English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8 milliseconds)
English Persian
four powns attack حمله چهار پیاده
Other Matches
torre attack حمله توره در پیاده وزیرشطرنج
scrambles دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scramble دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambled دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambling دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
The infantry attacked in waves . پیاده نظام بصورت موج ( موج) وار حمله کرد
cross-in-square [کلیسای معمول در رم شرقی با چهار گوشه و میدان و چهار طاق گهواره ای]
four poster تختخوابی که چهار تیر یادیرک در چهار گوشه دارد
trapezium چهار پهلو چهار ضلعی غیر منظم
disembarkation به ساحل پیاده کردن پیاده شدن از هواپیمایا ناو
quatrefoil چهار وجهی [این اصطلاح موقعی که یک نگاره و یا کل فرش از چهار قسمت کاملا قرینه بوجود آمده باشد، بکار می رود.]
tetrapterous دارای چهار بال چهار جناحی
quadrumana چهار دستان میمونهای چهار دست و پا
tetrahedron جسم چهار سطحی چهار ضلعی
quadrumvir انجمنی مرکب از چهار تن چهار نفری
tetragonal دارای چهار زاویه چهار کنجی
grenadier سرباز هنگ پیاده پیاده نظام
detrain از قطار پیاده شدن یا پیاده کردن
velimirovic attack حمله ولیمیروویچ در حمله سوزین از دفاع سیسیلی شطرنج
hysterics حمله خنده غیر قابل کنترل حمله گریه
counter riposte حمله شمشیرباز پس از دفع حمله متقابل حریف
qyaternary چهار واحدی چهار عضوی
quadrangle چهار گوش چهار دیواری
quadrangles چهار گوش چهار دیواری
quatrefoil چهار ترک چهار گوشه
secondary landing منطقه پیاده شدن فرعی برای پشتیبانی از عملیات پیاده شدن اصلی
vortex breakdown/brust جدایی ناگهانی جریانهای حلقوی از لبه حمله بالهای دلتا در زاویه حمله معین که واماندگی این نوع بالها رانشان میدهد
rio treaty اکوادور ونیکاراگوئه به سال 7491 که به موجب ان در صورت حمله به یک از کشورهای امریکایی همه کشورهای دیگر حق حمله مسلحانه را دارند
ond shot بیک حمله دریک حمله
hysterogenic حمله تشنجی شبیه حمله
hysteroid حمله تشنجی شبیه حمله
landing group گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
overhauling پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauled پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauls پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhaul پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
front line خط حمله خط حمله یادفاع
target date زمان حمله به هدف یا تاریخ حمله به هدف
interim overhaul پیاده کردن قطعات به طورموقتی پیاده کردن قطعات جزئی
post attack بعد از اجرای حمله یا تک وقایع بعد از اجرای حمله
tetragon چهار بر
quadrate چهار یک
quartile چهار یک
tetrad چهار
quadruped چهار پا
quatre چهار
quadrilateral چهار بر
quadrupled چهار لا
quadrupeds چهار پا
quarter چهار یک
four چهار
quadrilaterals چهار بر
quadrupling چهار لا
quadruples چهار لا
quadruple چهار لا
quadrilaterals چهار ضلعی
quadrilaterals چهار جانبه
quad چهار قلو
quad چهار گوش
tetrasyllabic چهار هجائی
Wednesday چهار شنبه
Wednesdays چهار شنبه
quatrefoil گل چهار گلبرگی
four o'clock ساعت چهار
four cycle چهار چرخه
qyaternary چهار تایی
four dimensional چهار بعدی
quadrilateral چهار جانبه
quads چهار گوش
tetramerous چهار جزیی
four pole چهار قطبی
double breasted کت چهار دکمه
quadraple چهار برابر
quadrant چهار یک دایره
quadrant چهار گوش
point four اصل چهار
backfour چهار مدافع
quads چهار قلو
all fours چهار دست و پا
long legged چهار پایه
quadrate چهار گوش
quadric چهار تایی
quadrifid چهار شکافی
quadruplets چهار گانه
quadruplet چهار گانه
four way چهار لولهای
four way چهار راه
foursquare چهار ضلعی
quadrivalent چهار ارزشی
quadrivalent چهار بنیانی
quadrangular چهار گوشه
quadrisyllabic چهار هجائی
four عدد چهار
quadrilateral چهار ضلعی
quadrupling چهار گانه
quadrupling چهار تایی
gallop چهار نعل
quadripartite چهار جزئی
twice is دو دو تا چهار تا میشود
the four seasons چهار فصل
the cardinal humours چهار ابگونه
tetravalent چهار بنیانی
tetravalent چهار فرفیتی
close چهار گوشه
quadruples چهار تایی
quadruples چهار گانه
all eyes چهار چشمی
gallops چهار نعل
galloped چهار نعل
creep چهار دست و پا
quadruple چهار گانه
quadruple چهار تایی
quadrupled چهار گانه
quadrupled چهار تایی
tetratomic چهار اتمی
tetrastichous چهار جزیی
square dome چهار طاقی
tetrahedron چهار وجهی
tetrahedral چهار وجهی
tetrahedral چهار ضلعی
footstools چهار پایه
squaring چهار گوش
tetragon چهار گوشه
tetragon چهار ضلعی
tetradactylous چهار پنجهای
tetrad چهار عنصری
squares چهار گوش
squared چهار گوش
tertramerous چهار جزئی
intersection چهار راه
intersections چهار راه
square چهار گوش
footstool چهار پایه
tetraphyllous چهار برگه
tetrameter چهار وزنی
cross legged چهار زانو
tetrasporic چهار هاگی
tetrapod پروانه چهار پا
tetrasporous چهار هاگی
tetrastich چهار بیتی
foot infantry پیاده
foot slogger پیاده
footer پیاده رو
pavement پیاده رو
pavements پیاده رو
infantry پیاده
pedestrian bridge پل پیاده رو
sidewalks پیاده رو
path پیاده رو
paths پیاده رو
sidewalk پیاده رو
peripatetic پیاده رو
dismounted پیاده
walkway پیاده رو
footpaths پیاده رو
pedestrians پیاده
walkways پیاده رو
footpath پیاده رو
foot bank پیاده رو
foot bridge پل پیاده رو
pedestrian پیاده
walked پیاده رو
footway پیاده رو
walks پیاده رو
ganway پل پیاده رو
impledge پیاده
pignorate پیاده
afoot پیاده
on of پیاده
infantry man پیاده
walk پیاده رو
side walk پیاده رو
quadrangle چهار ضلعی چهارگوشه
tetrode لامپ چهار قطبی
space time دستگاه چهار بعدی
skate ماهی چهار گوش
skated ماهی چهار گوش
four blade beater همزن چهار تیغه
tetragonal system دستگاه چهار گوشهای
tetrapetalous دارای چهار گلبرگ
square wave موج چهار گوش
tetralogy چهار درام یاتراژدی
tetrameter شعر چهار وتدی
tetragonal distortion واپیچش چهار گوشهای
tetrandrous دارای چهار کاسبرگ
tetrachromatism دید چهار رنگی
terrachord یک رشته چهار پردهای
creeps چهار دست و پا رفتن
creep چهار دست و پا رفتن
teragram واژه چهار حرفی
quadrangles چهار ضلعی چهارگوشه
the big four بزرگان چهار گانه
quadripartite چهار تایی چهارسویی
cross-vault طاق چهار بخش
curb-roof شیروانی چهار تکه
Egyptian triangle [سه، چهار یا پنج گوش]
estipite ستون چهار گوش
gridiron شبکه چهار خانه
Italian roof بام چهار طرفه
quadrilles شطرنجی چهار گوش
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com