English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English Persian
link lift vehicle حمل و نقل بار و پرسنل به صورت یکپارچه حمل یکپارچه
Other Matches
production missile موشک یکپارچه یا کامل که ازکارخانه به همان صورت تحویل میشود
grossed یکپارچه
molar یکپارچه
integrated یکپارچه
globally یکپارچه
grossing یکپارچه
monolith یکپارچه
monoliths یکپارچه
seamless یکپارچه
gross یکپارچه
grossest یکپارچه
grosses یکپارچه
grosser یکپارچه
monolithic یکپارچه
forged bit یکپارچه
global یکپارچه
solids یکپارچه
solid یکپارچه
solid partition جداگر یکپارچه
mast دکل یکپارچه
global learning یادگیری یکپارچه
polemast دکل یکپارچه
unified یکپارچه شده
integrates یکپارچه کردن
integral construction ساختمان یکپارچه
accrete دوقلو یکپارچه
entire درست یکپارچه
integrate یکپارچه کردن
integrating یکپارچه کردن
masts دکل یکپارچه
solidifying یکپارچه کردن یا شدن
unified یکپارچه فرماندهی متحد
union suit پیراهن و شلوار یکپارچه
monolithic integrated circuit مدار مجتمع یکپارچه
solidify یکپارچه کردن یا شدن
solidifies یکپارچه کردن یا شدن
solidified یکپارچه کردن یا شدن
freight container اطاقک حمل بار یکپارچه
wall مانع یکپارچه در پرش اسب مرکب از جعبههای روی هم
link route segments راههای مورد استفاده برای حمل بار یکپارچه
walls مانع یکپارچه در پرش اسب مرکب از جعبههای روی هم
blisk هر مرحله از روتورتوربینهای خطی که در ان دیسک و تیغه ها بصورت یکپارچه ساخته شده اند
fragmentation امکان نرم افزاری که عمل یکپارچه سازی دیسک سخت را انجام میدهد
defragmentation ابزار نرم افزاری که عمل یکپارچه کردن روی دیسک سخت را انجام میدهد
pooler وسیلهای برای یکپارچه کردن و یا تبدیل داده کلیدی ورودی به صورتی که قابل قبول کامپیوتر اصلی باشد
consolidation درهم امیختن تحکیم کردن یکجا کردن یکپارچه
sysgen فرایند تغییر سیستم عامل عمومی دریافت شده ازفروشنده به سیستم مناسبی که نیازهای یکپارچه استفاده کننده را براورده می سازدتولید سیستم
assembled یکپارچه کردن مونتاژ کردن
assembles یکپارچه کردن جفت کردن
integrated staff ستاد یکپارچه ستاد التقاطی
assembled یکپارچه کردن جفت کردن
assemble یکپارچه کردن مونتاژ کردن
assemble یکپارچه کردن جفت کردن
assembles یکپارچه کردن مونتاژ کردن
chargeable accessions استخدام به صورت پرسنل کادر استخدام به صورت پیمانی
operating strenght پرسنل حاضر به خدمت پرسنل موجود یکان
staffing guide کتاب راهنمای پرسنل ستاد یاکتاب راهنمای انتخاب وتشکیل پرسنل ستادی
bureau of naval personnel اداره پرسنل نیروی دریایی دفتر پرسنل دریایی
inventory از چیزی صورت برداشتن صورت ریز مواد اولیه موجودی انبار صورت تحریرترکه متوفی
locals چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
local چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
printer وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
printers وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
staffs پرسنل
staff پرسنل
personnel پرسنل
staffed پرسنل
plastic bubble keyboard صفحه کلید که کلیدهای آن به صورت حبابهای کوچک روی ورقه پلاستیکی هستند که در صورت انتخاب مدار را کامل می کنند
adjutant general دایره پرسنل
complement پرسنل سازمانی
ship's company پرسنل ناو
turout تجمع پرسنل
cadres پرسنل پیمانی
cadre پرسنل پیمانی
intransit strenth پرسنل سیال
complemented پرسنل سازمانی
complementing پرسنل سازمانی
all hands کلیه پرسنل
operations personal پرسنل عملیات
crews پرسنل ناو
crewing پرسنل ناو
crewed پرسنل ناو
crew پرسنل ناو
permanent party پرسنل دایمی
trooped پرسنل دار
personnel officer افسر پرسنل
trooping پرسنل دار
shipmate پرسنل هم ناو
operating personnel پرسنل فعال
complements پرسنل سازمانی
troop پرسنل دار
packets روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
packet روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
numeric که در بسیاری صفحه کلیدهای کامپیوتر به صورت گروه جداگانه برای واد کردن حجم زیادی از داده به صورت اعداد به کار می رود
manpower cieling سطح استعداد پرسنل
staffed پرسنل ستاد ستادی
proceed time زمان انتقال پرسنل
evacuee پرسنل تخلیه شده
evacuees پرسنل تخلیه شده
staff پرسنل ستاد ستادی
ration method روش تغذیه پرسنل
lag rate میزان کسری پرسنل
station complement پرسنل خدماتی پایگاه
military pay order لیست حقوقی پرسنل
nonoperating strength پرسنل غیر فعال
carreer personnel پرسنل کادر ثابت
service number شماره خدمتی پرسنل
regular پرسنل کادر منظم
regulars پرسنل کادر منظم
staffs پرسنل ستاد ستادی
station complement پرسنل ثابت یک پایگاه
turout جمع شدن پرسنل
quarters محل اسایشگاه پرسنل
administrative acceptees پرسنل پذیرفته شده
reimbursable personnel پرسنل حقوق بگیر نظامی
military pay order جدول تغییرات حقوقی پرسنل
debarkation net پل تخلیه پرسنل ازکشتی به ساحل
battlefield evacuation تخلیه پرسنل اسیب دیده
safeguard مامور حفافت پرسنل و یا اموال
overhead personnel پرسنل اضافی یا اضافه برسازمان
sending state کشور اعزام کننده پرسنل
safeguards مامور حفافت پرسنل و یا اموال
debarkation net تور پیاده شدن پرسنل
safeguarding مامور حفافت پرسنل و یا اموال
blinds بدون دید مستقیم پرسنل
retrofit action بهبودسازی وسایل وتجهیزات و پرسنل
release denial جلوگیری از ترخیص پرسنل یاکالا
replacement factor ضریب جایگزینی پرسنل ووسایل
transport area منطقه حمل و نقل پرسنل
airmen پرسنل نیروی هوایی هوانورد
airman پرسنل نیروی هوایی هوانورد
enlisted personnel پرسنل سرباز و درجه دار
blind بدون دید مستقیم پرسنل
registrant پرسنل ثبت نام کننده
blinded بدون دید مستقیم پرسنل
safeguarded مامور حفافت پرسنل و یا اموال
air tropping ترابری هوایی غیر تاکتیکی پرسنل
army deposit fund سپرده پولی پرسنل نیروی زمینی
administrative acceptees پرسنل قبول شده از نظر اداری
station bill لوحه نشان دهنده محلهای پرسنل
conus residents پرسنل ارتشی مقیم قاره امریکا
quarantines اردوگاه ضد عفونی کردن پرسنل از نظر امراض
constructive school credit بورس تحصیلی برای پرسنل شایسته نظامی
quarantining اردوگاه ضد عفونی کردن پرسنل از نظر امراض
quarantine اردوگاه ضد عفونی کردن پرسنل از نظر امراض
quarantined اردوگاه ضد عفونی کردن پرسنل از نظر امراض
barrage jamming تولید پارازیت به صورت پرده ممانعتی پخش پارازیت به صورت توده وسیع
watt واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watts واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
stage سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
rest and recuperation عقب بردن پرسنل برای استراحت و تجدید قوا
stages سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
regulating station پست تنظیم حرکات و عبور ومرور پرسنل و خودروها
escape line مسیر نجات پرسنل درگیر در عملیات پنهانی وچریکی
triage سیستم ارزیابی خدمات پزشکی و نیازهای درمانی پرسنل
discretionary آنچه در صورت نیاز لازم و در صورت عدم نیاز زیادی باشد
rail loading سوار کردن بار یا پرسنل روی درزینهای راه اهن
staged crews پرسنل هوایی یا دریایی مستقر درپایگاههای مسیر ناو یاهواپیما
manning the rail گماردن پرسنل به دور ناو یاوسیله برای انجام تشریفات
manning level درصد پرسنل موجود ناو سطح استعداد پرسنلی وسیله
blockhouse ساختمان محکمی نزدیک سکوی پرتاب برای محافظت پرسنل
bareboat charter ضمانت نامه تضمین حرکت کشتی و پرداخت مخارج پرسنل ان
dispatch route جاده تحت کنترل خودی درزمان مشخص مسیر اعزام پرسنل
rom دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان قطعه ROM با فرفیت بالا استفاده میشود. داده به صورت دودویی ذخیره میشود به صورت سوراخهای حکاکی شده روی سطح آن که سپس توسط لیزر خوانده می شوند
line astern صورت بندی ستون هوایی صورت بندی یک ستونه
salvage group تیم نجات پرسنل و افراد غرق شده گروه مخصوص جمع اوری اقلام بازیافتی
technical escort پرسنل فنی متخصصی که همراه یک وسیله برای نصب یا اموزش یا کار انداختن ان حرکت می کنند
commitment board هیئت بررسی وضع پرسنل شرکت کننده در رزم کمیته تشخیص سلامت فکری افرادجنگی
dat سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
staging سوار شدن یا سوار کردن پرسنل در ناو یا هواپیما استقرار موقت
combined staff ستاد مختلط ستاد متشکل از پرسنل نظامی چند کشور در عملیات
transit area منطقه ترانزیت یا پیاده وسوار کردن بار یا سوار کردن پرسنل
staging area منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
active status وضعیت خدمتی پرسنل کادرارتش وضعیت فعال
complements استعداد کامل سازمانی پرسنل سازمانی ناو
complementing استعداد کامل سازمانی پرسنل سازمانی ناو
complemented استعداد کامل سازمانی پرسنل سازمانی ناو
complement استعداد کامل سازمانی پرسنل سازمانی ناو
leave area منطقه استراحت پرسنل درپشت منطقه مواصلات
manning table جدول تعیین مشاغل جدول وفایف پرسنل
service records سوابق خدمتی پرسنل خلاصه وضعیت خدمتی
air force personnel with the army پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
holdees پرسنل یا خودروها یا هواپیمایا کشتی که به طور موقت دریک پادگان توقف کرده ومنتظر دستور یا وسایل حرکت به سمت محل ماموریت باشد
replacement demand نیازمندیهای جایگزینی تقاضای جایگزینی پرسنل
basic بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
basics بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
approach formation صورت بندی تقرب به باند صورت بندی تقرب به دشمن
automatic programming روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار
location audit تصدیق دقت تعیین محل هدف به وسیله رادار تصدیق محل سکنی پرسنل یامحل اجناس درانبار
allotment advice پیشنهاد تخصیص حقوق یاپرسنل پیشنهاد سهمیه بندی حقوق یا پرسنل
tour of duty زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
releasing officer افسر مسئول ترخیص کالاها افسر ترخیص کننده پرسنل
troop space جای انفرادی در هواپیما یاکشتی محوطه لازم برای تامین جا برای حمل پرسنل وبارهای انفرادی انها درکشتی یا هواپیما
invoiced صورت
providing در صورت
shape صورت
hues صورت
hue صورت
statements صورت
image صورت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com