Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English
Persian
off-putting
حواس پرت کننده
Other Matches
I simply cant concentrate.
حواس ندارم ( حواس برایم نمانده )
distracts
حواس
distract
حواس
senses
حواس پنجگانه
abstractedness
تفرقه حواس
wool-gathering
حواس پرتی
aprosexia
تفرقه حواس
absent-minded
حواس پرت
absentminded
حواس پرت
distraction
حواس پرتی
preoccupiedly
با حواس پریشان
sense
حواس پنجگانه
sensed
حواس پنجگانه
preoccupied
پریشان حواس
the five senses
حواس پنجگانه
distractions
حواس پرتی
absent-mindedly
حواس پرت
sensuousness
وابستگی به حواس
wackiness
حواس پرتی
attentions
خاطر حواس
attention
خاطر حواس
mental defectives
اختلال حواس
abstractedly
با تفرقه حواس
collectedness
جمعی حواس
wacky
حواس پرت
distraught
پریشان حواس
wackier
حواس پرت
wackiest
حواس پرت
absent minded
حواس پرت
whackier
حواس پرت
whackiest
حواس پرت
supersensible
ماوراء عالم حواس
wool gather
حواس پرت بودن
featherhead
شخص پریشان حواس
nitwit
ادم پریشان حواس
nitwits
ادم پریشان حواس
to space out
پرت شدن حواس
light-headed
گیج حواس پرت
dysaesthesia
اختلال حواس جسمانی
light headed
گیج حواس پرت
collected
دارای حواس جمع
sensorium
مرکز حواس اعضای حس
haptics
علم حواس پوستی
sensuously
وابسته به حواس یااحساسات
sensuous
وابسته به حواس یااحساسات
woolly headed
مغشوش گیج و حواس پرت
self collected
دارای کف نفس حواس جمع
featherhead
ادم حواس پرت سبکسر
preoccupiedly
با داشتن حواس در جای دیگر
featherbrain
ادم حواس پرت پریشان خیال
have eyes only for
<idiom>
همه حواس وتوجه را به چیزی دادن
to listen with rapt attention
با مجذوبیت تمام گوش کردن با ششدانگ حواس وغیره
telesthesia
احساس چیزی از مسافت دوربدون دخالت حواس پنجگانه
mysticism
مسائلی که فهم انها از حدود توانایی حواس فاهر خارج باشد
to p off an awkward situation
حواس خود را از کیفیت بدی منحرف و به چیز دیگری متوجه کردن
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
distract
گیج کردن حواس دشمن را پرت کردن
distracts
گیج کردن حواس دشمن را پرت کردن
altitude/height hold
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
quick disconnect coupling
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primer
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
homogeneous computer network
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
changer
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
detonator
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
detonators
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
steam fitter
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
vasomotor
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
makgi boowi
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
interceptors
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptor
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
distractive
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
del credere
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
search jammer
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
suppressive
خنثی کننده اتش سرکوب کننده
padding
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
prepossessing
مجذوب کننده جلب توجه کننده
claqueur
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
sprining charge
خرج چال کننده یا گود کننده
expostulator
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
stop order
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
homager
تجلیل کننده کرنش کننده
thickener
غلیظ کننده پرپشت کننده
divider
جدا کننده تقسیم کننده
suberter
سرنگون کننده تضعیف کننده
supplicant
درخواست کننده تضرع کننده
oppressive
خورد کننده ناراحت کننده
diverting
سرگرم کننده منحرف کننده
discriminant
تفکیک کننده جدا کننده
transmitter
منتقل کننده مخابره کننده
preventive
حفافت کننده جلوگیری کننده
gesticulant
اشاره کننده وحرکت کننده
practicer
تمرین کننده مشق کننده
desolater
ویران کننده متروک کننده
presentor
ارائه کننده معرفی کننده
desolator
ویران کننده متروک کننده
designative
اشاره کننده تعیین کننده
striking force
نیروی تک کننده یا کمین کننده
supplicants
درخواست کننده تضرع کننده
spell binder
مسحور کننده مجذوب کننده
presenters
ارائه کننده معرفی کننده
presenter
ارائه کننده معرفی کننده
transmitters
منتقل کننده مخابره کننده
vibrator
ارتعاش کننده نوسان کننده
sniffy
افهار تنفر کننده فن فن کننده
contractive
جمع کننده چوروک کننده
acknowledger
تصدیق کننده قبول کننده
prosecutor
پیگرد کننده تعقیب کننده
accaimer
هلهله کننده تحسین کننده
cogitator
اندیشه کننده مطالعه کننده
insulator
جدا کننده عایق کننده
trimmer
دستکاری کننده صاف کننده
intermediaries
وساطت کننده مداخله کننده
insulators
جدا کننده عایق کننده
provisioner
تدارک کننده تهیه کننده
intermediary
وساطت کننده مداخله کننده
modulator demodulator
تلفیق کننده- تفکیک کننده
favourer
یاری کننده مساعدت کننده
prosecutors
پیگرد کننده تعقیب کننده
hanger
اویزان کننده معلق کننده
lifter
مرتفع کننده برطرف کننده
corruptor
فاسد کننده منحرف کننده
corrupter
فاسد کننده منحرف کننده
vibrators
ارتعاش کننده نوسان کننده
the producer and the consumer
تولید کننده و مصرف کننده
thwarter
خنثی کننده مسدود کننده
modifiers
اصلاح کننده تعدیل کننده
toasters
سرخ کننده برشته کننده
toaster
سرخ کننده برشته کننده
modifier
اصلاح کننده تعدیل کننده
thickeners
غلیظ کننده پرپشت کننده
coordinator
هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
whetstone
تیز کننده تند کننده
venerator
تکریم کننده ستایش کننده
hangers
اویزان کننده معلق کننده
skeletonizer
تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
fuel cooled oil cooler
خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
dragger
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
plasticizer
ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
procuring activity
یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
agent authentication
معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
parity bit
عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
components
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
user freindly
اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
dismantling shot
تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
voltage stabilizer
تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
families
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
tipper
کج کننده واژگون کننده
army component
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
stabilisers
تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
supporting arms
نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
requistioner
قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
stabilizer
تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
flare
گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
flares
گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
negative true logic
سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
desiccant
مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
delay release sinker
وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری
analysis staff
ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
radar picket
ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار
component command
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
gyro repeater
تکرار کننده سمت ژیروسکوپی ناو تکرار کننده سمت هدایت نجومی ناو
jumper
شوت کننده با پرش پرش کننده
jumpers
شوت کننده با پرش پرش کننده
out side
دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
attacking
تک کننده
bidders
کننده
bidder
کننده
hoppers
لی لی کننده
swooner
غش کننده
noncommittal
رد کننده
catterer
پچ پچ کننده
doers
کننده
spurner
رد کننده
squasher
له کننده
solvent
اب کننده
doer
کننده
squelcher
له کننده
renunciant
کننده
surfy
کف کننده
mitigative
کم کننده
mitigatory
کم کننده
whisperer
پچ پچ کننده
commulator
یک سو کننده
puffer
پف کننده
repudiationist
رد کننده
trackers
پی کننده
crusher
له کننده
ear-splitting
کر کننده
bender
خم کننده
renunciant
رد کننده
crepitant
خش خش کننده
fluxing oil
اب کننده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com