Dictiornary-Farsi | حوزه تغذیه کننده چاه | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (15 milliseconds)

English	Persian
well field	حوزه تغذیه کننده چاه


Other Matches

period of concentration	در یک حوزه ابریز رودخانه مدت زمانی که یک قطره اب از ابتدای حوزه تا خروج از حوزه را
feedway	تغذیه کننده
predator	تغذیه کننده از شکار
predatory	تغذیه کننده از شکار
endophagous	تغذیه کننده ازروی
predators	تغذیه کننده از شکار
myrmecophagous	تغذیه کننده ازمورچه
anthophagous	تغذیه کننده از شهد گل
ichthyophagous	تغذیه کننده ازماهی
predatorial	تغذیه کننده از شکار
gallivorous	تغذیه کننده از مازو
vermivorous	تغذیه کننده از کرم
hematophagous	تغذیه کننده از خون
feeding group	گروه تغذیه کننده
cut sheet feeder	تغذیه کننده کاغذ مجزا
endophagous	تغذیه کننده از موادفاسد زیرزمینی
sheet feeder	تغذیه کننده ورق کاغذ
anthropophagous	تغذیه کننده از گوشت انسان
predaceous	شکاری تغذیه کننده از شکار
predacious	شکاری تغذیه کننده از شکار
oligophagous	تغذیه کننده از گیاهان معدود وخاصی
polyphagous	تغذیه کننده برگیاهان یا جانوران متعدد
stenophagous	تغذیه کننده از جانور یانوع بخصوصی
saprophagous	تغذیه کننده از مواد پوسیده والی
apivorous	زنبورخوار تغذیه کننده از زنبور عسل
holophytic	تغذیه کننده از گیاهان سبز همجنس خوار
dystrohpy	تغذیه معیوب یاناقص نقص تغذیه
rose chafer	سوسک علفخوار سوسک تغذیه کننده از گل سرخ
friction feed	تغذیه کاغذ توسط گیر دادن یک ورقه کاغذ میان دو غلطک تغذیه کاغذ تک
zone	حوزه
jurisdication	حوزه
ranged	حوزه
presidency	حوزه
department	حوزه
departments	حوزه
extent	حوزه
area	حوزه
aquifer	حوزه
basins	حوزه
areas	حوزه
basin	حوزه
realm	حوزه
ranges	حوزه
realms	حوزه
circuity	حوزه
zones	حوزه
fields	حوزه
domain	حوزه
fielded	حوزه
range	حوزه
spheres	حوزه
field	حوزه
ambit	حوزه
scope	حوزه
districts	حوزه
zero field	بی حوزه
precincts	حوزه
sphere	حوزه
precinct	حوزه
domains	حوزه
district	حوزه
constituency	حوزه انتخابیه
drainage area	حوزه ابخیز
catchment areas	حوزه ابریز
span of control	حوزه نظارت
chapelry	حوزه کلیسا
constituencies	حوزه انتخابیه
electorate	حوزه انتخابیه
f.of operations	حوزه عملیات
constituency	حوزه انتخاباتی
induction field	حوزه القائی
circuit	جریان حوزه
ground water basin	حوزه اب زیرزمینی
scope of coverage	حوزه عمل
seepage area	حوزه تراوش
drainge area	حوزه زهکشی
drainage basin	حوزه زهکش
circuit	حوزه قضائی
precincts	بخش حوزه
circuits	جریان حوزه
electorates	حوزه انتخابیه
constituencies	حوزه انتخاباتی
prefecture	حوزه اداری
catchment area	حوزه ابریز
circuits	حوزه قضائی
apanage	حوزه درامداتفاقی
free field	حوزه ازاد
circling	محفل حوزه
scope	قلمرو حوزه
circles	محفل حوزه
circled	محفل حوزه
modules	حوزه گنجایش
judicature	حوزه قضایی
domain	حوزه دایره
department	حوزه کمیته
domains	حوزه دایره
departments	حوزه کمیته
precinct	بخش حوزه
module	حوزه گنجایش
magnetic fields	حوزه مغناطیسی
magnetic field	حوزه مغناطیسی
test bay	حوزه ازمایش
circle	محفل حوزه
kingdom	حوزه اقتدار
image field	حوزه تصویر
blind drainage area	حوزه ابریز بسته
free trade area	حوزه تجارت ازاد
active zone of well	حوزه فعال چاه
flooding area	حوزه سیل گیر
flashing	کاهش حوزه مغناطیسی
basin area	حوزه ابریز رودخانه
catchment areas	حوزه ابخیز ابگیر
bolson	حوزه ابریز بسته
princedom	حوزه حکومت شاهزاده
military area	حوزه جغرافیایی نظامی
compass	حدود وثغور حوزه
circuits	حوزه صلاحیت دادگاه
magnetic deflection	انحراف در حوزه مغناطیسی
catchment	حوزه ابریز مرزی
see	مقر یا حوزه اسقفی
circuit	حوزه صلاحیت دادگاه
catchment area	حوزه ابخیز ابگیر
coil field	حوزه سیم پیچ
basin	حوزه رودخانه ابگیر
constituency	هیات موکلان یک حوزه
intersplere	در حوزه یکدیگر امدن
intendancy	مدیریت حوزه مباشرت
venues	حوزه صلاحیت دادگاه
sees	مقر یا حوزه اسقفی
constituencies	هیات موکلان یک حوزه
polled	حوزه رای گیری
venue	حوزه صلاحیت دادگاه
poll	حوزه رای گیری
polls	حوزه رای گیری
basins	حوزه رودخانه ابگیر
corrector	جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
plural vote	رای یک تن در چند حوزه انتخابی
to come within the scope of the law	در حوزه عمل قانون بودن
circuits	حوزه قضایی یک قاضی دور
circuit	حوزه قضایی یک قاضی دور
runoff	جریان اب حاصل ازبارندگی در حوزه ابریز
pocket borough	حوزه انتخاباتی تحت نفوذ یک نفر یا یک خانواده
degaussing	تعدیل حوزه میدان مغناطیسی ناو دیگازینگ
sustenance	تغذیه
nurture	تغذیه
nourishment	تغذیه
recharges	تغذیه
feedings	تغذیه
recharged	تغذیه
nurtured	تغذیه
nurtures	تغذیه
nurturing	تغذیه
recharging	تغذیه
nutrition	تغذیه
alimentation	تغذیه
feeder	خط تغذیه
feeders	خط تغذیه
feeding	تغذیه
diet	تغذیه
nourished	تغذیه
nourish	تغذیه
line feed	تغذیه خط
nourishes	تغذیه
nutriments	تغذیه
nutriment	تغذیه
recharge	تغذیه
vicariate	قلمرو خلافت حوزه تحت نظر خلیفهء اعظم
vicarate	قلمرو خلافت حوزه تحت نظر خلیفهء اعظم
power pack	جعبه تغذیه
power supplay	منبع تغذیه
pastures	تغذیه کردن
pasturage	تغذیه کردن
ff	تغذیه کاغذ
feed mechanism	مکانیزم تغذیه
pasture	تغذیه کردن
feeds	تغذیه کردن
feeds	تغذیه گردن
breast feeding	تغذیه پستانی
cross feed	تغذیه عرضی
feeders	سیم تغذیه
anthophagous	تغذیه شده با گل
plate supply	تغذیه صفحه
anode supply	تغذیه صفحه
feeding problem	مشکل تغذیه
feeder	سیم تغذیه
alimentiveness	قوه تغذیه
recharge basin	حوضچه تغذیه
power transformer	مبدل تغذیه
paper feer	تغذیه کاغذ
power supply	منبع تغذیه
recharge well	چاه تغذیه
unhealthy diet	تغذیه ناسالم
dystrophic nutrition	تغذیه دش بار
dystrophy	سوء تغذیه
feed pipe	لوله تغذیه
bacteriophagy	تغذیه ازباکتری
ab power pack	جعبه تغذیه ا.ب
supply cable	کابل تغذیه
bottle feeding	تغذیه با بطری
bottle-feeding	تغذیه با بطری