness
حمله
time cut
ضد حمله
besetting
حمله پی در پی
attacking line
خط حمله
onset
حمله
aggression
حمله
counter
حمله
countered
حمله
impugnment
حمله
stound
حمله
assaults
حمله
venue
حمله
venues
حمله
countering
حمله
seizures
حمله
seizure
حمله
onslaughts
حمله
spells
حمله
onslaught
حمله
assailment
حمله
ictys
حمله
thrust
حمله
thrusting
حمله
thrusts
حمله
impugnation
حمله
hysteria
حمله
assault
حمله
inroad
حمله
forays
حمله
foray
حمله
offensive
<adj.>
حمله
spelled
حمله
sally
حمله
spell
حمله
offence
حمله
offenses
حمله
sallies
حمله
assaulting
حمله
offense,etc
حمله
offensives
حمله
offense
حمله
assaulted
حمله
attacks
حمله
attack
حمله
fit
حمله
fits
حمله
fittest
حمله
campaign
حمله
campaigned
حمله
campaigning
حمله
campaigns
حمله
onrush
حمله
canvassed
حمله
canvassing
حمله
attacked
حمله
wide open
حمله
canvass
حمله
attacking
[style of play, player]
<adj.>
حمله
canvasses
حمله
batteries
قرارداشتن یک مهره خودی بین مهره مهاجم خودی و شاه حریف
battery
قرارداشتن یک مهره خودی بین مهره مهاجم خودی و شاه حریف
unassailable
غیرقابل حمله
spearheads
نوک حمله
multiple offence
حمله مرکب
assault
حمله بمقدسات
spearheading
نوک حمله
attack
[on]
حمله کردن
[بر]
sally
حمله ورشدن
jump off
شروع حمله
sallies
حمله ورشدن
attacks
حمله کردن
hypnolepsy
حمله خواب
hysterogenic
حمله اور
spells
حمله ناخوشی
rushing
حمله یورش
spelled
حمله ناخوشی
charge
حمله به حریف
charge
خطای حمله
charge
حمله اتهام
spell
حمله ناخوشی
charges
حمله اتهام
rushed
حمله یورش
charges
خطای حمله
assaulted
حمله بمقدسات
make at
حمله کردن
spearheaded
نوک حمله
assaults
حمله بمقدسات
spearhead
نوک حمله
charges
حمله به حریف
rush
حمله یورش
hysteroid
حمله اور
counter offensive
حمله متقابل
attack zone
منطقه حمله
echelon of attack
موج حمله
atilt
با حالت حمله
assailable
قابل حمله
anxiety attack
حمله اضطراب
envelopment
حمله احاطهای
an air raid
حمله هوایی
epileptic fit
غش حمله ایی
air strike
حمله هوایی
air attack
حمله هوایی
epileptic seizure
حمله صرع
frontcourt
منطقه حمله
attackman
مامور حمله
echelon of attack
رده حمله
conniption
حمله صرع
counterattack
حمله متقابل
critical angle of attack
زاویه حمله
blow in
حمله از میان خط
direction of attack
سمت حمله
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com