English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 213 (17 milliseconds)
English Persian
aggressor حمله کننده
aggressors حمله کننده
assailant حمله کننده
assailants حمله کننده
rusher حمله کننده
Search result with all words
invader مهاجم حمله کننده
invaders مهاجم حمله کننده
aggressor حمله کننده پرخاشگر
aggressors حمله کننده پرخاشگر
geong gyuk نقاط حمله و دفاع کننده تکواندو
irruptive متهاجم حمله کننده
launcher حمله کننده وسیله پرتاب
makgi boowi نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
Other Matches
hysterics حمله خنده غیر قابل کنترل حمله گریه
velimirovic attack حمله ولیمیروویچ در حمله سوزین از دفاع سیسیلی شطرنج
counter riposte حمله شمشیرباز پس از دفع حمله متقابل حریف
vortex breakdown/brust جدایی ناگهانی جریانهای حلقوی از لبه حمله بالهای دلتا در زاویه حمله معین که واماندگی این نوع بالها رانشان میدهد
rio treaty اکوادور ونیکاراگوئه به سال 7491 که به موجب ان در صورت حمله به یک از کشورهای امریکایی همه کشورهای دیگر حق حمله مسلحانه را دارند
ond shot بیک حمله دریک حمله
hysterogenic حمله تشنجی شبیه حمله
hysteroid حمله تشنجی شبیه حمله
front line خط حمله خط حمله یادفاع
target date زمان حمله به هدف یا تاریخ حمله به هدف
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
post attack بعد از اجرای حمله یا تک وقایع بعد از اجرای حمله
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
detonator منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
vasomotor اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
distractive گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
changer دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
interceptors هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptor هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
detonators منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
steam fitter نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
offense,etc حمله
sallies حمله
canvassing حمله
attack حمله
falling sickness حمله
ictys حمله
offence حمله
offense حمله
spells حمله
spelled حمله
seizures حمله
assaulting حمله
spell حمله
seizure حمله
forays حمله
campaign حمله
campaigned حمله
campaigning حمله
campaigns حمله
sally حمله
attacking [style of play, player] <adj.> حمله
wide open حمله
epileptic fit حمله
aggression حمله
foray حمله
onrush حمله
attacked حمله
onset حمله
attacks حمله
offensives حمله
inroad حمله
venue حمله
offensive <adj.> حمله
venues حمله
onslaughts حمله
assaulted حمله
fittest حمله
onslaught حمله
offenses حمله
assailment حمله
fit حمله
assaults حمله
stound حمله
besetting حمله پی در پی
countered حمله
impugnment حمله
impugnation حمله
canvass حمله
thrust حمله
canvassed حمله
counter حمله
thrusting حمله
countering حمله
assault حمله
fits حمله
attacking line خط حمله
hysteria حمله
canvasses حمله
thrusts حمله
time cut ضد حمله
sprining charge خرج چال کننده یا گود کننده
expostulator سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
suppressive خنثی کننده اتش سرکوب کننده
padding پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
claqueur تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
prepossessing مجذوب کننده جلب توجه کننده
shocks حمله غافلگیرانه
polerio's gambit حمله فگالتو
wolf pack حمله گرگ
canvasses حمله ناگهانی
raid حمله ناگهانی
geong geuk حمله تکواندو
shocks حمله عصبی
air attack حمله هوایی
blow in حمله از میان خط
shocked حمله غافلگیرانه
setting up حمله کردن
shocked حمله عصبی
shock حمله غافلگیرانه
pushing خطای حمله
excision of clause دراوردن یک حمله
an air raid حمله هوایی
aggressive حمله ور مهاجم
parries دفع حمله
to take by storm با حمله گرفتن
mating attack حمله ماتی
launch an attack شروع حمله
canvass حمله ناگهانی
absence attack حمله غیاب
counter offensive حمله متقابل
to sweep down on حمله کردن بر
up in arms <idiom> آماده حمله
epilepsy غشی حمله
leading edge لبه حمله
canvassed حمله ناگهانی
air strike حمله هوایی
sortie حمله ناگهانی
parried دفع حمله
parrying دفع حمله
launch an attack حمله کردن
canvassing حمله ناگهانی
minority attack حمله مینوریته
parry دفع حمله
simple attack حمله ساده
hysterics حمله احساساتی
momentum of attack شدت حمله
frontal attack حمله جبههای
offence تقصیر حمله
seized دچار حمله
pang حمله سخت
hysterics حمله وتشنج
seizes دچار حمله
play marker طراح حمله
sorties حمله ناگهانی
suicide attack حمله با خودکشی
sets حمله کردن
suicide bombing حمله با خودکشی
lunes حمله جنون
line of departure خط شروع حمله
multiple offence حمله مرکب
raided حمله ناگهانی
willies حمله عصبی
pangs حمله سخت
shock حمله عصبی
momentum of attack دور حمله
raiding حمله ناگهانی
besets حمله کردن
beset حمله کردن
critical angle of attack زاویه حمله
raids حمله ناگهانی
snap at حمله کردن
counterattack حمله متقابل
geong gegak حمله تکواندو
main attack حمله اصلی
offenses تقصیر حمله
line of skirmishers حمله به خط زنجیر
set حمله کردن
to fallirrto a f. حمله کردن
spearheading نوک حمله
spearheaded نوک حمله
jump off اغاز حمله
assailable قابل حمله
strike حمله کردن
jump off شروع حمله
conniption حمله صرع
spearhead نوک حمله
assails حمله کردن بر
attack zone منطقه حمله
spells حمله ناخوشی
atilt با حالت حمله
assails حمله کردن
assailing حمله کردن بر
attack حمله کردن بر
to fall on حمله کردن
to be down up حمله کردن بر
assailed حمله کردن
assailed حمله کردن بر
offense تقصیر حمله
echelon of attack موج حمله
echelon of attack رده حمله
unassailable غیرقابل حمله
kick off شروع حمله
spearheads نوک حمله
assailing حمله کردن
double attack حمله دویل
spelled حمله ناخوشی
spell حمله ناخوشی
storming column ستون حمله
backside attack حمله از پشت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com