English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 138 (8 milliseconds)
English Persian
circuit حوزه قضائی
circuits حوزه قضائی
Other Matches
period of concentration در یک حوزه ابریز رودخانه مدت زمانی که یک قطره اب از ابتدای حوزه تا خروج از حوزه را
judicatory قضائی
rogatory commission نیابت قضائی
gentlemen of the robe مردمان قضائی
judicial arbitrator داور قضائی
the long robe لباس قضائی
judicially از نظر قضائی
juridically از لحاظ قضائی
the long robe پیشه قضائی
to seek or ask lagal a مشورت قضائی کردن
leading case نمونه یاسابقه قضائی
judicial review تجدید نظر قضائی
competant judicial authority مقامات صلاحیت دار قضائی
to revisit a criminal case [judicial proceedings] یک پرونده جنایی [رسیدگی قضائی] را بازدید کردن
verderor متصدی قضائی امور وابسته به جنگلهای سلطنتی
verderer متصدی قضائی امور وابسته به جنگلهای سلطنتی
cognizance ابلاغ رسمی حق یا اختیارقانونی برای تعقیب موضوعی از مجاری قضائی
ambit حوزه
ranges حوزه
range حوزه
basins حوزه
ranged حوزه
presidency حوزه
area حوزه
circuity حوزه
zero field بی حوزه
aquifer حوزه
spheres حوزه
sphere حوزه
extent حوزه
departments حوزه
department حوزه
jurisdication حوزه
basin حوزه
areas حوزه
scope حوزه
domains حوزه
zones حوزه
zone حوزه
realms حوزه
realm حوزه
precinct حوزه
field حوزه
fielded حوزه
districts حوزه
district حوزه
precincts حوزه
fields حوزه
domain حوزه
free field حوزه ازاد
prefecture حوزه اداری
domains حوزه دایره
chapelry حوزه کلیسا
drainage area حوزه ابخیز
drainage basin حوزه زهکش
judicature حوزه قضایی
domain حوزه دایره
scope of coverage حوزه عمل
induction field حوزه القائی
seepage area حوزه تراوش
ground water basin حوزه اب زیرزمینی
span of control حوزه نظارت
kingdom حوزه اقتدار
test bay حوزه ازمایش
f.of operations حوزه عملیات
drainge area حوزه زهکشی
circuit جریان حوزه
apanage حوزه درامداتفاقی
electorates حوزه انتخابیه
electorate حوزه انتخابیه
constituency حوزه انتخابیه
constituency حوزه انتخاباتی
precinct بخش حوزه
constituencies حوزه انتخاباتی
precincts بخش حوزه
modules حوزه گنجایش
module حوزه گنجایش
catchment area حوزه ابریز
catchment areas حوزه ابریز
circle محفل حوزه
image field حوزه تصویر
circuits جریان حوزه
departments حوزه کمیته
department حوزه کمیته
constituencies حوزه انتخابیه
scope قلمرو حوزه
circled محفل حوزه
circles محفل حوزه
circling محفل حوزه
magnetic field حوزه مغناطیسی
magnetic fields حوزه مغناطیسی
princedom حوزه حکومت شاهزاده
poll حوزه رای گیری
basin area حوزه ابریز رودخانه
sees مقر یا حوزه اسقفی
circuits حوزه صلاحیت دادگاه
venues حوزه صلاحیت دادگاه
venue حوزه صلاحیت دادگاه
constituencies هیات موکلان یک حوزه
compass حدود وثغور حوزه
basins حوزه رودخانه ابگیر
basin حوزه رودخانه ابگیر
see مقر یا حوزه اسقفی
flashing کاهش حوزه مغناطیسی
catchment areas حوزه ابخیز ابگیر
catchment area حوزه ابخیز ابگیر
circuit حوزه صلاحیت دادگاه
polls حوزه رای گیری
polled حوزه رای گیری
constituency هیات موکلان یک حوزه
catchment حوزه ابریز مرزی
active zone of well حوزه فعال چاه
flooding area حوزه سیل گیر
military area حوزه جغرافیایی نظامی
intendancy مدیریت حوزه مباشرت
intersplere در حوزه یکدیگر امدن
magnetic deflection انحراف در حوزه مغناطیسی
bolson حوزه ابریز بسته
blind drainage area حوزه ابریز بسته
coil field حوزه سیم پیچ
free trade area حوزه تجارت ازاد
circuits حوزه قضایی یک قاضی دور
circuit حوزه قضایی یک قاضی دور
well field حوزه تغذیه کننده چاه
plural vote رای یک تن در چند حوزه انتخابی
to come within the scope of the law در حوزه عمل قانون بودن
runoff جریان اب حاصل ازبارندگی در حوزه ابریز
pocket borough حوزه انتخاباتی تحت نفوذ یک نفر یا یک خانواده
degaussing تعدیل حوزه میدان مغناطیسی ناو دیگازینگ
vicariate قلمرو خلافت حوزه تحت نظر خلیفهء اعظم
vicarate قلمرو خلافت حوزه تحت نظر خلیفهء اعظم
rain discharge حجم بارندگی در یک حوزه تقسیم بر مدت ریزش بارندگی
occupation franchise حق رای در انتخابات درصورتی که مستلزم درتصرف داشتن مقداربخصوصی از اراضی در حوزه محل رای گیری باشد
Sarouk ساروق [حوزه بافت ساروق در استان مرکزی با شهرت جهانی در بافت فرش های پر تراکم با زمینه قرمز و حاشیه آبی، پرز بلند و طرح افشان بته ای و گل خشتی است.]
Sarab سراب [حوزه بافت سراب در آذربایجان است که بیشتر به بافت کناره مشهور استرنگ زمینه عموما شتری و گره آن ترکی است.]
room-sized rug فرش های ایرانی [فرش های درباری] [بافت این فرش ها که برای مفروش کردن تالارها و سالن های بزرگ استفاده می شود در ایران در اواخر قرن دوازدهم رواج یافت. بیشتر مشتریان کشورهای حوزه خلیج فارس و اروپایی اند.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com